❣ #سلام_امام_زمانم❣
🥀دعا پشتِ دعا برای #آمدنت
🌾گناه پشتِ گناه🔞 برای نیامدنت
🥀دل درگیر، میان این #دو_انتخاب
🌾کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت⁉️
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🦋نگاهشان از جنس نـ✨ـور است
#صبحمان را پلک بگشاییم
با نگاه نورانی شان😍
🦋باشد که تکه ای از
خورشیـ☀️ـد #بصیرت
بگذارند کف دستهایمان
🦋و روزمان متبرک💖 شود
با #نگاهشان
#یار_حاج_قاسم_ما
#شهید_ابومهدی_المهندس
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠شهادت 🍂در #مزار_شهدا دیدمش از آن دوست هایی بود که هروقت رشت میآمد حتما یک شام🍜 در منزل ما مهمان
#کمک_به_نیازمندان🛍
🔸اکثرا #شب ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت میکرد تا کسی تو کوچه نباشد و #آبروی آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود #آقاسجاد وسایل را بمن میداد تا تحویل بدهم
🔹یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم #فاطمه رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابر این نتوانستم پیاده شوم به آقا سجاد گفتم شما برو.
🔸کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب صندق عقب ماشین🚘 را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش👓 را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد #زنگ_خانه را زد. از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر🤔رفتم.
🔹از این کارش دو منظور به ذهنم رسید:
1.میخواست #نامحرم را نبیند
2.میخواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد💯 و #خجالت نکشد.
🔸 #دلیل_دوم بذهنم قویتر بود چون چشمان آقا سجاد آستیکمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت. هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد چون منظورش را فهمیده بودم و او را بهتر از هر کسی میشناختم👌مطمئن بودم که میخواست آن خانم #نیازمند او را نشناسد و خجالت نکشد. خیلی حواسش به همه چیز بود.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣❤❣❤❣❤❣❤❣
#اولین_آخرین_دیدارپسرباپدرش
بمیرم برات ڪوچولو 😭
#شهیدمدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎞بدترین توشه برای قیامت، ستم بر بندگان است... #حکمت٢٢۱ #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام #شهید_بهشتی🌷
💠 #شهید_بهشتی:
⚜اگر به بی تفاوتی کشانده شویم یعنی #مرگ_انقلاب ...
💢 #سرباز_انقلاب همیشه آماده است✊ نه فقط برای جهاد نظامی✘
💢گاهی برای گرفتن دستی در کوچه پس کوچههای🏘 همین شهر ....او #بی_تفاوت نیست❌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Page262.mp3
704.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه حجر✨
#قرائت_صفحه_دویست_وشصت_ودو
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهـداےمدافع حرم با #یڪــــ تیــ💥ــر دو نشــــان✌️ زدند! ✓هم #عباس صفت ↲مدافع حرم عمـه سادات🌺 شدند
🌴روز #اعزام فرارسید دقیقا یادم هست ۹۵/۴/۳۱. چهارده نفر بودیم. سیزده نفر از بچه های #سپاه و یک نفر بسیجی. و آن یک نفر بسیجی👤 عادل بود. به #اهواز رسیدیم. قرار شد بعد از هماهنگی هایی بسمت آبادان حرکت کنیم🚌
🌴عادل ناراحت و پریشان بود😔علتش را جویا شدم با بغض گفت: با اعزام من #موافقت نشده. هیچوقت حزن چهره اش را موقع حرکت ماشین درلحظه ی آخر فراموش نمیکنم. یکی از بچه ها که اتفاقا رفیق #عادل بود از پنجره ماشین سرش رابیرون برد و به او که حزن انگیز😞 ما را بدرقه میکرد گفت:
🌴عادل من رفتنی شدم😃 عادل تبسمی کرد و گفت: تا ببینیم کی با #شهادت برمی گردد و زودتر می رسد☝️(منظور رسیدن به معشوق واقعی). دیگه از اون اندوه در چهره اش خبری نبود❌ انگار دلش به #طلبیدن از طرف قافله سالار واقعی قرص بود.
🍂 #مارفتیم و هنوز عادل رفتنمان را تماشا میکرد.
#شهید_عادل_سعد
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴روز #اعزام فرارسید دقیقا یادم هست ۹۵/۴/۳۱. چهارده نفر بودیم. سیزده نفر از بچه های #سپاه و یک نفر بس
8⃣7⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰بخاطر اینکه علی سعد پسر عمویمان در خانطومان #مفقودالاثر بودندو خبری ازایشان نداشتیم. مادرمان بشدت نگران عادل بود😥 و میگفت: تا آمدن علی، #عادل را از رفتن منع کنید🚷 اما عادل آرام وقرار نداشت.
🔰برای رفتن بسیار بی تاب💗 بود. آنقدر شوق داشت که با #اولین اعزام رهسپار شد بدون اینکه ما از رفتنش مطلع باشیم. ایشان با ۱۳نفر👥 از بچه های سپاه بسمت مقرولی عصر اهواز حرکت کرده بودند. اما چون بچه های مقر شرایط خانواده ما را می دانستند #مانع ادامه حرکت عادل شدند. اما عادل از سمت وسوی دیگری فراخوانده بود👌
🔰بعد از رفتن هم قطارانش اندوهش زیاد بطول نیانجامید. و سریع خود را به ماشین اعزامی🚌 رساند و درجاده #آبادان به آنان ملحق گشت. راننده بسیار آرام حرکت میکرد. طوری که صدای بچه ها درآمد😤
🔰نفرجلویی دستش را برشانه راننده زد وگفت: اخوی اینطور که تو میری باید با پرواز✈️ پس فردا به #سوریه برسیم. سر جدت پاتو بذار رو گاز راننده لبخندی زد😄 و گفت: هواپیما #باشما می خواهد پرواز کند. شما نباشید که نمی پرد🚫
🔰اما مدام از آینه مقابلش پشت سرش را می کاوید. گفتم: کسی پست سرمان می آید⁉️ گفت: بله یه ماشین #بسرعت داره جاده را میشکافه و میاد. انگار عجلش زیاده. راننده درست میگفت چون طولی نکشید ماشین بغل ماشین ما قرار گرفت و مدام بوق و چراغ🚘 میزد. راننده ماشین را کنار کشید. ماشین بغلی نیز توقف کرد. دیدیم #عادل از ماشین پیاده شد و بسمت ماشین ما آمد. شعفی وصف ناپذیر سراسر وجودم را گرفت چرا که رفتن #بدون_عادل بدلم نمی چسبید.
🔰عادل وارد ماشین شد تمام صورتش می خندید😍 اشک شوق گوشه چشمش را پاک و کرد وگفت: دیدی منم اومدم. تو دلم گفتم: تا #یار که را خواهد ومیلش به که باشد✅ عجیب بود بعد از سوارشدن عادل ماشین روی چهار چرخ بند نبود با سرعت می رفت. انگار ماشین نیز رفتن بدون عادل بدلش نمی چسبید.
🔰ما #چهارده نفر باهم ازفرودگاه آبادان به سمت دمشق حرکت کردیم. رفتیم که #مدافع_حرم شویم. ما فقط مدافع حرم شدیم و برگشتیم اما عادل شهید🌷 حفظ حرمت حرم آل الله شد و خدایی گشت🕊
#شهید_عادل_سعد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh