eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
هر صبح زنده می شوم از خنده های دوست لبخند دوست ، ناب ترین شکل گفتگوست ... 🙂 #شهید_حسین_مشتاقی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6014852989376791822.mp3
2.77M
🎙واعظ: حاج آقا 🔻 : 🔖 کم حرف زدن و حکمت 🔖 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✿زمانی که محمد هادی در #تهران بود و در بازار آهن⛓ فعالیت می کرد، همیشه دست به #خیر داشت. خصوصاً برای
💠 علاقه به شهدا ❣مادرش می‌گفت: «وقتی هنوز ایران بود عاشق جنگ و دفاع از اسلام و انقلاب بود. همیشه از این #علاقه‌اش حرف می‌زد. ❣کمدی که در خانه داشت پر بود از عکس‌های شهدا. #همیشه از شهدا اسم می‌برد و نحوه شهادت وزندگی‌نامه‌هایشان را برایمان می‌گفت. ❣به چند شهید علاقه خاصی داشت شهید همت، ابراهیم هادی، محسن دین‌شعاری. همیشه از این‌ها حرف می‌زد و از #هر_فرصتی استفاده می‌کرد تا از آن‌ها بگوید. ❣ اغلب بسته‌های بزرگی از تصاویر شهدا دستش بود. دائما این‌ها را به خانه می‌آورد و از خانه به مسجد می‌برد. بخش زیادی از زندگی‌اش به این چیزها تعلق داشت». #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shahat.tartil-joz.26.mp3
7.04M
💿 #ترتیل⇧⇧ ◀️ جزء بیست و ششم قرآن کریم 🎙 #استاد_شحات_محمد_انور 🔸حجم: ۷ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
WhatsApp Audio 2019-05-31 at 23.19.07.mpeg.mp3
3.99M
💿 #تندخوانی⇧⇧ ◀️ جزء بیست و ششم قرآن کریم 🎙 #استاد_معتز_آقایی 🔸حجم: ۴ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نورانی ترین هفته عمر ما.mp3
655.7K
🎵برای بهترین و نورانی‌ترین هفته عمرتان کم نگذارید! #استاد_پناهیان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا محسن چ زیبا گفتی که جوری زندگی کنیم که #خدا عاشقمون بشه اگه خدا عاشقمون بشه خوب ما رو خریداری
💢ابراهیم نبی(ع) یک اسماعیل به برد و ندا آمد ! 💥اما دسته گل‌ها💐 به مقتل فرستادند.. ❧✿گاهی پیکـ⚰ــر می آمد.. ❧✿گاهی پیکر، بود.. ❧✿و گاهی همان ‌هم نمی آمد😔 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بیسیم می‌زنند📞 که بچه‌ها در خط نیاز به مهمات دارند. #سجاد داوطلبانه برای بچه‌ها مهمات می‌برد. آن منط
نونهال گرانقدر #حامد_دهقان فرزند شهید مدافع حرم سجاد دهقان🌷 نامـ💌ـه ای به حضرت رقیه(س) نوشته اند. 📝 #رقیه_جان، ما هر دو کودکیم و هر دو #فرزند_شهید؛ توفرزند امامی💫و من فرزند #یار_امام. بابای من مدافع حرم عمه جان زینب(س) بود 📝وقتی بهانه #بابا گرفتیم، برای تو #سر بابا را آوردند، برای من عکس📸 بابا را 📝پدرم در #وصیتنامه اش نوشته ای کاش به سه ساله دلتنگ💔می رسیدیم وصیت📜 پدرم بوده که بر #سنگ قبرش بنویسند #سه_ساله آل الله را دق دادند😭 📝ما بچه های شیعه #یار_تو و اهل بیت(ع) هستیم. همانطور که #بابا_سجاد من، شما را تنها نگذاشت❌ 📝 #رقیه_جان شماهم ما را تنها نگذارید و پشتیبان ما باشید. #شهید_سجاد_دهقان #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂از همان روز اول زندگی با همسرش💞 قرار گذاشتند هر قدمی که بر می ‌دارند به #خدا نزدیک تر شوند😍 همین هم
🌸🍃 ✍ اولین باری که دیدمش موقع اعزام بود. همه توی اتوبوس سوار شده بودیم. حال و هوای معنوی عجیبی بین بچه ها بود و هرکس زیرلب چیزی زمزمه میکرد که یهو یکی پرید وسط اتوبوس و شروع کرد به لطیفه گفتن و با بچه ها.... یه بود. از این طرف میرفت به اون طرف و با گوشی از بچه ها فیلم میگرفت و میگفت یه دهن بخون وقتی شدی یه چیزی ازت داشته باشیم حالا با یاد اون خاطره ها چشمامون از دوریش، گریون میشه اما لبخند به روی لبامون میاد... خیلی با بقیه فرق داشت.... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍃 ✍ #خاطره اولین باری که دیدمش موقع اعزام بود. همه توی اتوبوس سوار شده بودیم. حال و هوای معنوی
2⃣0⃣1⃣1⃣ 🌷 💠 آماده خبر شهادت 🔰 صحبتی که با هم داشتیـم☎️ ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعد از ظهر🕐 روز سه شنبه، شانزدهم خرداد📆 با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از به شهادت🌷 رسید. 🔰من از شب قبلش خیلی دلشوره💓 داشتم. یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از دلشوره و نگرانی ام برایش گفتم⚡️ولی باز مثل همیشـه گفت: "هیچ مشکلی نیست❌اینجا همه چیز است. اصلا دلشوره نداشته باش." 🔰و مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند😌 اما این بیشتر شد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر تماسش☎️ بودم، که تماس نگرفت📵 تا دیروقت هم ماندم. 🔰بالاخره ظهر روز از طرف دایی ام خبردار شدم که مجروح💔 شده و تیر به دستش خورده💥 اما بعد گفتند: نه، تیر به خورده و بیهوش است. 🔰به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و گذاشتنم را قبول کنم. گفتم: "نه! جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ میزند📞" 🔰نمیخواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم🚫 اما وقتی مســجد🕌 محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کردند. 🔰سری های قبل اصلا آماده شنیدن نبودم❌ ولی این سری باتوجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار تر شده بودم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh