eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
#صفحه۸۰
صفحہ ۸۰ استاد پرهیزگار .MP3
865.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه نساء✨ #قرائت_صفحه_هشتاد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
از دنیـ🌏ــا که بگذریم... از همان ... دلبستگی هایمان💞 همان خودِ #خودمان..! از همه‌ی اینها که گذشتیم تازه می شویم #لایق لایق #شهادت🕊🌷 #شهید_هادی_شجاع #سالروز_شهادت🌷 @ShahidNazarzadeh
0⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 💠راوی: مجید طاهری آقای طاهری قریب 10 سال با هادی شجاع در حوزه همکاری و فعالیت داشته است. 🔰آخرین دیدارم با هادی 30 روز قبل از بود، در آن روز بیشتر از مراسم عروسی‌اش🎊 صحبت کرد و از سفر به حرفی نزد❌ شهید شجاع مسئول حوزه بسیج بود. 🔰در آن ایام بسیاری از اوقات را در حوزه با هم بودیم و گاهی شب تا صبح را کنار هم👥 سپری می‌کردیم. هادی قبل از اینکه جذب شود و در بسیج ویژه شروع به فعالیت کند، خیلی مشتاق💖 بود که به سوریه برود. 🔰شهید شجاع توسط محمود رضا بیضایی🌷 که از بچه های بود و 2 سال پیش در سوریه به شهادت رسید آموزش نظامی🏋 دید و ارادت ویژه ای به این داشت. 🔰وقتی محمود رضا را شنید بغض عجیبی😢 گلویش را گرفته بود، سپس گفت باید بیضایی را از این تکفیری ها بگیرم. *وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم 🔰در ایست بازرسی‌هایی که برگزار می‌کردیم خیلی خوش رو🙂 خوش خنده و بود از هر کدام از رفقایش بپرسید اولین نکته ای که از این شهید به یادشان می آید بود که همیشه بر صورتش حک شده بود و رنگ و بوی شهدا🌷 را داشت. 🔰در برنامه های ایست و بازرسی ای که در می گذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی😓 را دستگیر می کردیم به هیچ وجه اهانت نمی‌کرد🚫 و می‌گفت وظیفه ماست با مناسب این ها را اصلاح کنیم. 🔰در بسیاری از رزمایش ها با هم💕 بودیم آنقدر را دوست داشت که به سردار نصیری گفته بود اگر بحث ازدواجم💍 مانع به سوریه است بفرمایید تا زمان عروسی را عقب تر بیاندازم. قبل از 3 بار به سوریه سفر کرده بود🚌 و خانواده اش از این موضوع بی خبر بودند. 🔰تازه نامزد کرده بود و زنگ زد گفت ماشینم🚙 خراب شده اگر می توانی بیا ماشین را به ببریم با یک وانت رفتم پیشش و ماشین را با یک طناب بستیم🎗 و مسیر 20 دقیقه ای را 2 ساعته⌚️ طی کردیم در راه به قدری شوخی کرد و آنقدر ماشین بیچاره اش را مسخره کرد کلی خندیدیم😄 و خوش گذشت دلم نمی خواست راه تمام شود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹رضا قصد ازدواج💍 داشت. من تا قبل از #اعزامش هم خیلی تلاش کردم مورد مناسبش را پیدا کنم و خودش هم می‌خواست. با شوخی در پیام به سید ابراهیم(شهید مصطفی #صدرزاده)🌷 نوشت: «شما شاهد باش کسی به من زن نمی‌دهد و بیا برای من به #خواستگاری برو😅» 🔸سید ابراهیم هم گفت: « #من برای شما آستین بالا می‌زنم.» اما متاسفانه قسمت نبود. رضا خیلی تلاش کرد همسری💞 داشته باشد که همانند خودش باشد و در راه #مبارزات کمکش کند. #شهید_محمدرضا_خاوری #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 80 8 ✅ توکل در جایی درسته که انسان مسئولیت و وظیفۀ خودش رو به خوبی انجام بده؛ ✔️«یعنی از فکر خودش کار بکشه 🔹 و با دیگران مشورت کنه 🔹 و بهترین راه ممکن رو انتخاب کنه 🔹 و با عزم محکم برای رسیدن به هدفش کنه». ✅ بله در این صورت میتونه بگه که من وظیفمو انجام دادم و حالا دیگه توکلم به خداست...😌 🚫ببینید توکل به هیچ وجه جانشین تنبلی و راحت طلبی ما نیست. ✔️ بلکه کمک دهنده و امید دهندۀ به مومنی هست که اهل همت و تفکر و پشتکاره. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_67080487.mp3
6.41M
🎧پادكست هاي صوتي8⃣ 🌼امام مهدي عج در قرآن🌼 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸وقتی حمید آقا #نماز_شب میخوند یک برگه همراهش داشت📜 که اسامی 40 نفر رو یادداشت کرده بود تا تو #قنوت براشون دعا کنه.... 🔹یکبار بدون اینکه متوجه بشن کاغذ رو #خوندم و داخلش📝 اسم پدر و مادرشون و امام #خامنه_ایی و ایت الله بهجت و گلپایگانی و مطهری و مشکینی و.... #شهدا صدر اسلام و ....بودند. 🔸وقتی ازشون سوال کردم گفتن من براشون #دعا میکنم تا اونا هم برای من دعا کنن☺️ #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⭕️با هم خیلی رفیق بودیم تو عملیات #والفجر۸ شهید شد🕊 یه شب به خوابم اومد و دوتا✌️ توصیه کرد: ۱.⇜گناه نکنید🔞 ۲.⇜اگر گناه کردید سریع #توبه کنید. #شهید_مصطفی_شعبانی🌷 #آه_ای_شھادت ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidnazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ♥️ 6⃣4⃣ 🌿به حرفهای فاطمه گوش کردم. چند ماهی گذشت بهار رو به پایان بود هر روز منتظر پیامی💌 از طرف او بودم اما خبری نشد😢 در طول این مدت رابطه ام با محمد مثل سابق بود و هیچ کدام درباره ی حرفی نمی زدیم تعطیلات تابستانی آغاز شد یک روز مشغول مرتب کردن کتابخانه📚 اتاقم بودم که مادرم وارد اتاق شد و گفت: +بیا دو دقیقه بشین باهات کار دارم کتاب ها را روی میز گذاشتم و نشستم 🍂+رضا من با پدرت درباره زن گرفتنت صحبت کردم بهش گفتم اون خونه هشتاد متری که تو کوچه مامان بزرگ اینا دادیم اجاره رو خالی کنه. تو شرکت مهندس قرایی هم یک کار نیمه وقت دست و پا کنه تا یه درآمدی برات بشه. ولی به شرطی که به حرف من گوش بدی _یعنی چه کار کنم؟ از لای مجله ای که دستش بود یک عکس بیرون آورد و نشان داد و گفت: 🌿+اینو ببین اسمش مهساست. تک دخترم هست خانواده با اصل و نسبی هستند. تو جشن تولد🎂 شهلا باهاشون آشنا شدم همکلاسی شهلاست تازه دیپلم شو گرفته باباشم مهندسه. به زن داییت گفتم غیرمستقیم بپرسه ببینه دخترشون اصلاً قصد ازدواج داره یا نه😉 حالا قرار بهم خبر بده بیا ببین از قیافش خوشت میاد😍 عکس را گرفتم و نگاه کردم دختری بور با چشم های عسلی چهره جلوی چشمانم آمد. با خودم گفتم با این که همیشه خودش را می پوشاند اما چقدر از این دختر زیبا تر است نگاه فاطمه آنقدر دلنشین بود♥️ که دیگر هیچ دختری برایم جذابیت نداشت⛔️ چیزی نگفتم و عکس را به مادرم دادم پرسید: +چی شد نظرت چیه ؟! _از قیافش خوشم نیومد +وااا چرا !!!!؟؟؟؟؟ _خوشت نیومد دیگه، نمیدونم +خب از چه جور قیافه ای خوشت میاد؟ بگو تو همون مایه‌ها بگردم برات پیدا کنم 🍂هنوز جواب مشخصی از فاطمه نگرفته بودم بلاتکلیف بودم😞 می دانستم اگر هم بگویم هیچکس بجز فاطمه را نمی خواهم دوباره جنجال به پا می شود. به ناچار بهانه تراشیدم و گفتم _ قدش بلند تر باشه چشم و ابرو مشکی باشه مادرم که دید حرفی از در میان نیست خیالش راحت شد😌 با خوشحالی بغلم کرد و گفت: +باشه عزیز دلم میگردم خوشگل ترین دختر قد بلند و چشم و ابرو مشکی شهر رو برات پیدا می کنم😍 🌿از اتاقم رفت و من دوباره مشغول مرتب کردن کتابخانه شدم. چشمم به گوی موزیکالی افتاد که سال قبل از ترکیه خریده بودم با دستمال گَرد و خاکش را پاک کردم و کوکش را چرخاندم می‌چرخید و برگهای پاییزی🍂🍁 بالا و پایین می‌رفتند دلم گرفته بود از انتظار کشیدن خسته شده بودم😔 چشمم را بستم قطره از گوشه چشمم ریخت ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh @dehkadeh_roman
narimani yade shohada_2.mp3
2.95M
🎵 #مداحی_شهدایی 💔هرچی می گیره دلم روزو شبا 💫آرومم میکنه باز یاد شما 💖 می بوسم قبرتونو آی شهدا 🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
وقتی #شب میشه یه دنیا خاطره📖 یه دنیا #خیال میاد تو دل ما ما آرزو می کنیم #امشب دلتـ♥️ آروم باشه کنار #حضرت_زهرا تو هم برامون دعا کن🙏 رویاهامون با #یاد_تو شیرین باشه💖 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ ✨گفتی چه دلگشاست ❣افقی در طلوع #صبح ✨گفتم که چهره ے #تو ❣از آن به خدا #دلگشاتر است😍 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🌿خوشا آنان که با #عزت ز گیتے 🍂بساط خویش برچیدند و #رفتنــد 🌿ز کالاهاے این آشفته بازار 🍂 #شهادت راپسندیدند ورفتند🕊🌷 #شهید_حسن_احمدی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
Panahian-Clip-ZendegiJadid.mp3
1.01M
#زندگی_جدید 🔻از #کربلا که برگشتی خودتو تحویل بگیر😎 #اربعین 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_749880493649953020.mp3
5.8M
🌼خوش اومدین آی #زائرا 🍁ازسفر #کربلا ♥️تقدیم به اعضای کانال #شهید_نظرزاده که توفیق زیارت اربعین رو داشتن (زیارتتون قبول)🙏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#سیره_شهید 💟حسن آقا هر موقع که روز های آخر هفته به محل می رفتند به بهانه ی جلسه #حلقه_صالحین💫 برای بچه های محل هدیه🎁 تهیه می کردند، اعم از خوراکی، هدیه #مادی و... . 💟ایشون #پنجشنه غروب ها در محل جلسه ی حلقه صالحین برگذار می کردند وتا قبل از اذان مغرب🔊 همراه با بچه ها #قرآن تلاوت می کردند و همینطور آن ها را به #حفظ_قرآن تشویق می کردند👏 و موقع اذان مغرب هم #نماز_جماعت👥 بر پا می کردند. 💟حسن اقا به این معتقد بودند که تنها راه رسیدن به #سعادت ازراه قرآن📖 واهلبیت به دست می آید به همین خاطر بچه هارا به قرائت و حفظ #قرآن و احادیث ائمه تشویق می کرد. وهدف🎯 این بزرگوار از انجام این جلسات همین بود. #شهید_حسن_رجایی_فر🌷 #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۸۱
صفحہ ۸۱ استاد پرهیزگار .MP3
837.9K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه نساء✨ #قرائت_صفحه_هشتاد_ویکم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰تو آخرین جلسه کاری که "سید مجتبی" حاضر بودن، برای پذیرایی سیب🍎 آوردن. یه "ابوحامد" نامی داشتیم از اون آدمای و باتجربه، با دوتا فاصله💕 از سید مجتبی نشسته بود. 🔰سیب رو که گذاشتن با بشقاب و چاقو🍽 برد سمت و اشاره کرد که براش پوست بکنه. سیدمجتبی هم بی هیچ حرف و اشاره ای شروع کرد به پوست کندن، مرتب سیب🍎 رو قاچ کرد و چید تو بشقاب و به تحویل داد.🙂 🔰دو ماه بعد حسین آقا، ابوحامد شهید شد🕊 تو همونجایی که ایشون شهید شده بودن🌷 تا قبل شهادت ایشون به این فکر می کردم که چرا ابوحامد اون کارو کرد و سیدمجتبی هم پذیرفت 🔰بعد شهادتش فهمیدم میخواسته دست حاج حسین آقارو بخوره و برات شهادتشو از ایشون بگیره😭 انگار تو زمان حیاتشون هم همدیگرو میشناسن.😔 به نقل از "یاسر" همرزم شهید در آخرین ماموریت (سیدمجتبی) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم/ توضیحات #مهدی_ترابی عزیز درباره شادی بعد از گلش: ✴️آدم سیاسی نیستم، کارم کاملا دلی بود، به عنوان یک آدم ورزشی فهمیده‌ام که #تنها_راه_نجاتمان در سطح دنیا اطاعت از رهبری است ✊ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh