eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
7.1هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
💢چقدر سخت است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 🔰یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓 🔰روزهایی که از خیل جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام ، اشک ریختی. از ، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀 🔰جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞 🔰باید در دفتر زندگی ام، قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد . 🔰آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان ببری. چشم هایم را ببندم و در عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر (س) بگویم تا نگاهم کنی❤ 🔰باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، باش .برای این سر به هوا کمی روضه بخوان. در روز که هم امضا شد، برای حال دلم بخوان. بطلب که شوم🌹 ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز تولد و شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
dardodel_alamdar.mp3
3.3M
چه قدر سخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند محبوبش نیزهوای او را دارد یانه....😞💔 👌 🎤شهید سیدمجتبی علمدار💞 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🏕خیمہ زدے بہ خاکے ِ مادرٺ تا نوکرے بدهے بر تبار ما 🏕اے با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ رویم 🌻تعجیل درفرج صلوات 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂در فراقِ آخـر زِ ما چیزی نماند ... 🍃هر کہ از هستے ما ای با خویش برد... رفیقان مےروند نوبت بہ 😔 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_اقرار_به_گناه_حجت_الاسلام_فرحزاد.mp3
2.09M
♨️اقرار به گناه 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_ابومهدی_المهندس🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡بسم رب الشهید♡ . 🍃کتاب دلدادگی را ورق میزنم به سیصد و شصت و پنج روز پیش میروم چشمانم خط به خط کتاب را می‌کاود و با هر کلمه بغض میکنم: آسمان گرگ و میش است، ابرها از هم سبقت گرفته اند و باران منتظر است تا پیک آسمانیان را به دستمان برساند. . 🍃 دلواپس به قاب عکس روی دیوار چشم دوخته ام. این چند وقت اخیر آرامش چهره اش اضطراب را میهمان دلم کرده بود. موهای سپیدش خستگی و دوندگی این سالها را به رخ میکشید. چشمانش خوابی عمیق را طلب میکرد و همین من را می‌ترساند که نکند... . 🍃شایعات امانم را بریده بود کانال های خبر را بالا و پایین میکردم تا اینکه نگاهم میخ یک خبر شد: حشدالشعبی عراق ابومهدی‌المهندس در این حمله موشکی به رسید. خبر های بالاتر را میخوانم انفجاری در فرودگاه ! نفسم در سینه حبس میشود آسمان می‌غرد و من بغض میکنم. . 🍃خبر ها میگفتند عمو ق.ا.س.م و پدر هردو در یک ماشین به شهادت رسیدند اما امان از دلم که باورش نمیشد به همین زودی پدر را در خوابی عمیق کنار رفیقش میبیند... اما....نه! . 🍃آسمان می‌بارد صدایی میگوید تن ارباً اربا پدر و عمو را کنار هم می‌بینی، پیش چشمانم جان میگیرد که علمش افتاده. پدری کنار پسر زانو زده و دنیای بعد از پسرش را لعنت میکند... . 🍃آتش انفجار را تصور می‌کنم جرقه ای در ذهنم کوچه را یادم می‌آورد یاسی که بین در و دیوار در آتش میسوزد، مگر نمی‌دانستند که یاس تاب در و دیوار ندارد؟ آه میکشم...تقویم، را نشان چشمانم میدهد و ارادت پدر یادم می‌آید... . 🍃من نیز همراه آسمان می‌بارم و روضه خوان میشوم دلم آرام میگیرد .ندایی از عمق وجودم آهسته میگوید: بابا جون! ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سردار_دلها♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂روزها دقیقه ب دقیقه و ساعت به ساعت سپری می‌شوند و همه ما دچار روزمرگی، کم‌کم یادمان می‌رود چه از دست داده‌ایم یا چه به دست آورده‌ایم درگیر شیطنت رسانه‌ها همه چیز یادمان می‌رود. . 🍂درگیر و پول و مرغ همه چیز فراموش می‌شود. یاد نگرفته‌ایم جواب ، سیلی است و گرنه قرن‌هاست داغ سیلی بر جگرمان سوز می‌زند. . 🍂یادمان نیست زمان جنگ، جواب موشک، موشک است اما حال صلاح فقط امنیت پول است تا رگه‌های پولشان به هم نخورد... . 🍂آن‌هایی که انتقام را تله می‌خوانند و می‌گویند بگذرید تا عرصه بر ما تنگ نشود، اما دریغ که نمی‌فهمند دشمن اگر خود را مسلط بر اوضاع ببیند تا بر ما چیره نشود ول کن نیست حتی اگر دستش از پوست میش باشد... . 🍂گاهی باید تقصیر‌ها گردن بیفتد از اتفاق‌هایی که واقعا سوزناک‌اند تا به دست بیاید مردم که سر خون شده‌اند تا کجا اتحاد را حفظ خواهند کرد.و وای بر رسانه که قاتل را مقتول نشان می‌دهد و مقتول را قاتل، ضد تروریسم را تروریست و تروریسم را ناجی بشر و مظلوم . 🍂امثال حاجی هم اگر بودند، تلنگری بودند که چهار ستون همه را لرزاند، که دشمن با احدی شوخی ندارد و نه دوستی در کار خواهد بود نه برابری و نه برادری دشمن تا بوده و هست بر عزم خود استوار می‌ماند یادمان نرود چه داده‌ایم و در مقابل آیا چیزی گرفته‌ایم یا خیر؟ . 🍂یادمان هست چقدر زدیم و در مقابل دشمن را دیدیم و گفت میدانستم و خودم دستور دادم بزنند یادمان هست دانه دانه می‌روند و ما دانه دانه می‌شویم و نه راه به جایی می‌بریم و نه مشکلی را وا می‌کنیم. . 🍂یکسال گذشت، ده سال هم می‌گذرد چه کردیم و می‌کنیم و چه بدست می‌آوریم. یادمان بماند برای خون آنها جواب پس خواهیم داد... انّا مِنَ المُجرمینَ مُنْتَقِمون.. ✍نویسنده: به مناسبت سالگرد شهادت سپهبد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
₪خواستم ببینم یعنی چه⁉️ ⇦یعنی چند بار عقربه ی ساعت🕰 را دوره کردن؟ ⇦چند بار صبح را به رساندن؟ ⇦یعنی چند فرسنگ❓ ⇦چند کوه و دریا🏜 در میان؟! ₪دیدم؛ تنها به دل💕 است! تنهــا به .... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
₪خواستم ببینم #دوری یعنی چه⁉️ ⇦یعنی چند بار عقربه ی ساعت🕰 را دوره کردن؟ ⇦چند بار صبح را به #شب رسان
🔰آن شب،شب عجیبی بود. باران میهمانِ شده بود. هوا خنک بود، نزدیک سی بار بود که با مسئول اعزام تماس گرفته بود ولی هربار به درِ بسته می خورد. مغرب و عشاء را که خواند دلش طاقت نیاورد😥 🔰آن شب دل یک بسیجی حوالی حضرت عشق می‌چرخید و حاجتش را میخواست🕊 🔰با همسر و فرزندش راهی حرم شدند ، ساعتی از نگذشته بود که با لبی خندان به سوی همسرش آمد.دلش آرام گرفته بود و گویی امید داشت این گره به دست باز میشود💚 🔰میدانست که ضمانتش را پیش عمه اش میکند و او حتما راهی وادی عاشقی می‌شود. شاید کمتر از ده روز گذشت که مسئول اعزام تماس گرفت و گفت ساکت را ببند، بسیجی آماده رزم شو🎒 🔰او که دو سال تمام در پی راهی برای اعزام بود، حالا با ضمانت شاه خراسان کمتر از ده روز گره از کارش باز شد. 🔰 گفتی: «من برای یک زندگی عادی ساخته نشدم.» به گمانم برای همین مسئول اعزام را کلافه کردی، را واسطه قرار دادی تا برای دفاع از حریم اهل بیت راهی شوی و درست در شب تولد حاجتت را گرفتی📿 🔰همرزمت می‌گفت: با هم قرار گذاشتید که هر کدامتان زودتر شد و بال پریدن گرفت دست آن یکی را در بگیرد ، حتی گفته بودید شربت را هرکه نوشید، وقتی آقا بالای سرش آمد لبخندی بزند آن موقع است که ما میفهمیم مهمان شده است😊 🔰همینطور هم شد. وقتی ابوطاها شربت شهادت را نوش جان کرد و این دیار و مردمانش را ترک کرد. به لب داشت ، لبخندی به شیرینی عسل و به زیبایی شهادت و به همین زودی مرد خانه شد☺️ 🔰در عجبم چطور از دل کندی و چگونه از شیرین زبانی های گذشتی؟😭 🔰به راستی که قدم گذاشتن در این راه دل شیر میخواهد و قلبی که برای بتپد، کاش ما هم اینگونه بی قرارِ معشوق حقیقی مان باشد و در راه عشق ثابت قدم باشیم❤ ✍نویسنده: به مناسبت سالروز تولد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اصلا گویا این ذات سربازان است که جز خدا نبینند و جز او را مقصد خود قرار ندهند. به روشنایی خورشید در جاده ی تاریک گمنامی قدم گذارند و در اخر با نامشان را بر دلها همیشگی کنند. گویا همه ی آن ها عادت دارند به سادگی و خوب این ویژگی را از اموخته اند🌹 . 🍃او نیز خوب در این مکتب را به نمایش گذاشته بود و چه زیبا کارنامه ای را به خود اختصاص داد. از تمام اسم و رسمش تنها صندلی ساده ای لیاقت همنشینی با او را داشت و به ما آموخت میشود با همان ذخیره ی اندک، میهمانیِ عظیمی را پذیرا شد😌 . 🍃گویی نمیخواست نام را به دوش بکشد و جسمش شرمنده این نام شود، اینگونه شد که تصمیم گرفت اربابش باشد و پهلویش را فدای پهلوی سوخته کند😓 . 🍃حال در جوار جوان رشید اربابش نظاره گر زمینیان است و دست دعایش تبرک میکند وجود ناپاک ما زمینیان را😔 . 🍃برادر ح.ا.ج ق.ا.س.م، ملاقات مبارکتان باشد ای بزرگ مرد ❣ ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از گیف
Shahid Gomnam Salam.mp3
1.35M
🍂دلم گرفته💔 بازم چشام بارونیه 🌾خبراوردن بازم تو شهر مهمونیه سلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️🌙✨♥️🌙✨♥️🌙✨♥️ از شھداے به خواهران مومن.. خواهرم خون❣از من حجاب از .... از من حیا از تو .... خونمو به دستت دادم☝️ 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍃مولای غریب♥️ ما کی شود از چشمه سار روی شما سیراب شد!! آقاجان دلمان تنگ شده💔 تمام شده .. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اول لبخند به لب 😍 به نگاهی به دلِـ♥️ ما را بُردی ... 🌷شهید سیدمجتبی علمدار🌷 ولادت: ۱۳۴۵/۱۰/۱۱ شهادت: ۱۳۷۵/۱۰/۱۱ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
از جبهه برميگشتم، وقتی رسيدم ميدان خراسان هيچ پولی همراهم نبود، به سمت خانه در حرکت بودم اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند، تازه اجاره خانه را چه كنم؟ به چه کسی رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، امااو هم وضع خوبی نداشت سر چهارراه عارف ايستاده بودم، با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند من اصلا نميدانم چه كنم! در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم سوار بر موتور به سمت من آمد، خيلی خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد، چند دقيقه ای صحبت كرديم وقتی ميخواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتي؟ گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولی مهم نيست دست کرد توی جيب و يک دسته اسکناس درآورد گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داری. گفت: اين قرض الحسنه است هر وقت حقوق گرفتی پس ميدی، بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت، آن پول خيلی برکت داشت خيلی از مشکلاتم را حل کرد، تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم، خيلی دعايش کردم آن روز خدا ابراهيم را رساند مثل هميشه حلال مشكلات شده بود. 🌷شهید 🌷 یاد شهدا باصلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_6026350462209360828.mp3
2.73M
🎵 دست رو دلم نذارید که پریشونه😔 خدایا تو میدونی که من نمیخوام اسیر دنیا دنیا بمونم... ..😔 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
:🌷 📌ما در قبال تمام ڪسانی که راه را میروند مسئولیم☝️ حق نداریم❌ با آنها تند کنیم از ڪجامعلوم ڪه ما در انحراف اینها نقش باشیم⁉️ 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️ ❣️ 🌦او حاضرو ما پنهانیم هرچند که از غیبت🚷 خود میخوانیم 🌦با این همه ای روشنی جاویدان تا منتظرت می مانیم 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh