🌷شهید نظرزاده 🌷
💖 #اخلاق_شهدایی 💖 اون شب بہ #سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند 😴 ولی ما او را نمی شناختیم.
#شهید_احمد_کاظمی مى گفت:
🌸شهیدحسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات #شهید مى شوم. گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم.
🌸چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به #آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که #اسم_های_شهدا را مى نويسد. تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید.
🌸به من رسید، گفت: #حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود. تا این در ذهنم آمد #زمین خوردم. چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم. اما دیگر #وابستگی ندارم. اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم....!
#شهید_حسین_خرازی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 6⃣1⃣ #قسمت_شانزدهم 😔هیچ کس به من نگفت، که شما چقدر به نماز عشق میورز
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
7⃣1⃣ #قسمت_هفدهم
😔هیچ کس به من نگفت: که شما بعد از نماز، عاشقانه مینشینی و 📿تسبیحات مادرت زهرای اطهره را زمزمه میکنی و ایشان را به عنوان الگوی خویش، با افتخار انتخاب نموده ای.
😞من هم میگفتم اما نه مثل شما، من بی حضور قلب💙 و با سرعت نور، بدون اینکه بفهمم الله اکبر چه معنایی یا الحمدلله چه اثراتی و سبحان الله چه برکاتی دارند، میگفتم تا گفته باشم😢. حالا از شنیدن صدایم هنگام گفتن سبحان الله، چقدر شرمسار و خجلم😓.
😔به ما نگفتند که شما بدون اینکه بعد از نماز حرکتی کنید بسیار آرام و شمرده📿 34 بار الله اکبر میگوئید که در و دیوار، هم صدا میشوند با شما در این ذکر شریف و 33 بار الحمدلله که تمام نعمتها که شما واسطهشان هستی از آنِ خداست و حمدش هم باید از آنِ او باشد و 33 بار سبحان الله که منزه و بیعیب بودن خدا را هیچ کس مثل شما باور ندارد.
😢ای کاش در نوجوانی میفهمیدم که چگونه ذکر میگویی و چه ذکری می گویی.
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
=================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_310226054725763699.mp3
5.19M
#فایل_صوتي_امام_زمان 10
🎧آنچه خواهید شنید ؛👆
✍ دعای فرج می خوانیم....
و خوانده ايم.....
و خواهیم خواند....
🔻اما چگونه فرج بخوانیم...
که فرج حقیقی، حاصل شود؟؟👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 0⃣4⃣ #قسمت_چهلم دیگه هیچی نتونستم بگم،،،،😒😢 یاد 👣بابا👣 یک لحظه هم ازسرم
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
1⃣4⃣ #قسمت_چهل_ویکم
در ماشین و باز کردم، برگشتم نگاهی به عباس انداختم و گفتم:
_ممنون بابت ناهار😊
+خواهش می کنم من ممنونم که دعوتم رو قبول کردین☺️
پیاده شدم، و خداحافظی کردم باهاش ...
رفت ...💨🚙
من موندم و چند ساعت خاطره....
که شد جزء بهترین خاطره های عمرم ..
دیگه تموم شد ...
روزهای بدون عباس تموم شد، 😇
حالا دیگه عباس برای همیشه کنارم بود ...😍
آن دم ڪھ با تو باشم یک ســـال هست روزے/
و آن دم ڪھ بے تو باشم یڪ لحظھ هست سالے
در حال درست کردن یه دسر خوشمزه بودم😊 ..
مهسا و محمد هم هی میومدن ناخونک میزدن ..😅
با احتیاط و وسواس داشتم تزیینش می کردم، عمو جواد اینا می خواستن از شمال بیان ..😌🙈
یه خونه اینجا به نام عباس خریده بودن که می خواستن بیان همینجا بمونن تا وقتی که منو عباس عروسی کنیم بریم اونجا ...😍
آه که بقیه چه خیالاتی داشتن برای ما دوتا،...
ولی من نمی خواستم به آخر این راه فکر کنم،
برام زمان حال بیشتر از همه چیز اهمیت داشت،😊👌
امروز عمو اینا رو دعوتشون کرده بودیم برای شام،
می خواستم تمام تلاشمو برای خوب شدن همه چیز بکنم ..☺️
زنگ گوشیم 📲تمرکزم رو بهم ریخت، دستامو شستم و گوشی رو برداشتم:
_سلام
+سلام دیوونه کجایی؟😍
با تعجب گفتم:
_تویی فاطمه؟؟😳
+اره دیگه😉
_چیشده که زنگ زدی، شماره کیه؟😟
+شماره مامانمه، حالا اونو ول کن بگو الان کجام😇
_نمیدونم!!🙁
+نمیدونی کجام؟؟؟؟😧
با تعجب گفتم:
_حالت خوبه فاطمه جون، چیشده خب.. کجایی؟😐
+بیمارستان😍
سریع گفتم:
_بیمارستان؟؟؟ چیشده مگه؟؟؟😨
+ اه نفهمیدی واقعا ... نی نی مون بدنیا اومده😌
از خوشحالی جیغی کشیدم که مهسا و محمد با تعجب نگام کردن:
_وای جدی میگی ..کِی؟ بهم نگفتی چرا؟؟😵😍
+خب الان دارم میگم .. پاشو بیا زووود😄
- باشه عزیزم...من اومدم☺️
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
2⃣4⃣ #قسمت_چهل_ودوم
دختر خشگل👼 عاطفه تو بغلم بود،
دستای کوچیکش رو تو دستام گرفتم،
وای که چقدر هدیه های خدا قشنگن ..😍
سمیرا سریع گفت:
_بده منم بغلش کنم، همش دست توئه😕
دادمش به سمیرا،
فاطمه ام رفت کنار سمیرا و داشت نی نی کوچولو رو ناز می کرد ..
کنار تخت عاطفه نشستم و گفتم:
_به چی فکر می کنی مامان عاطفه؟!!😄😉
لبخندی رو لبش نشست:
_تو فکر باباشم، کاش می موند تا بدنیا اومدنش😊😢
دستشو گرفتمو گفتم:
_خب میاد، مگه نگفتی قول داده دو ماه دیگه برگرده، تا دختر نازت دو ماهش بشه باباش برگشته☺️
فقط سرشو تکون داد،
بهش حق میدادم،
حالا دلتنگیای عاطفه بیشتر میشد،
اگه بلایی سر آقا هادی میومد😥 نه تنها عاطفه همسرشو از دست میداد بلکه پدر بچه شو هم از دست میداد
کمی ساکت بودیم و خیره به سمیرا و فاطمه که سر بغل کردن بچه دعوا می کردن..
با فکری تو ذهنم گفتم:
_راستی اسمشو چی گذاشتین؟؟؟
لبخندی زد و گفت:
_اسمش رو هادی انتخاب کرده... نرگس ...😍🌼
قبل اینکه عباس اینا برسن خودمو رسوندم خونه ..😍🙈
بهترین لباسامو پوشیدم ..
خیلی ذوق داشتم نمیدونم چرا شاید از خوشحالی به دنیا اومدن نرگس
یا شایدم از این که عباس رو باز میتونستم ببینم ... ☺️
بعد خوردن شام عباس ازم خواست بریم بیرون قدم بزنیم،
از این پیشنهاد یهویش تعجب کردم،😟 باورم نمیشد برای قدم زدن با من مشتاق باشه..🙈
احساس میکردم خیلی زود با اومدن من به زندگیش کنار اومده ..
سریع آماده شدیم و راه افتادیم ..
قرار شد از دم خونمون تا پارکی🌳⛲️ که یه نیم ساعتی با خونه فاصله داشت قدم بزنیم..
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ramezani-20.mp3
5.36M
#شهادت_قسمتم_بشہ_ای_خدا ❤️
✨من و خـیـال شـهـدا
❣عـشـق و #وصــال_شـهــدا
✨ #جـامـونـدیـم از قـافلہ شـون
❣خـوشــا بہ حال شـهــدا😔
🎤 #مجتبی_رمضانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_55801289.mp3
1.73M
♨️جاودانگی در دنیا
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎤حجت الاسلام #حسینی_قمی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب6⃣1⃣ 📗 قصه دلبری 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖 کتاب قصه دلبری روایتی عاشقانه از 5 سال زندگی مشترک با
#همسر_شهید:
《هروقت #چای می ریختم می آوردم می گفت: بیا دو سه خط #روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!》
《قبلا چندربار خواستم #نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت :برای چی؟ اگه با اصل رفتنم مشکل نداری کار درستی نیست! وقتی #عزیزترین چیزت رو به راه خدا می فرستی که دیگه نذر نداره! هم میخوای بدی هم می خوای ندی؟》
📖
دلبرانه؛ #عاشقانه، جونشون براهم میره اما یه چیزدیگه ای هست اینقدر #پررنگ و عمیق که همه دلبستگی ها رو تحت شعاع قرارمیده اون هم ایمان و عشق به #اهل_بیت و حرم و حریم آل الله است...
🔺این قصه خیلی از #مدافعان_حرم هست.. ❣
🔷خوبه که درکنار جان فشانی ها و خاطرات #جنگ و دفاع #رزمندگان با بعد #خانوادگی شون هم آشنا بشیم. برکاتش قابل توجه است ان شاءالله...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد 🔰دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر ب
#تنهاترین_سردار❤️
🗣سردار مدافع حرم حاج مهدی فرجی فرمانده تیپ سوم انصار الحسین همدان:
🌷 #شجاعت ودلیری شهید حسین معز غلامی به قدری بود که این شهید عزیز به #تنهایی جلوی ستون های بسیار زیاد نیروهای #تکفیری در حما را گرفته وتا آخرین قطره خون جلوی #پیشروی آنان را گرفت که جا دارد شهید حسین غلامی را #تنهاترین_سردار نامید که تنهای تنهای جلوی پیشروی دشمنان را گرفت.
#تنها_ترین_سردار
#شهید_حسین_معز_غلامی🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تنهاترین_سردار❤️ 🗣سردار مدافع حرم حاج مهدی فرجی فرمانده تیپ سوم انصار الحسین همدان: 🌷 #شجاعت ودل
#بازنشر👇👇
💠 سرو قمحانه
🍃🌹حسین در اثر اون روضه هایی که می خوند به #مقصد رسید. سیمش وصل بود.
او واقعا مقید بود که حتی اگر مثلا شیفت کاریشه، با کسی عوض کنه یا از من اجازه بگیره و بره هیئت شون و روضه خونی کنه.
🍃🌹تو شهر حماء، حسین جانشین تیپ #هجوم بود، چون فرمانده ی حسین به مرخصی رفته بود او #مسئول_تیپ محسوب میشد.
قرار بود در چند روز آینده تیپ حسین برای پس زدن دشمن و گسترش منطقه امن، #عملیات کنه. در همین حدود زمانی، دشمن با استفاده از اصل #غافلگیری به ما حمله کرد.
🍃🌹فرمانده منطقه می گفت که ما تیپ هجوم رو فرستادیم کمک نیروهامون در #قمحانه که جلوی #هجوم غافلگیرانه دشمن رو بگیرن.
دشمن بعد از حمله، خط رو شکسته و چندین کیلومتر #پیشروی کرده بود. #حسین به دشمن می رسه وراه اون ها رو میبنده.
🍃🌹پشتیبانی آتش مناسب و فرماندهی بی بدیل فرمانده منطقه در کنار #ایستادگی_حسین و دیگر نیروهای محور مقاومت، سد محکمی در مقابل دشمن میشن و #فرصتی ایجاد میکنن که نیروهای خودی منسجم شده و به منطقه برسند.
🍃🌹بعد از یک رزم #جانانه، ارتباط بیسیم حسین #قطع میشه.
تلاش کردیم از سرنوشت حسین خبری کسب کنیم اما حسین #شهید شده و پیکر مطهرش مفقود بود.
دشمن با این #اشتباه که حسین از نیروهای #سوری هست، بی تفاوت از کنار پیکرش عبور می کنه.
🍃🌹فرمانده منطقه با نیروهایی که بهش رسیده و توانسته سازماندهی کنه به دشمن میزنه و خط رو #تثبیت میکنه.
حالا با دستور فرماندهی نیروها به دنبال پیکر مطهر شهدا می گردند. با لطف خدا و خانوم حضرت زینب سلام الله علیها متوجه سه پیکر شدن که #شهید_حسین_معزغلامی یکی از اون سه شهید بود.
🍃🌹از نظر #نظامی با توجه به تازه وارد بودن حسین، نمیتوان گفت تخصص نظامی شهید از دیگران بیشتر بود، ولی #مردانه ایستاده بود وبا عده کمی که برایش باقی مونده بود قمحانه رو حفظ کرد و نگذاشت #سقوط کنه.
نقش شهادت حسین معز غلامی از نظر نظامی اینجا خودش رو نشون میده...
🍃🌹شاید سوال بشه که حسین با اینکه سابقه زیادی در جنگ نداشت چطور جلوی #سقوط_قمحانه رو گرفت؟
پاسخ فقط یک کلمه است " #مقاومت "
حسین مثل #سرو در قمحانه ایستاد.
🍃🌹چی باعث شد که حسین #مقاومت کنه، شهید بشه و جاودانه بشه؟
ب نظرم اثر همون روضه ها و #هیئت رفتن ها بود.
واقعا بهشت رو به بها میدهند نه به بهانه
✍به نقل از ( فرمانده ی شهید )
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ بخشی ازگفت و گوی خانواده شهید مدافع حرم حسین معز غلامی در برنامه تلویزیونی 🌹
#شهید_حسین_معزغلامی
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 💟پیله کرده بود برای #سال_تحویل کنار حرم حضرت معصومه (س) باشیم ... دستش را محکم گرفته بودم، نم
برشی از کتاب #یادت_باشد:
🌷کناره سفره #عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو #میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
🌷به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با #تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
🌷حمید #خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم #نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه #طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
🌷بعد از خواندن #خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
🌷حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده #دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق #صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر #سلامتی آقای من!
🔺 کتاب سراسر عاشقانه #یادت_باشد رو حتما مطالعه بفرمایید.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در تمام طول مسیر از #مولایش اذن خواست و دعای حضور و افتخار سربازی✌️ #قنوت هایش در گوش هفت آسمان می
🌷بانـگِ
" #انا_الغریبِ_حرم"را
شنیـد و رفت
🌷از داغ #هتڪِ_حُرمت زینب
خمیـد و رفت
🌷جان را بهقیمتِ حرمش
داشت میفروخت
🌷 #اربـاب آمد و
همه اش را خرید و #رفت
#شهید_سعید_علیزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
🔻 روایت یک #خواب_زیبا
🔹شبی در خواب #جوان زیبا و خوشرویی را دیدم😍 که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را #مجذوب خودش کرد. من به او گفتم شما چه کسی هستی⁉️ گفت: اسمم #عباس_دانشگر است
🔸و در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ💐 پهن است و #فضا آکنده از شمیم عطری دل انگیز💖 است. و تعدادی از #شهدا روی فرش ایستاده اند👥
🔹عباس به من گفت: به #مادرم بگویید زیاد نگران من نباشد❌ جای من بسیار خوب است؛ من پروانه وار و #آزاد پر کشیده ام. به نیت من به مدت دو سال🗓 #نماز قضای احتیاطی بخوانید؛ من نیاز به نماز دارم.
🔸از خاله ام #خانم_عبدوس که معلم
روخوانی و روانخوانی قرآن📖 شماست تشکر کنید که به #نيت_من زیاد قرآن می خواند. صبح از #خواب بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم
🔹اشک در چشمانش حلقه زد و گریست😭 گفت عباس را مثل #فرزندم دوست می داشتم. وقتی خبر شهادتش🌷 را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت میکنم به #یاد_او قرآن میخوانم و #صلوات میفرستم
📚 اذان صبح به وقت حلب
#شهید_عباس_دانشگر 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜وصیتنامه زیباے
شهید مدافع حرم
#شهید_عباس_دانشگر ....
"کلنا فداک یا زینب"
✔️ارزش بارها دیدن را دارد👌
#خیلی_زیبا😍😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5785005233256006271.pdf
11.4M
#فایلpdf
ویژه نامه #اذان_صبح_به_وقت_حلب
💠 زندگی نامه، خاطرات، دستنوشته ها و تصاویر......
⚜جوان مومن انقلابی
⚜شهید دهه ی هفتادی
⚜مجاهد فکری و فرهنگی
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#شهید_مدافع_حرم
#خیلی_زیبا_و_تاثیر_گذاره
#خصوصا_برای_جوانان👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 7⃣1⃣ #قسمت_هفدهم 😔هیچ کس به من نگفت: که شما بعد از نماز، عاشقانه مینش
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
8⃣1⃣ #قسمت_هجدهم
😔هیچ کس به من نگفت:که از کینه و حسد در دوران ظهورت خبری نیست کینه میمیرد و حسد تبعید میشود به ناکجا آباد وجود، همه با هم متحد و صمیمی خواهیم بود، اصلاً بهانهای برای کینه توزی نیست.⚖ آن عدل و عدالتی که شما حاکم کردهای و همه را به حقشان رساندهای دیگر جایی برای کینه نمیگذارد. 😊عقلها رشد میکند. میدان، میدان رقابت در علم و معنویت میشود نه در شهوت و شکم بارگی و بی خدایی.
👌حتی شنیده ام 🦁حیوانات هم با هم به مسالمت زندگی میکنند. آنقدر مهر و الفت در فضا پخش میشود که میش و گرگ در کنار هم تعریف میکنند و میخندند که ما چه نادان بودیم که بر سر هم میپریدیم. 🤒بیماریها ریشه کن میشود و شفا درِ هر خانهای را میزند تا آن خانه را از غم و اندوه بیماری نجات دهد😍.
😊تازه وقتی شفا وارد میشود با کمال تعجب میبیند که عدالت قبل از او وارد شده است که نه در جهان که در تک تک خانه ها، عدالت مهمان، نه، بلکه عضو همیشگی آن خانه شده است.
🔹دنیای با حضور تو دنیای دیگریست
🔹روز طلوع سبز تو فردای دیگریست
🔹بوی بهشت میوزد از کوچه باغها
🔹خاک زمین بهاری گلهای دیگریست
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
==================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh