eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
7.1هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
1_14292507.mp3
2.79M
✍کسی، معلّم کلاس می شود؛ که داناتر از همه ی اهلِ کلاس است! تو تنها معدن کامل علمِ خدایی! و داناتر از تو، کسی نیست. ✔️ببین؛ دنیا بدون تو شبیه کلاسِ بی معلم شده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 ما تمام دلتنگیےہایمان را بہ جاےِ تو در آغوش میےڪشیم چقدر جایت میان ما خالیست ... #شہید_محمودرضا_بیضایے🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5⃣5⃣1⃣ 🌷 💠 🌷در عمليات والفجر ٨ در گردان امام حسين (ع) بوديم و با كاميون هاى كمپرسى غنيمتى، اسراى عراقى را به پشت جبهه انتقال مى داديم. دوستى داشتيم بسيجى به نام ايوب ياورى كه موقع بردن تعدادى از اسرا به پشت اروندرود فراموش كرده بود اسلحه اش را بردارد. 🌷مى گفت: “بين راه گاهى بعضى افراد وسوسه مى شدند و از خود تحركى نشان مى دادند و من با تظاهر به اين كه نارنجكى در جيب دارم دستم را با قيافه اى تهديدآميز به جيبم مى بردم و آنها از بيم، سر جاى خود مى نشستند. 🌷وقتى به اردوگاه رسيديم و سر و كله ى رفقا از دور پيدا شد و احساس امنيت كردم، نارنجك كذايى را كه حالا سيبى سحرآميز شده بود از جيبم بيرون آوردم و به نيش كشيدم. اگر به عراقيها آن لحظه كارد مى زدى، خونشان در نمى آمد”. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️ برای شهدا #مرگی نیست. 💠قرآن می فرماید: وقتی راجع به شهادت حرف می زنید دورِ مرگ،خط قرمز بکشید 🔰"لاتحسبن الذین قتلوا.." مبادا ، راجع به #شهدا طوری حرف بزنید که انگار راجع به اموات صحبت می کنید، اینها اموات نیستند!! 🔰"بَل اَحیاء" شهید اوج زندگی، #اصلِ_حیات است. اینها منشاء و سَمبل زندگی اند. راجع به شهید حرف می زنیم باید راجع به زنده ترین آدمها حرف بزنیم👌 🎤استاد ازغدی @shahidNazarzadeh
🕊🕊🕊🕊🕊✨﷽✨🕊🕊🕊🕊🕊 👈جريمه ای بهتر، معتدل تر، مؤثرتر از اجرای فرمان خدا برای وجود ندارد. ♨️ واجب را پياده كن. ♨️حرام را هم ترك كن. اين بزرگترين رياضت و جريمه برای نفس است.👌 🔹نمی‌خواهد شما نذر كنی که پای پياده مكه بروی،نه❌ همين که تصميم بگيری نماز بخوانی روزه بگيری را انجام بدهی اين بهترين رياضت است.✅ انسان را تربيت می‌كند. ايمان بالا می‌رود.💫 ايمان که بالا رفت همه‌ی داخل انسان اصلاح می‌شود.✨ 🔸كساني كه نذر سنگين و شاق می‌كنند، اما پاره ای از واجبات را انجام نمی‌دهند یا پاره ای از محرمات🔞 را مرتكب می‌شوند، تا آخر هم موفق نمی‌شوند. ✨چون گناه كارش تخريب است💥 ✨ 💎مرحوم حضرت آیت الله شیـخ عزیزالله خوشوقت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👤 #شهیـد_مصطـفی_صـدرزاده: خـدایا؛ از تو بے‌انـدازه ممنونم ڪه در دل مـا، محبـت سیـد علے خامنـه‌اے را انداختـی! تا بیـاموزیم درس ایستـادگے را.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽کلیپ شهید👣صدر زاده👣 معرفی کردن خودشون.... چیشد که رفتن.... ثبت نام کردنشون.... چرا ایران اجازه نمیداد.... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 59 استاد پناهیان: تو نقلا هست که وقتی در شام اسیرا رو آوردند پیش ی
❣﷽❣ 60 نماز باعث میشه انسان با ادب بشه، 🔷🔶🔷🔶 استاد پناهیان؛ ادب کنترل کننده ی هوای نفسه . تو مدارس این و به بچه ی من یاد بدهند ، بسه ✅🌺 تا بتونه سر نماز ادب رو رعایت کنه . ⭕ از صد تا فحش بدتره که برگرده بگه👈 دلم میخواد !!!! مگه آدم هر کاری دلش میخواد باید بکنه ؟ ❌❌ تو فیلما ادب یاد بدن ، نمیخواد خدا پیغمبرو نماز یاد بدن، ما بساط کفر و به هم خواهیم ریخت . ✅🌺 روایت بگم برات ؟ میفرماید بهترین چیزی که پدرها برای بچه ها به ارث میگذارند ، ادبه . من مودب بارش آوردم ، حالا بچه ی من هر کاری دلش بخواد نمیکنه ، سر نماز هم ادب رو رعایت میکنه. ✅🔶 طبق مقررات بلده عمل کنه ، نماز مودب شدن انسان است در خانه خدا . ⭕ نه عشق بازی با خدا ... بعد که مدتی مودب بود ،این عشق تولید میشه . پس ادب وقتی که شد ، نماز بناست حال ما رو بگیره ... دقیقه ای یه بار موذن بالای ماذنه ، میگه الله اکبر ...، وقتی که مشغولی . 💠🔶 میخوای حرف بزنی ... صدات درنیادها ، برو وضو بگیر ، ⭕آخه الان حال ندارم ، اتفاقا نماز یه جوری طراحی شده ، که حالت و بگیره . 🔶✅ برای اینکه با ادب باشی باید یه خورده ضد حال به خودت بزنی .😣 ✅🌺 یه مدت ادب و رعایت کن تا بتونی نماز مودبانه بخونی 😊 ✅🔰 امتحان کن 👌👌 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در شما هر چه بخواهیم بدانیم باید که فقط سوره بخوانیم این لحظه‌ی ما لطف شماهاست رفتید که ما راحت و بمانیـم نثار ارواح مطهر شهیدان 🌷🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بانـــ🌸ــــو... نمیدانم در دلت چہ میگذرد اما احسنت👌 ڪہ با حجابت نه دل شهیدی را شڪستہ ای💔 و نه دل جــوانـی را لرزاندی... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⬆️⬆️ 4⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠ماجرای پیکر شهید بی سری که با پدرش سخن گفت. 🔻بخش اول 🔹خبر آورده بودن
⬆️⬆️ 4⃣5⃣1⃣ 🌷 💠ماجرای پیکر شهید بی سری که با پدرش سخن گفت. 🔻بخش دوم 🔹مسوول و کارکنان تعاون به شدت می کردند و من آنها را دلداری می دادم، آنها به من می گفتند که شما چرا گریه نمی کنی؟ 🔸گفتم اینها آمده اند که شهید شوند، شهیدی که با من می زند و خود را به من نشان می دهد جایی برای گریه ندارد. 🔹مسوول تعاونی گفت حاضر است بیست تومان هم پول به من داد گفت: این هم هزینه بنزین بین راه 🔸در همان ایام در روستا دو داشتیم گفتم پیکر شهیدم را فعلا منتقل نمی کنم و تصمیم دارم تا بعد عروسی ها صبر کنم و سپس مراسم را در روستایمان بر پا نماییم. 🔹باز هم گریه حاضرین بلند شد علی رغم اینکه سپاه آمبولانسش حاضر بود جنازه را در گذاشتم و خود برگشتم تا مقدمات کار را مهیا کنم. 🔸سوار شدم در راه نزدیکیهای گدوک بودیم که در وجودم رخنه کرد و با خود اندیشیدم بابا پسرم شهید شده، حالا من چرا باید منتظر عروسی دیگران باشم در همین کلنجار با خودم بودم که شیطان بر من شد، تصمیم گرفتم وقتی رسیدم خبر را بدهم و برگردم و جنازه را بیاورم. 🔹زیراب از اتوبوس پیاده شدم و برای رفتن به اَتو (روستای محل زندگیمان) سوار مینی بوس شدم، آن زمان جاده ها هنوز آسفالت نشده بود و خاکی بود و سرعت خودروها پایین بود 🔸سوار مینی بوس که شدم از بس که خسته بودم به رفتم در خواب را دیدم و باهم به گفتگو پرداختیم و به من گفت : پدرجان تو بهترین تصمیم را گرفتی که جنازه را گذاشتی تا صبر کنی که عروسی های روستا پایان یابد. 🔹گفتم حالا جواب را چه بدهم؟ گفت مردد نباش الان هم برسی خونه، مادرم روی پله دوم حیاط نشسته در گوشش جریان را بگو و از او بخواه باشد و تا پایان عروسی ها صبر نمایند و سپس به همه اطلاع دهید 🔸در همین گفتگو بودیم که در یک پیچ تند ماشین پیچید و من از روی صندلی پرت شدم و از خواب بیدار شدم و لذت هم کلامی با را از دست دادم 🔹با حال و هوای عجیبی به خانه رفتم هنوز کسی مطلع نبود دیدم همان طور که یوسف رضا گفته مادرش بر روی پله دوم حیاط نشسته است آرام به سمتش رفتم و در گوشش همان که یوسف رضا گفت، گفتم؛ پذیرفت. انگار خداوند سعه صدر و آن را داده بود 🔸به بستگان و دوستانی هم که همواره پرس و جو می کردند می گفتیم که گویا شده است و سپس بعد از پایان دو عروسی پیش رو، در تاریخ 24/4/1366 یعنی مصادف با سالروز تولدش، یوسف رضا در آرام گرفت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 ✍ ذکری سیاسی که شهید باکری بعد از نماز، یک دورِ تسبیح گفت، چه بود؟ قرار شد با آقا مهدی باکری بریم شناسایی برا پاکسازی منطقه، بعد از خوندن نماز ظهر راه افتادیم بریم سمت هلی کوپترها، توی مسیر دیدم آقا مهدی یک دور تسبیح مرگ بر آمریکا گفت... ایشون می گفت: آقای مشکینی فرمودند که ثوابِ گفتنِ مرگ بر آمریکا کمتر از نماز نیست... #شهید_مهدی_باکری🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹🍃🌹🍃 عشق رازیست ڪہ تنهابہ خدا باید گفتـــ .. دلم یڪـــ دنیـا میخـواهد شبیـہ #دنیاے شـما ڪـہ همـہ چیــزش بـوے خــــدا بدهـد... شهید محمد ابراهیم همت یادش با صلوات❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴خالص باش! 💢هرچیزی آن خوب است گلاب و عسل🍯 اگر خالص باشند ارزش دارند. حتی خود آب هم خالصش خوب است. آبی که بوی خربزه و طالبی و گوشت🍖 می دهد گوارا نیست∅. آبی گوارا است که طعم و رایحه ی آب💧 داشته باشد. هم همین طور است عبادتی ارزشمند است و در دستگاه الهی ارزش و بهایی دارد که 👈 باشد یعنی باشد این است که قرآن کریم می فرماید: 💠 ؛ ⚜جز برای خدا عبادت نکنید 📖هود/آیه(27) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاطره ای از شهید مدافع حرم #شهید_محمد_مرادی❤️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
⬆️⬆️ 6⃣5⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 ✍راوی: همکار شهید بزرگوار 🔰شهید تپه های جولان!!! 🔹وقتی تازه به یگانی که شهید مرادی در آن حضور داشت منتقل شده بودم. در دیداری که با بچه های برای آشنایی داشتم یکی از همکاران شروع به معرفی افراد یگان کرد. وقتی به شهید محمد مرادی رسید گفت که ایشون هم هستند. آقا محمد مرادی! 🔸تعجب کردم شهید تپه های جولان !!! گفتم جریان چیه ؟!؟! همگی خندیدند و گفتند که محمد قراره تو تپه های جولان شهید بشه و کلا به نام معروفه😐 🔹گفتم چطوری!!!، کو ، بعدش ایران کجا، جولان کجا بعد از این ماجرا که گذشت و با محمد رفیق شدیم تو صحبت هایی که با هم داشتیم محمد همیشه میگفت که من تو تپه های جولان شهید میشم. 🔸این ماجرا برای چند سال از جنگ بود و در آن زمان شاید هیچ یک از دوستان محمد فکر شهادت محمد را نمیکردند. ولی محمد ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15380365.mp3
6.01M
بسیار زیبای شور 🎧 سید رضا نریمانی در وصف 😍 امام خامنه ای مدظله العالی✌️ 🎶 تو اشاره کنی دنیارو زیرو رو می کنم.... ✊ تو اشاره کنی از سوریه شروع می کنم 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzad
🍃🌺🍃🌺 #ای_شهید دعا کن... که ما از خستگی و غفلت خوابمان نبَـرَد و از قافله ی مهدیِ فاطمه جا نمانیم ... #شبتون_شهدایی🌙 #التماس_دعا💚 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ سلام ‌یوسف ‌گم‌گشته؛‌ راستش ‌را‌ بخواهی، نیامدنت ‌فراتر‌ از حد ِانتظار ‌ما‌ رفته، مولاجان بیا🍃 🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یک دسته گل براۍتو چیدم نیامدی با یاد تو ز هرچه بریدم نیامدی هر صبح وقت سر زدن خوشه هاۍنور از شوق تو به کوچه دویدم نیامدی... 📎سلام ، صبحتون شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه5⃣3⃣ 💠مرا دریابید 🔹همراه دایی سعید برای گرفتن شام به فاو رفتیم. 🚍موقع برگشتن، دشمن دی
🌷⃣3⃣ 💠 تو هنوز بدنت گرم است 🔹می گفت توی یکی از ها برادری مجروح میشود و به حالت و از خود بی خودی می افتد. 🔸بعد که شهدا را جمع کرده و به معراج شهدا می برده، از راه میرسد و او را قاطی بقیه با ترس و لرز و هول هولکی می اندازد و گاز ماشین را میگیرد و دِبرو.🚐 🔹راننده در آن جنگ و گریز تلاش میکرده که خودش را از تیررس دور کند و از طرفی مرتب میداده تا توی چاله چوله های ناشی از انفجار نیفتد، که این بنده خدا در اثر جابجایی و فشار به می آید،و یکدفعه خودش رو در جمع میبیند.😳 🔸اول تصور میکند که ماشین دارد شهدا را به سمت پست امداد میبرد. اما خوب که دقت میکند میبیند که نه، انگار همه برادرا شهید شده اند و تنها اوست که است. 🔹 میشود و هراسان بلند می شود و مینشیند وسط ماشین، و با صدای بلند بنا میکند به داد و فریاد کردن که: «برادر! برادر! منو کجا میبرید؟ من شهید نیستم.نگه دار میخوام پیاده شم،منو اشتباه سوار کردید، نگه دار من طوریم نیست...». 🔸راننده که گویی هواسش جای دیگری بوده، تو آینه زیر چشمی نگاهش میکنه و با همان لحن داش مشتی اش میگه:«تو هنوز گرمه، حالیت نیست.تو شهید شدی.دراز بکش! دراز بکش! بذار به کارمون برسیم.»😂 🔹اوهم دوباره شروع میکند که:«به پیر به پیغمبر من چیزیم نیست، خودت نگاه کن ببین» و راننده هم می گوید بعدا معلوم می شود.😂 🔸خودش وقتی برگشته بود میگفت این عبارت را گریه می کردم و می گفتم. اصلا حواسم نبود که بابا! حالا نهایتا مارو تا یه جایی می برد، برمی گردیم دیگر. 🔹مارا که نمی خواهند زنده به کنند. اما او هم راننده باحالی بود، این حرف ها را آنقدر می گفت که فکر میکردم واقعا شهید شده ام.😂😂😂 نثار ارواح طیبه شهدا 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقـان را در مسیر #عشق خـوش باشــد #بلا چشـم #ماهــــــے را #هراس از دیدن #سیلاب نیست ... #شهید_حامد_بافنده🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣6⃣ به یاد #شهید_حامد_بافنده🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣6⃣ به یاد #شهید_حامد_بافنده🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣5⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 ✍راوی:همسرِ برادر شهید 🔸محبوبه فیاض، زمانی که حامد بافنده تنها 11 سال سن داشت عروس این خانواده شده به همین خاطر او را برادر کوچک خود تلقی می‌کند، او می‌گوید: 🔹حامد دوم خرداد سال 1366 متولد شد و زمانی که من عروس این خانواده شدم حامد خیلی کوچک بود. 🔸حامد با نام جهادی علیرضا امینی سه بار به عنوان رزمنده فاطمیون عازم سوریه شد، این را فیاض گفته و ادامه می‌دهد: اوایل که ایران به جبهه مقاومت نیرو می‌فرستاد حامد آرزو داشت بتواند شرکت داشته باشد از این رو چون به سربازی نرفته بود با مشخصات جعلی سه ماه در دوره های آموزشی یزد شرکت کرد سپس به تهران رفت و با بچه های تیپ فاطمیون و زینبیون آشنا شد تا شاید بتواند با کمک آنها به سوریه اعزام شود؛ سرانجام 17 فروردین 95 با مشخصات اتباع افغانستان از تهران به سوریه اعزام شد. 🔹او می‌گوید: 13 فروردین 96 چهارمین و آخرین دوره بود که حامد به سوریه می‌رفت و او در تاریخ سوم خرداد در منطقه عملیاتی سوبین (ریف حماء) دعوت حق را لبیک گفت و به همرزمان شهیدش پیوست. 🔸 حامد در سن سه سالگی پدر خود را از دست داد از این رو در تمام کارهایش به حضرت رقیه(س) توسل می‌کرد، همچنین از حضرت علی اصغر(ع) نیز استمداد می‌گرفت.   🔹 حامد از 15 سالگی در هیئت علی اصغر(ع) واقع در آزاد شهر مداحی می‌کرد، او واقعا صدای خوشی داشت که بسیار به دل می‌نشست با این وجود برای هیئات مذهبی به صورت رایگان مداحی می‌کرد شاید همین امر موجب شد برای شهادت برگزیده شود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh