🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 مادر شهید: 🔰رسول خیلی به #قرآن اهمیت می داد و علاقه داشت، کلاس اول ابتدایی که رفت، همون روز اول م
✍ #خاطره_شهدا
🌷آقا رسول همیشه #پیگیر و مصمم، دنبال یادگیری علوم نظامی و فنی بود. آنقدر ازم سوال می پرسید که یه وقتهایی #تعجب می کردم ازش می پرسیدم:
🌷رسول جان چرا انقدر اصرار به #یادگیری داری؟!
ان شاءالله وقتش شد میای تو صف سربازای ولایت و یاد میگیری.
🌷با یک شور و حرارتی جواب داد:
داداش #وقت_کمه؛ دوست دارم وقتی لباس #سربازی حضرت مهدی (عج) و مقام معظم رهبری رو پوشیدم، از روز اول آماده باشم.
🌷رسول بعد چند سال که لباس سربازی حضرت رو پوشید، اکثر آموزشها رو گذرونده بود و در دوره های آموزشی و تخصصی همیشه جزء نفرات #ممتاز بود.
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🔹سر مزار #امیر نشسته بودم که یه جوون اومد👤 و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید⁉️ گفتم: بله ،
نمی کَنَم دل از این عرصه #شقایق_فام
کنار #لاله_رخان آشیانه می سازم
در آستان #به_خون_خفتگان وادی عشق
برون ز عالم اسباب، خانه می سازم
پ.ن:
مـا معتقـدیم #راهِ_حُـسَیْـن راهِ
خُـدایے سـٺ
هـر کَـس کہ حسـینےسـٺ
مـَرامـَش #شهُـدایے سـٺ...
#شهید_امیر_حاج_امینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نمی کَنَم دل از این عرصه #شقایق_فام کنار #لاله_رخان آشیانه می سازم در آستان #به_خون_خفتگان وادی
0⃣2⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
✨شهید امیر حاج امینی…
بیسیم چی لشگر ۲۷ محمد رسول الله…
ولی تاریخ شهادتش ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و محل شهادتش کربلای #شلمچه بوده است.
✨خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش #بیسیم_چی. بیسیم چی (شهید) پور احمد…
✨اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود #خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه.
✨هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های #یتیم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد…
✨یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من #خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….”
✨ولی دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام ….
✨دفعه آخری موقعی بود که بچه ها یک به یک جلو می رفتن و بر می گشتن. یه بار دیدیم امیر بلند شد که بره تو خط. یکی بهش گفت: حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر گفت: نه! حرف نباشه، این دفعه #من می رم…..
همین دفعه بود که با خوردن یه #خمپاره شهید شد…
#شهید_امیر_حاج_امینی
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰محمودرضا #شکسته بود خودش را و به راحتی خودش را می شکست. در این خصوصیت اخلاقی در #اوج بود !! 🔰بدون
🍃🍃🍃
🌷نزدیک مراسم #عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده #عروس باید برایت بخرند.
🌷خلاصه با هم برای #خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا #حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ...
🌷هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید #امام_زمان(عج) امشب #ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» یعنی گویا تمام لحظات زندگی، #منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌸«امروز» بگو میان قُنوتٺ به صد نیاز
☘«عَجّل علی ظُهورکَ یا فارسَ الحِجاز»
🌸هر دم بگو به اشڪ روان رو به آسمان
☘«عَجّل علی ظُهورکَ یا صاحِبَ الزَمان»
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـ🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸«امروز» بگو میان قُنوتٺ به صد نیاز ☘«عَجّل علی ظُهورکَ یا فارسَ الحِجاز» 🌸هر دم بگو به اشڪ روان رو
🍃این چنین بر #دلم افتاد
🍂به امّید خدا ... ❤️
🍃غم نخور✘
🍂 می رسد #امداد به امّید خدا
🍃چقَدَر عُقده در این سینه ما جمع شده
🍂عقده ها می شود #آزاد به امّید خدا
🍃دل ما که به خدا تنگ شده #منتظریم
🍂تا که از ما بکند یاد💕 به امّید خدا
🍃با دعای #فرج و ندبه ی او مأنوسیم
🍂کِی اثر می کند«اوراد»به امّیدخدا⁉️
🍃باید از گندم بد بوی #گنه دور شوم
🍂تا شوم #یار قلمداد به امّید خدا
🍃گِره از کار گِره🎗خورده ی ما بازشود
🍂 #فرصتی میشود ایجاد به امّید خدا
🍃که به دست #پسرفاطمه بوسه بزنیم
🍂یک به یک👥 باهمه اولاد به امّیدخدا
🍃خبر #آمدنش را همه جا پخش کنید
🍂میرسد لحظه میعاد😍 به امّید خدا
🍃 #منتقم می رسد وروز ظهورش حتماً
🍂می شود #فاطمه دلشاد به امّید خدا
🍃حرم خاکی خورشید و قمرهای #بقیع
🍂عاقبت می شود آباد👌 به امّید خدا
🍃مثل #مشهــد
🍂وسط صحن بقیع نصب کنیم
🍃دو سه تا #پنجره_فولاد به امّید خدا
🍃لذتی دارد عجب تا که به ما می گوید
🍂 #آفرین! دست مریزاد! به امّید خدا
🍃وعده ی بعدی ما
🍂شارع #بین_الحرمین
🍃دم بگیریم همه با «لک #لبّیک حسین»
جهت تعجیل در فرج مولا #صلوات🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_13921031.mp3
3.12M
❣گل نرگس آبروی دو عالم
😍😍
🎙محسن فرهمند
🎙امید روشن دین
🌷تعجیل در ظهور حضرت ۵ #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#بسیجی_شهید_امنیت ✍ مادر_شهید واقعا #عاشق #شهدا بود،میگفت میترسم فردای قیامت شرمنده شهدا شوم به #ی
🕊🌹🕊🌹🕊
🔰از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای #کارش قائل بود و در منطقهی بلوچستان🗺 به دنبال گمشدهش (#شهادت) میگشت، #کمتر مرخصی میگرفت.
🔰یادم هست که این ایام دیگه دل تو دلش نبود💗 همهی #پیگیری ها و هماهنگی هارو انجام میداد برای شرکت در پیاده روی👣 #اربعین سالار شهیدان حضرت #اباعبدالله(ع)
🔰از اونجایی که خدمت به #پدرومادر اهمیــ💥ـت بسیار بالایی براش داشت، مرخصی هاش رو به صورتی تنظیم میکرد📆 که وقتِ برداشتِ #محصول (کشاورزی) باشه و به قول معروف یک تیر دو نشان بشه؛ هم دیدار و هم #کمک حال پدر و مادر باشه.
🔰این نحوهی تنظیم #مرخصی برای ایام اربعین حسینی طوری بود که، اولاً به دیدار خانواده اومده باشه👌 و #ثانیاً با دوستان هم محلهای به #کربلا مشرف بشن😍 که حق رفاقت👥 راهم ادا کرده باشه.
راوی: دوست شهید
#شهید_حسن_عشوری🌷
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊 🔰از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای #کارش قائل بود و در منطقهی بلوچستان🗺 به دنبال گمشدهش (#
⭕️فرازی مهم از وصیت نامه📜 #سربازگمنام امام زمان(عج) #شهید_حسن_عشوری🌷 و ماجرای تشرف به محضر حضرت سید الشهدا
💢می خواهم ماجرایی را برای شما نقل کنم که شنیدن آن #برای_همه مفید است. شبی🌚 در عالم #خواب خود را در مکانی دیدم که پشت دری به حالت انتظار ایستاده ام👤. پس از چند لحظه اجازه ورود به من داده شد✅، من نیز به داخل #اتاق رفتم.
💢ناگهان دیدم #مردی بالباس عربی تمام سیاه و #بی_سر در حالی که خون به لباسش جاریست💔 در برابرم ایستاده👥، در همین لحظه و در عالم خواب در مقابل آن مرد بی سر به زمین #افتادم و هیچ گونه توانایی تکلم و حرکت نداشتم🚫.
💢در همین حین صدایی به گوشم رسید👂 که #چشمانت را باز کن. به زحمت بسیار فقط توانستم چشمانم را باز کنم و به ندا رسید که این مرد بی سر امام مظلومت #حسین_بن_علی (ع) است.
💢پس از چند لحظه که از آن حال خارج شدم دیدم #اباعبدالله با سر مبارک و لباس زیبایی✨ که به تن داشت در سمت راست من و بافاصله ای اندک به روی #منبر نشسته اند و به من خیره شده اند، در حالی که #لبخندی نیز به لب داشتند.
💢در عالم خواب به خود #نهیبی زدم و گفتم که اگر این فرصت را از دست بدهی عمرت سراسر تباه♨️ شده است.با هر مشقت و سختی😣 که بود کشان کشان خود را به #اولین_پله منبر امام حسین(ع)رساندم و پله اول منبر ایشان را به دست گرفتم.
💢وجود نازنین اباعبدالله در حالی که #باتبسم به من نگاه می کرد از من پرسیدند:چه میخواهی⁉️ عرض کردم #مولا_جان فقط می خواهم که #برات_شهادت مرا امضا کنید📝. باهمان لبخندی که بر لبان مبارکشان نقش بسته بود سر مبارک خود را به حالت #رضایت تکان دادند.
#یاحسین(ع)
#اولین_شهید
⇜بعد از ۱۲۰ عملیات موفق
⇜۱۲۰ عملیاتِ سربازان گمنام امام زمان(عج)
⇜بدون تلفات
⇜به دلیل کار زیبای اطلاعاتی
#سربازان_گمنام_امام_زمان
#وزارت_اطلاعات
⭕️به نقل از هم رزم شهید: ↯↯
🌷هنگام ورود به منزل🏚 تروریست ها (در درگیری های اخیر چابهار) به من گفت : #شما نه❌!!! تو #متاهلی من می روم😊.
#رفت_که_رفت...
#شهید_حسن_عشوری🌷
#اولین_شهید_وزارت_اطلاعات
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۱۴۳.attheme
185.2K
• #شهید_حسن_عشوری ۲
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 کتاب یادت باشد تلاوت هر روزه قرآن کریم اولین قرار شهید سیاهکالی و همسرشان بعد از #ازدواج ختم هر
#عاشقانه_شهدا🌷
💞 به حمید گفتم: چی شده امروز بدون #عجله صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون #تعقیبات نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه، با عجله صبحونه می خورد ]
💕گفت: امروز با سرویس نمیرم سر کار. با تعجب پرسیدم چرا ؟! حمید جواب داد: بخاطر #چادری که دادی به همکارم بدم برا خانمش !!!
💕نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از #بیت_المال (سرویس) #استفاده_شخصی کنم.
📚 کتاب یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#به_روایت_همسر
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹جهاد جوان 🌸جوان بسیار #باحیایی بود. در لبنان زندگی بسیار سخت است آن هم برای یک جوان #مذهبی و حزب ا
اولین بار تو بچگیم #جهاد و دیدم
رفته بودیم #بیروت
بهش گفتم من میخوام بزرگ شدم مهندس بشم
تو میخوای چیکاره بشی؟
گفت من میخوام #شهید بشم😢💔
🔺راوی: دوست شهید
#شهید_جهاد_مغنیه🌷
#شهید_لبنانی_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_25365960.mp3
4.85M
🎵 #آهنگ_مهدوی
💔دلم برای دیدنت آقا،
چه بیقراره😔
💔دوباره نیستی
و چشام همش به انتظاره
🎤🎤 محمد سلیمانی
#پیشنهاد_دانلود👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🖋 #سیره_شهدا
🌷وقتی از کار برمی گشت، با وجود خستگی کار، درخونه یک ثانیه هم بیکار نمینشست.
برای راحتی من خیلی #زحمت میکشید واگر میدید ازانجام کاری خسته شدم انجام اون کار رو به عهده خودش میدونست...
🌷هیچوقت نمیذاشتن من از انجام کارهای خونه خسته بشم
می گفتم حسابی #کدآقایی هستی برای خودت...
🌷می گفت:
- حضرت محمد(ص) به حضرت علی(ع)فرموده:
مردى كه به زن خود در خانه #کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها روزه باشد و شبها به قیام و نماز ایستاده باشد به او میدهد
#شهید_محمدکاظم_توفیقی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷در یک جلسه کاری که فرماندهان #پاکستانی زینبیون از منطقه هم حضور داشتند، آقا سید ع
🍃🌸🍃🌸🍃
🔸بچه های زینبیون میگفتند: #پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا🌷 و #جانبازان مشکلی پیش می آمد، این #حیدر بود که وسط می آمد.
🔹آنها میگفتند: هیچ #فرمانده ای به خوبی حیدر با آنها برخورد نکرد❌ او در کنار یک سفره با انها هم غذا🍜 میشد و #مراقب خانواده هایشان بود.
🔸شهید #حسین_پور و #شهید_جنتی(حیدر)🌷 از فرماندهان نهضتی بودند که فرماندهان رده بالای منطقه، بر بلوغ #نظامی این دو شهید👥 تاکید داشتند👌
#شهید_محمد_جنتی🌷
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
#فرماندهان_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 🔸بچه های زینبیون میگفتند: #پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا🌷 و #جانبازان مشکلی
1⃣2⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠تدبیر به جای فرمانده نابغه
🔰شبی که #حاج_حیدر(شهید محمد جنتی) با شهید مراد عباسی شهید شدند، حسین(شهید مرتضی حسین پور) خیلی سعی کرد به روی خودش نیاره🚫 چون میدونست #ناراحتیش در روحیه بچه ها خیلی تاثیـ⚡️ـر داره ولی می دونستم چقدر داره از درون می سوزه💔
🔰با بچه ها به #حسین گفتیم: بریم پیکراشون⚰ رو بیاریم⁉️ با وجود اینکه هیچ کدام از ما مثل حسین #شوق این کار رو نداشت، اما حسین مخالفت❌ کرد.
🔰یکی از فرماندهان اومد به حسین گفت: #آقاحسین بیایم تو جاده❓ (به نوعی طرح #فریب) حسین خیلی محکم و #بااقتدار به اون بنده ی خدا گفت: حاجی من نیروهامو تو اون جاده نمیفرستم🚷
🔰اون بنده خدا هم ناراحت شد😕 و گفت: یعنی چی #نمیفرستم اقاحسین؟ حسین محکم💪 و با استدلال گفت: حاجی به پیر، به پیغمبر اونا بچه ها رو میزنن💥 من بچه ها رو به #کشتن نمیدم.
🔰اون بنده خدا هم #کوتاه_اومد، ⚡️اما روز بعد همان طرح رو بچه های ... اجرا کردند؛ نتیجه همان شد که حسین پیش بینی💬 کرده بود، اگر #تدبیر حسین نبود بی شک ما جای آنها به #شهادت رسیده بودیم🕊 عقیده داشت شهادت هر کدام از نیروها👤 پیروزی بزرگی برای #دشمنه.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#فرمانده_شهید_حججی
#فرمانده_نابغه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠خود را #کامران_آوینی معرفی می کرد. کراوات میزد و به فلسفه #غرب علاقمند بود. ریش #پرفسوری و سیبیل نی
🍃❤️🍃❤️🍃
شهید گنجـی خطاب بہ #شهیدآوینـے گفٺ:
حاج مرٺضـے! دیگر باب #شهادٺ
هم بسته شد.
آوینـے در جواب گفٺ:
نه برادر،
شہادٺ لباس #تڪ_سایزے اسٺ
ڪہ باید تن آدم بہ اندازهـ آن در آید، هر وقٺ بہ سایز این
لباس تڪ سایز درآمدے،
#پرواز مـے ڪنـے، مطمئن باش!
♥️|| #شادی_روح_شهدا
❤️|| #صلوات
#شهید_سیدمرتضی_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - zamineh - 2 esfand 97 - narimani.mp3
5.57M
⏯ #صوت_شهدایی
🍃خبر چه سنگینه
🍂خبر پر از درده
🍃 غم رفیقامون
🍂بیچارمون کرده
🎤 #سیدرضا #نریمانی
👌فوق زیبا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh