🌷شهید نظرزاده 🌷
یک هفته قبل از #شهادتش🕊خواب دیدم که در منزلمان یک مراسمی برگزار شد و عکسی از محمد که #لباس_سبز پوشی
3⃣0⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰این یک هفته #آخر من و خانواده حال خیلی بدی داشتیم. دقیقا یک هفته #قبل از شهادتش🌷 خواب دیدم که در منزلمان یک مراسمی برگزار شد و عکسی از #محمد که لباس سبز پوشیده که الان در فضای مجازی 📱منتشر شده را به دیوار زدند.
🔰آنقدر این عکس به نظرم قشنگ آمد😍 که در خواب دو، سه بار سوال کردم که این عکس زیبا از کجا آمده⁉️ اما هیچ کس جوابم را نمیداد🔇.
🔰بعد گفتم که اصلا #عکس_محمد را برای چه اینقدر بزرگ کردیم و در دیوار زدیم؟ این را که پرسیدم یک شخصی که نمیدانم چه کسی بود از پشت #جوابم را داد و گفت « #خبرشهادت محمدرضایتان آمده🕊».
🔰در تمام آن یک هفته در اضطراب 😥بودم. #سهشنبه که تماس گرفت📞 یادم است فقط بهش میگفتم محمد مراقب خودت باش داری چه کار میکنی کار #خطرناکی که نمیکنی.
🔰میگفت مگر اینجا چه خبر است که بخواهیم کار خطرناک کنیم. اینقدر این حرف را بهش گفتم که آخر #عصبانی شد و گفت چرا اینقدر میگویی مراقب خودت باش⁉️
#شهید_محمدرضا_دهقان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اگر میخواست با زنی #نامحرم ،حتی از بستگان صحبت کند به هیچ وجه سرش را بالا نمیگرفت 🚫وبه قول دوستانش
6⃣5⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹شب🌙 بود. #ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی🎤 کرد.صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس #گرفته بود!
🔸بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم #شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد😔.
🔹آن شب #قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود😠 و گفت: من مهم نیستم🚫، این ها مجلس #حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم❌!
🔸هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، #آقا_ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت.آخر شب🌘 برگشتیم مقر، دوباره #قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!ساعت یک نیمه🕜 شب بود.خسته و کوفته خوابیدم😴.
🔹قبل از #اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی #نورانی_ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه📢.
🔸من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه #خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی⏰ بخوابد، #قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز📿.
🔹ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و #نمازجماعت صبح را برپا کرد.
بعد از نماز و تسبیحات📿، ابراهیم شروع به خواندن #دعا کرد. بعد هم مداحی #حضرت_زهرا (علیها سلام)!
🔸اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد😭. من هم که دیشب #قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم😟! ولی چیزی نگفتم🔇.
🔹بعد از خوردن #صبحانه به همراه بچه ها به سمت #سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر💭 کار های عجیب او بودم.ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا #روضه خواندم⁉️
🔸گفتم: خب آره، شما #دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن🚫.بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب #خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب🌓 کمی خوابم برد.
🔹یکدفعه دیدم وجود مقدس #حضرت_صدیقه_طاهره (علیها سلام) تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمی خوانم، #ماتورادوست_داریم.
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه😭 امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به #مداحی کردن ادامه داد.
#شهید_ابراهیم_هادی
📚منبع/کتاب سلام بر ابراهیم/ص 190
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 8⃣3⃣ شهادت نوع #مرگ را عوض میکند #وقت مرگ را عوض نمی کند از مرگ نترسید جوری در #زندگ
5⃣6⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدان را شهیدان میشناسند
#شهید_جواد_محمدی🌷
🔹سال ۹۲برای #خادمی_شهدا به شلمچه رفته بودیم و توی آشپزخانه مسول پخت و پز🍜 برای اردوهای راهیان نور💫 شهدا شده بودیم...
🔸آقاابراهیم مسئول بود و #جواد یه جورایی جانشین ابراهیم ...خلاصه چندروزی #قبل از عید نوروز رفته بودیم و کار میکردیم . واقعا باتمام سختی😪 و فراز و نشیبش، خیلی بهمون #خوش میگذشت...
🔹از جلسه های شبانه🌒 که با حضور حاج حسین #یکتا و آقای #احمدیان بود تا دورهمی های دوستانه و شوخی ها😁 و خنده های معروف جواد😄...
🔸از فوتبال کردن ها⚽️ تا دسته های عزاداری🏴 که توسط آشپزها با قابلمه و ملاقه بود☺️...
یادمه عید نزدیکای #صبح بود، من و جواد و چندتا از رفقای دیگه راه افتادیم بطرف #شلمچه برای اینکه کنار مزار شهدای گمنامـ🕊 عیدمون را با مدد و کمک شهدا✊ شروع کنیم ...
🔹وسط راه #جواد رفت توی یه راه فرعی و خاکی. اصلا چشم چشم را نمیدید.بهش گفتم جواد پس اینجا کجاس⁉️
گفت بشین حالا میخام ببرمتون یه جا تا یه عشق بازی درست و حسابی با #شهدا بکنید...
🔸خلاصه رسیدیم به یه مقبره که #شهدای_تخریب اونجا دفن شده بودند...
حس و حال عجیبی داشت😢 وسط بیابان. اصلا هیچ کسی نبود✘. ما بودیم و شهدای تخریب🌷.
🔹یه حال درست و حسابی با شهدا بردیم😊 و سال جدید را با کمک #شهدا شروع کردیم...
یادش بخیر هر موقع شلمچه میرفتیم🚌، میرفتیم سرمزاراین شهدا...
واقعا #جای_خالی_جواد تو اردوها و خادمی شهدا رو میشه حس کرد...
شهیدان راشهیدان میشناسند😢
#شهید_جواد_محمدی🌷
#خادم_الشهدا
با شهدا رفیق شوید
#عشقبازی کنید
خادمشان باشید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎙 مکه برای شما... فکه برای ما... روایتی از بین الحرمین ایران، فکه #حاج_حسین_یکت
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠 روایتی از بین الحرمین ایران، #فکه👇👇
🔹فکه رنگ و بوی #کربلا را دارد و گوشه ای از غربت و #مظلومیت آن را به تصویر می کشد😔، چرا که فکه مقتل 120 شهیدی🌷 است که در #تشنه کامی به مولای خود اقتدا کرده و به دیدار محبوب شتافتند🕊.
🔸بچه هاي تفحص پيكر⚰ پاك #120_شهيد گردان حنظله را هشتم فروردین در #كربلاي_فكه كشف كرده اند. آنها در فكه به سيم هاي تلفني☎️ رسيده اند كه از خاك بيرون زده است.
🔹رد سيم ها به يك دسته از شهدا 🌷مي رسد كه دست و پايشان با اين سيم ها بسته شده است😭،... #شهدايي كه زنده به گور شده اند. اجساد مطهري هم كشف شده اند كه #قبل از شهادت🌷 آنها را آتش 🔥زده اند...
🔸بسيجيها هشت تا #چهارده كيلومتر را در حالي با پاي پياده از ميان رملها و ماسههاي روان #فكه گذشتند كه وزن تقريبي تجهيزاتي كه همراه داشتند دوازده كيلو بود😭
🔹تازه بعضيها هم مجبور بودند #قطعات چهل كيلويي پل را نيز حمل كنند. اين پلها قرار بود روي #كانالها تعبيه شود تا عبور رزمندگان به مشكل #فوگاز برنخورد🚫.
🔸تا همين جا را داشته باش تا برسيم سر موانع، اصلا عمليات #والفجر مقدماتي را به خاطر همين ميگفتند عمليات #موانع. هدف🎯 #بسيجيها خط دشمن بود.
🔹مجموعهاي از كانالها، سيمخاردارها و ميدان #مينها كه گاهي عمق آن به چهار كيلومتر🎰 ميرسيد، بچهها يكي را كه رد ميكردند به ديگري ميرسيدند. موانع معروف فكه هنوز زبانزد نيروهاي عملياتي است.
🔸 #كانالهايي به عرض سه تا نه متر و عمق دو تا سه متر و پر از سيمخاردار، مين والمر و بشكههاي پر از مواد آتشزا🔥.دشمن با هوشياري مينها را زير رملها و ماسهها كار گذاشته بود.
🔹و چون بيشتر #عملياتها در شب🌒 انجام ميگرفت تا چند نفر روي مين پرپر نميشدند🕊 بقيه از وجود ميدان مين باخبر نميشدند. اكثر رزمندگان دشت #فكه نوجوانان و جواناني بودند كه عزم و اراده قويشان✊ آنان را سدشكن كرده بود، حالات معنوي و روحي آنها به قدري بينظير بود كه با #اشتياق براي عمليات آماده ميشدند....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
جای خالی بعضی ها را هیچ چیز پر نمیکند نه سفر نه اشک😢 نه حتی فراموشی💬... #شهید_مهدی_عسگری🌷 🌹🍃🌹🍃 @sh
2⃣8⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که گلوله بر رویش اثر نداشت
✍همسر #شهید_مهدی_عسگری
🍃🌹 ابتدا این را بگویم که همه از #شهادت شهید عسگری #تعجب کردند؛ مهدی با این قدرت #تکاوری شهید بشود؟! حتی برادران ایشان شهادت را غیرممکن میدانستند. آقا مهدی در عملیات ایضایی شهید شدند. فرمانده ایشان میگفت شهادت آقا مهدی مرا #نابود کرد.
🍃🌹شهید عسگری در سه گروه 10 نفره و در نوک پیکان در #عملیات شرکت میکنند و در عملیات در #کمین گرفتار میشوند. ایشان در بیسیم صحبتهایی را بیان میکنند که همه ثبت شده است و منطقه را توصیف میکند. یکی از همرزمان شهید زمانی که #دو_گلوله بر بدن شهید اصابت میکند در کنار شهید عسگری بودند.
🍃🌹شهید مهدی عسگری در منطقه شمال #حلب روستای معراته #مظلومانه به شهادت رسیدند. اول یک تیر به پای ایشان اصابت میکند. شهید بهگونهای از لحاظ بدنی #قوی بودند که حتی دوستان و همرزمهای شهید عسگری به #شوخی میگفتند گلوله در بدن آقا مهدی اثری ندارد. گلوله بعدی به دست شهید عسگری اصابت میکند و زخم گلوله با همان چفیه خودش توسط #شهیدکریمیان بسته میشود و تیر سوم به قلب مهدی برخورد میکند.
🍃🌹پیکر شهید مهدی عسگری توسط #تکفیریهای جبهه النصره از منطقه خارج میشود. من خانه خواهرم بودم و یکشنبه ساعت 7 صبح گفتند یک #عکسی در فضای مجازی منتشر شده که نشان میدهد که مهدی #زخمی شده است. من بلافاصله گفتم: آقا مهدی زخمی یا اسیر نمیشود و فقط تنها و تنها #شهید میشود .
🍃🌹همواره آقا مهدی میگفت دعا کن پیکرم باز نگردد چون #اجر زیادی دارد. تا سه روز اطرافیان میگفتند که مهدی عسگری زخمی است ولی من همش گفتم مهدی شهید شده است. #آرامش شهید مهدی عسگری در عکس نشان میداد که شهید شده است.
🍃🌹من دیدم که آقا مهدی دو ماه #قبل از رفتن به سوریه به آغوش #شهادت رفته است و شهید عسگری شش ماه خواب آرام نداشت. خداروشکر میکنم آقا مهدی شهید شد و از #حضرت_زینب(س) طلب شهادت کردم تا مهدی آرامش پیدا کند
#شهید_مهدی_عسگری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
میپرسم: «هنوز #منتظرید؟ » بغض راه گلویش را میبندد و در چند ثانیه چشمهایش قرمز میشوند و قطره اشک
0⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰فریده متوسلیان(خواهر حاج احمد) از یک خاطره جالب شب🌙 #قبل از اسارت برادر میگوید و تأکید میکند. #مادر این تصاویر را به خوبی در ذهن💬 دارد. از خودش بپرسید و مادر هم همراه #روایت او سر تکان میأهد و لبخند میزند😊.
🔰او میگوید: «شب اسارت #حاج_احمد. 12 پرستوی🕊 خیلی قشنگ آمدند روی سیم برق نزدیک خانه ما 🏡نشستند. دو تا دو تا میآمدند داخل سالن دور #عکس احمد میچرخیدند و بعد روی #-سیم برق مینشستند.
🔰یکی رفت توی اتاقی که #مادر نماز📿 میخواند رفت پشت پشتی و گیر افتاد. مادر گفت: « #اسیر شده؛ فریده بگیر و ببر #آزادش کن🕊.»
🔰من آن را گرفتم تا کنار ایوان بگذارم و آزادش کنم. آن #پرستو به من نگاه خاص👌 و مظلومانهای میکرد☺️. آزادش کردم. رفت پیش #دوستانش و پرواز کردند و رفتند.
🔰فردای همان روز اعلام کردند📢 که #حاج_احمد متوسلیان و #سه_دیپلمات همراهش به اسارت ♨️فالانژهای لبنانی درآمدند.
🔰من مطمئنم #یوسف_گمشده مادرم میان آنها بود.»
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده مجروح حاج #احمد_متوسلیان نگاه کرد و بعد به پاهای #زخمی ا
⭕️تازه رسیده بودم به قرارگاه و میخواستم #حاج_احمد را ببینم.
همینطور که داشتم میرفتم، #صحنۀ عجیبی دیدم😨 درآن هوای گرم♨️ و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر ویا خواب💤 بودند، حاج احمد کنار تانکر آب💧 نشسته بود و #باعشق، ظرف های ناهار🍽 بچه های قرارگاه را میشست.
⭕️گفتم شاید حاج احمد نباشد، #اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو و بیا #فرماندۀ تیپ ۲۷ حضرت رسول (صلاللهعلیهوآله) و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، #بشقاب های نیروهایش را بشوید⁉️
⭕️فوری دوربینم📷 را آماده کردم و خیلی سریع، #قبل از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم📸
به روایت:احمدحمزهای
📚کتاب: #میخواهم_با_تو_باشم
#حاج_احمد_متوسلیان
🔸ای ما وصدچو ما ز #پی_تو خراب و مست
🔹ما #بی_تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍همسر شهید : 🌷| یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان🏡 گفت
✍ #خاطرات
در دوران #تحصیل برای #كمك به بابای پیر مدرسه كه كمر و پاهایش درد می كند
نیمه های شب #قبل از اذان صبح به مدرسه می رود...
و كلاس ها و حیاط را #تمیز می كند...
و به خانه برمی گردد.
مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش
در #تردید می مانند كه جن ها به كمك آنها می آیند...
و در نیمه شبی « عباس»
را می بینند كه #جارو در دست مشغول تمیز كردن حیاط است...
#شهید_عباس_بابایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍برای #رفیق_آسمانی🕊 🍂 #سه_سال گذشت از اولین روزی که خبر آسمانی شدنت در دنیـ🌎ــا پیچید و هزار هزار
🔻به روایت مادر شهید:
همسرم چند روز قبل از تولد عباس، به مجلس #عزای اهل بیت رفته بود. با شنیدن روضه حضرت ابوالفضل دلش لرزیده و #نیت کرده بود نام پسرش را عباس بگذارد.
🌷یک سال #قبل از شهادت عباس #خواب دیدم که با پسرم وارد #باغ سرسبز و بزرگی شدم که #رهبر معظم انقلاب بر سکویی در باغ نشسته بودند. با عباس خدمت #آقا رفتیم و سلام کردم و احوال آقا را جویا شدم.
🌷آقا به #عباس اشاره کردند که: پیش من بیا. عباس کنار آقا نشست و آقا دو سه بار دست به سر پسرم کشید و به عباس جملاتی گفتند که بعد از خواب دیگر یادم نیامد آن جملات چه بودند.
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
•••🌷 🍂شـهید شدن دل مےخواهد! دلی که آنقدر #قوی باشد و بتواند بریده شود💕 ازهمه تعلقات 🍂دلی که آرا
💢 #بیمه_گر_شرف ...
🔰در هر جای زمین، زیر آسمان خدا، فتنه ای، غارتی، قتلی، حق کشی، حرام خواری، بی عدالتی و ... رخ می دهد تنها گمشدۀ انسانی را در تمام این جنایت ها، نهایتاً #شرف خواهی یافت؛ اگر ذره ای در وجود آدمی شرف باشد مطمئناً به سمت خطا🚫 و #وحشیگری نخواهد رفت... در لغت نامه دهخدا، «شرف داشتن» اینطور معنی شده است: آبرو و #عزت داشتن؛ دارای حرمت و ناموس بودن💞 بزرگواری و مرتبت داشتن.
🔰آری در این دنیـ🌏ـای پُرفتنه با ناامیدی، دنبال #انسانیت و شرافت هستیم؛ و تو می توانی در #دهلاویه، بیمه شدنِ شرف را بیابی... شهید دکتر #مصطفی_چمران🌷دانشمندی عارف که همه رفاه و امکانات آمریکا را رها کرد و با کوچ به جنوب لبنان، زندگی در میان محرومان و مستضعفان را انتخاب کرد✅ و سالها در آنجا به مبارزات خود ادامه داد؛ چریک های زیادی را تربیت کرد تا در کنار #امام_موسی_صدر ، پایه های مقاومت را طرح ریزی کند و در کنار آموزش نظامی، برای یتیمان لبنان، پدری بی نظیر👌 و تکرار نشدنی را در تاریخ ثبت کرد
🔰آنچنان عمرش را فدای انسانهای مظلوم و ستمدیده کرد که #امام_خمینی (ره) او را بیمه گرِ شرف💖 در این دنیا توصیف کرد... اما حقیقتاً شرفی که #شهید_چمران آن را بیمه کرد چیزی جز قطره قطرۀ خون پاکش❣ که #مظلومانه بر خاک دهلاویه ریخت، نبود. "چمران #شهیدانه زندگی کرد" تا در نهایت به آرزوی شهادتش🌷 رسید...
🔰پس بارها #قبل _شهادتش، شهید شده بود با رها کردن دنیا و همه وابستگی های آن. آری او دنیا🌍 را سه طلاقه کرده بود تا #خدا خریدارش شود. شهید دکتر مصطفی چمران آنچنان همه را با پاکی✨ و خلوصش شیفته خود کرده بود که خبرنگاری که با تصویربرداری🎥 لحظه های دردناک ولی ماندگار #شهادت دکتر چمران را در 31 خرداد 1360 در دهلاویه ثبت کرده، می گوید: «به علت شیفتگی به شهید چمران، کارم شد #چمران_شناسی تا این شخصیت را بشناسم. به نظر من اگر کسی بتواند"فقط 10 درصد"از شخصیت شهید چمران را در خود پیاده کند، می تواند خیالش راحت باشد...»
💢شهید چمران عزیز♥️ چگونه می توان از شما نوشت؛ از #رشادت ها و فداکاری هایتان؛ از عرفان بی نظیر شما؛ از اخلاص نابتان💖 از انسانیت تکرار نشدنی تان؛ از مهربانی های #پدرانه تان. نه، کلمات توان وصف این خوبی هایتان را ندارند... آنچنان غریبانه زیستی و غریبانه هم از دنیا کوچ کردی🕊 که همچنان بعد رفتنت بین همه غریب هستی و شناخت تو برای #دوستدارانت سخت است...
💢شهید چمران عزیز🌷 ای #فرمانده قلب ها، همچون باران بر کویر دلهای عاشقانت باریدی تا آنها را در بهترین👌 مسیر عرفان قرار دهی و ثابت کنی که #شهدا_زنده_اند و نظاره گر...
💢شهید چمران عزیز، تو بارها در طول حیاتت با اثبات اینکه دنبال پُست و #مقام دنیایی نیستی❌شرف را بیمه کرده بودی و فقط با شهادتت این بیمه گریِ #شرف را به نام خودت ثبت کردی و چه ثبت زیبایی که همه را همچنان به سوی خودت جذب می کنی😍 طوریکه امام خمینی (ره) می گوید: «ما و شما هم خواهیم رفت. مثل #چمران بمیرید...»
💢شهید چمران عزیز، آنچنان #آسمانی بودی که انگار هرگز روی زمین زندگی نکرده بودی؛ آنجا که از حالات عرفانی خود می گویی: «خدایا، تو را شکر می کنم که #لذت_معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز #بقاء تو چیزی نخواهم و بازگشت از «ملکوت اعلی» برای من شکنجه ای آسمانی باشد😔 که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را #نرباید.»
💢شهیدچمران عزیز، ای چریک خستگی ناپذیر، آنچنان در #تمنای شهادت، از دنیا بریده بودی و مشتاق پرواز بودی🕊 که «شهادت» #بهترین_پاداش مجاهدت های تمام عمرت در راه اسلام و نجات انسان های دردمند بود... ای بیمه گرِ شرف، #شهادتت_مبارک🌷🌷🌷
✍ #زهرا_میرزایی
شهادت: سال ۱۳۶۰ دهلاویه
#شهید_مصطفی_چمران
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 3⃣6⃣#قسمت_شصت_وسه 💢سر به #آسمان🌫 بلند مى کند و مى گوید
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣6⃣#قسمت_شصت_چهارم
💢به درون هم مى خزند تا از #شرنگاهها در امان بمانند....
یکى از #سران_لشگر یزید، شروع مى کند به #ارائه_گزارش کربلا و مى گوید:
_حسین با گروهى از یاران و خویشانش
آمده بود... به محض اینکه ما به آنها حمله کردیم، برخى به دیگرى پناه مى بردند و ساعتى نگذشت که ما همه آنها را
کشتیم و...تو ناگهان از جا بلند مى شوى و فریاد مى کشى:
🖤مادرت به عزایت بنشیند اى #دروغگوى_لافزن ! شمشیر برادرم حسین، تک تک خانه هاى #کوفه را عزاخانه کرد و هیچ خانه اى را در کوفه بدون عزادار نگذاشت.(32)#سرلشکریزید، با این #تشر، حرف در دهانش #مى_خشکد،... نفس در سینه اش حبس مى شود و کلامش را #نگفته ، بر جا مى نشیند....#مجلس در همین لحظات اول ، #دگرگون مى شود....
#یزید که حال و روز بیمار و جسم نحیف #سجاد را مى بیند،...براى #تغییرفضاى مجلس هم که شده ، به پسرش اشاره مى کند و به سجاد مى گوید:
💢_حاضرى با پسرم خالد کشتى بگیرى؟
و با خود گمان مى کند که از دو حال خارج نیست....یا مى پذیرد و با این حال و روز، زمین مى خورد... و یا نمى پذیرد و با شانه خالى کردنش و اظهار #عجزش ، زمین مى خورد....
#سجاد، اما پاسخى مى دهد که یزید را براى لحظاتى گیج مى کند. امام مى گوید:_کشتى چرا⁉️ یک #شمشیر به دست هر کداممان بده تا درست و حسابى بجنگیم.☄یزید زیر لب با خود زمزمه مى کند:(حقا که پسر على بن ابیطالب است.)
🖤سپس به امام مى گوید:
_اى فرزند #حسین ! پدرت درباره سلطنت با من ستیز کرد و دیدى که خداوند چه بر سر او آورد!؟
امام مى فرماید: _ما اصاب من مصیبۀ فى الارض و لا فى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک على االله یسیر. لکیلا تاءسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم و االله لا یحب کل مختال فخور.(33) #هیچ_مصیبتى در عالم ارض و یا در نفس شما واقع نمى شود مگر #پیش از آنکه بُروزش دهیم در کتاب #موجود است. و این بر خدا آسان است . براى اینکه به خاطر از دست دادنها #غمگین نشوید و #حسرت نخورید و به خاطر به دست آوردنها، #شادمان نگردید.
💢و خداوند هیچ #متکبر و فخر فروشى را دوست ندارد.یزید رو مى کند به خالد، پسرش و مى گوید:
_پاسخ بدهخالد به پدر، به امام و به سرها نگاه مى کند و هیچ نمى گوید.
یزید مى گوید: _ما اصابکم من مصیبۀ فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر.(34)هر مصیبتى که به شما مى رسد، دست آورد خودتان است و خداوند از گناهان بسیارتان مى گذرد.#امام بر جاى خود #نیم_خیز مى شود و آنچنانکه همه کلام او را بشنوند، مى فرماید:
🖤اى پسر معاویه و اى زاده #هند_وصخر! #قبل از آنکه تو به دنیا بیایى، #نبوت و فرمانروایى ، همواره در اختیار #پدران و #اجداد من بوده است. در جنگهاى #بدر و #احد و #احزاب ، جدم على بن ابیطالب ، لواى پیامبر خدا را در دست داشت و پدر تو پرچم #کفر را. واى بر تو یزید! اگر مى دانستى که چه کار کرده اى ، و درباره پدر و برادر و عموها و خاندانم ، مرتکب چه جنایتى شده اى ، آنچنانکه سر پدرم حسین ، فرزند على و فاطمه و ودیعه رسول االله را بر سر در شهر آویخته اى
💢 ، به کوهها مى گریختى و شنهاى بیابان را بستر خویش مى ساختى و فریاد و شیونت را به آسمان مى رساندى . پس چشم انتظار باش ، #خوارى و #ندامت روز #قیامت را که #وعده_گاه خلایق است.یزید که #پاسخى براى گفتن #نمى_یابد.... طبقى که سر حسین را بر آن نهاده اند، پیش مى کشد و با #چوب_خیزرانى که در دست دارد،... شروع مى کند به کوفتن بر صورت و لب و دندان امام. و آنچنانکه #همه بشنوند، زمزمه مى کند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#بازنشر طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی چمران.. 🌱' 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢 #بیمه_گر_شرف ...
🔰در هر جای زمین، زیر آسمان خدا، فتنه ای، غارتی، قتلی، حق کشی، حرام خواری، بی عدالتی و ... رخ می دهد تنها گمشدۀ انسانی را در تمام این جنایت ها، نهایتاً #شرف خواهی یافت؛ اگر ذره ای در وجود آدمی شرف باشد مطمئناً به سمت خطا🚫 و #وحشیگری نخواهد رفت... در لغت نامه دهخدا، «شرف داشتن» اینطور معنی شده است: آبرو و #عزت داشتن؛ دارای حرمت و ناموس بودن💞 بزرگواری و مرتبت داشتن.
🔰آری در این دنیـ🌏ـای پُرفتنه با ناامیدی، دنبال #انسانیت و شرافت هستیم؛ و تو می توانی در #دهلاویه، بیمه شدنِ شرف را بیابی... شهید دکتر #مصطفی_چمران🌷دانشمندی عارف که همه رفاه و امکانات آمریکا را رها کرد و با کوچ به جنوب لبنان، زندگی در میان محرومان و مستضعفان را انتخاب کرد✅ و سالها در آنجا به مبارزات خود ادامه داد؛ چریک های زیادی را تربیت کرد تا در کنار #امام_موسی_صدر ، پایه های مقاومت را طرح ریزی کند و در کنار آموزش نظامی، برای یتیمان لبنان، پدری بی نظیر👌 و تکرار نشدنی را در تاریخ ثبت کرد
🔰آنچنان عمرش را فدای انسانهای مظلوم و ستمدیده کرد که #امام_خمینی (ره) او را بیمه گرِ شرف💖 در این دنیا توصیف کرد... اما حقیقتاً شرفی که #شهید_چمران آن را بیمه کرد چیزی جز قطره قطرۀ خون پاکش❣ که #مظلومانه بر خاک دهلاویه ریخت، نبود. "چمران #شهیدانه زندگی کرد" تا در نهایت به آرزوی شهادتش🌷 رسید...
🔰پس بارها #قبل _شهادتش، شهید شده بود با رها کردن دنیا و همه وابستگی های آن. آری او دنیا🌍 را سه طلاقه کرده بود تا #خدا خریدارش شود. شهید دکتر مصطفی چمران آنچنان همه را با پاکی✨ و خلوصش شیفته خود کرده بود که خبرنگاری که با تصویربرداری🎥 لحظه های دردناک ولی ماندگار #شهادت دکتر چمران را در 31 خرداد 1360 در دهلاویه ثبت کرده، می گوید: «به علت شیفتگی به شهید چمران، کارم شد #چمران_شناسی تا این شخصیت را بشناسم. به نظر من اگر کسی بتواند"فقط 10 درصد"از شخصیت شهید چمران را در خود پیاده کند، می تواند خیالش راحت باشد...»
💢شهید چمران عزیز♥️ چگونه می توان از شما نوشت؛ از #رشادت ها و فداکاری هایتان؛ از عرفان بی نظیر شما؛ از اخلاص نابتان💖 از انسانیت تکرار نشدنی تان؛ از مهربانی های #پدرانه تان. نه، کلمات توان وصف این خوبی هایتان را ندارند... آنچنان غریبانه زیستی و غریبانه هم از دنیا کوچ کردی🕊 که همچنان بعد رفتنت بین همه غریب هستی و شناخت تو برای #دوستدارانت سخت است...
💢شهید چمران عزیز🌷 ای #فرمانده قلب ها، همچون باران بر کویر دلهای عاشقانت باریدی تا آنها را در بهترین👌 مسیر عرفان قرار دهی و ثابت کنی که #شهدا_زنده_اند و نظاره گر...
💢شهید چمران عزیز، تو بارها در طول حیاتت با اثبات اینکه دنبال پُست و #مقام دنیایی نیستی❌شرف را بیمه کرده بودی و فقط با شهادتت این بیمه گریِ #شرف را به نام خودت ثبت کردی و چه ثبت زیبایی که همه را همچنان به سوی خودت جذب می کنی😍 طوریکه امام خمینی (ره) می گوید: «ما و شما هم خواهیم رفت. مثل #چمران بمیرید...»
💢شهید چمران عزیز، آنچنان #آسمانی بودی که انگار هرگز روی زمین زندگی نکرده بودی؛ آنجا که از حالات عرفانی خود می گویی: «خدایا، تو را شکر می کنم که #لذت_معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز #بقاء تو چیزی نخواهم و بازگشت از «ملکوت اعلی» برای من شکنجه ای آسمانی باشد😔 که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را #نرباید.»
💢شهیدچمران عزیز، ای چریک خستگی ناپذیر، آنچنان در #تمنای شهادت، از دنیا بریده بودی و مشتاق پرواز بودی🕊 که «شهادت» #بهترین_پاداش مجاهدت های تمام عمرت در راه اسلام و نجات انسان های دردمند بود... ای بیمه گرِ شرف، #شهادتت_مبارک🌷🌷🌷
✍ #زهرا_میرزایی
شهادت: سال ۱۳۶۰ دهلاویه
#شهید_مصطفی_چمران
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh