eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ مادرم زهرا در این گودال مهمان من است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تفسیر ما رایت الا جمیلا ♨️ چگونه واقعه کربلا در نگاه زیبا بود؟!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
▪️ 🍃 مقيد بود هر روز را بخواند. حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتما سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند. ❣️دائما ميگفت: "اگر دست جوانان را در دست امام حسين سلام الله علیه بگذاريم، همه مشكلاتشان حل ميشود و امام با ديده لطف به آنها نگاه ميكند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقتل خوانی عالم اهل سنت عربستانی برای امام حسین (ع) الله علی القوم الظالمین
‍ سلام دوستان میزبان امروزمون برادر علی‌اکبر هست🥰✋ *پیڪرے اِرباً اِربا...*🥀 *شهید علی اکبر حسام*🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۳ / ۱۳۳۶ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: گرگان ،شاهکوه محل شهادت: شلمچه *🌹مادرش← علی اکبر سومين فرزند من بود🌙قبل از تولد، خواب ديدم در اتاق بزرگى هستم و پرسيدم اين اتاق مال كيست؟⁉️صدايى آمد و گفت براى شماست🌙ديدم يك وجب زمين را سيمان كرده‏‌اند و روى آن اثر انگشتان آقا ابوالفضل(ع) است🌙 آن را برداشتم و بوسيدم و به يقه‌ام زدم و بعد از آن خداوند علی اکبر را به ما عطا كرد.🌷هر وقت از جبهه می‌آمد دستم و كف پايم را مى‏‌بوسيد🌙و می‌گفت: بهشت زير پاى مادران است💫 همرزم← بايد ۷ نفر ديده‏ بان را آماده می‌کردند كه اين كار با تاخير انجام شد🥀به همين خاطر پس از نماز صبح علی اکبر پيش من آمد و گفت كارى نداريد⁉️گفتم پيش آقاى نوريان (ديده‏‌بان) برويد و ببينید چه مشكلى دارد🍂اگر خسته هست او را تعويض كنيد و اگر خسته نيست بى‏سيم او را چک كنید📞به نزد ديده ‏بان رفت و در حال بازبينى بى‏ سيم بود📞كه در ساعت 5/6 صبح در دژ شرقى كانال ماهى گلوله توپى در كنارشان به زمين خورد💥چند لحظه پس از انفجار ديدم سر على اكبر از بدن جدا و بدنش تكه تكه شده است🥀دو سوم سرش از بين رفته بود🥀پيكر پاره پاره على ‏اكبر در ميان اندوه مردم🥀به خاک سپرده شد*🕊️🕋 *سردار شهید علی اکبر حسام* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
_سپیده گفتی جشن تا ساعت چند طول میکشه؟🤔 سپیده_ خودش که میگفت 11 ولی فکر کنم تا12 طول بکشه😁😁 _ای بابا😢 من باید10 خونه باشم که اه😞 مگه عروسیه اخه، چقدر طولش میدن سپیده_غر نزن دیگه اصل مهمونی همون11 شروع میشه حالا یکاریش میکنیم 😝😝 _ اوکی🙁 راستی یادت نره که زودتر بیای من باید بیام انجا بعد حاضر شم نمیشه با آرایش و لباس مهمونی از خونه بیام بیرون میدونی که... سپیده_اووووف خانواده تو هم الکی سخت میگیرن😒😒 اگه میخواستی عوض شی تا الان شده بودی باید قبول کنن تو با اونا فرق داری _ بالاخره قبول میکنن☹️ خب عشقم ساعت 6 میبینمت برم به کارام برسم کاری نداری؟ سپیده_نه عزیزم میبینمت فعلا...😘 . . وسایل مورد نیازمو تا کردمو گذاشتم تو کوله پشتیم خب دیگه وقت رفتنه _بابا جان من دارم میرم زنگ زدم آژانس الانه که برسه بابا_برو دخترم مواظب خودت باش سعی کن زودتر از10 آماده باشی به حسین میگم بیاد دنبالت خیالمم راحتتر اینجوری... _نهههه😱😱 یعنی خودم با آژانس میام بابایی 😑😑 نیازی نیست حسین بیاد اونم کار داره درست نیست به خاطر من از کارش بزنه بابا_باشه دخترم🤔 برو در پناه خدا _خداحافظ بابایی😙 اخیش انگار بخیر گذشت این آژانس کجا موند پس داره دیرم میشه... . . . . مامان_عه، این دختر کی رفت من نفهمیدم؟🤔 بابا_پیش پای شما رفت. _یکم رفتارش عجیب نبود؟😶 _چطور خانم جان؟ _آخه هیچ وقت برای دیدن زینب انقدر ذوق شوق نشون نمیداد چی بگم خانم ان شاالله که سرش به سنگ خورده...😞 . . . نگین_سلااااام حلما جون خوش امدی عشقم😍 بیا تو _ سلام عزیزدلم☺️ چه خوشگل شدی دختر تولدت مبارررررک نگین_مرررسی جیگر بیا که سپیده از کی منتظرته دیگه کم کم مهمون ها پیداشون میشه اگه آژانس دیر نمی‌کرد 30 دقیقه پیش رسیده بودم نگین که از جلو در کنار رفت تازه متوجه خونه شدم چیکار کرده بودن😯😍 خونه در حد جشن نامزدی دیزاین کرده بودن دمشون گرم نگین_به چی نگاه میکنی دختر دنبالم بیا سپیده تو اتاق منتظرته راه افتاد که بره سمت اتاق متوجه لباسش شدم که از جلو پوسیده بود و از پشت...🙄🙄 خوب شد کت و شلوارمو برای پوشیدن انتخاب نکرده بودم وگرنه حسابی ضایع میشدم😐 نگین:ببین کی امده سپیده؟ سپیده:کی؟؟؟ نگین :یه دقیقه اون بابلیسو بزار کنار خودت ببین سپیده: به به حلما خانم چه عجب، بالاخره امدی😏 به من میگی زود بیا خودت دیر میکنی؟؟ حلما : سلامت کو خاله سوسکه😉 شرمنده آژانس دیر امد. نگین: خب حالا سریع حاضر شین الان مهمون ها میان من برم به کارا برسم، زود بیایین دست تنها نمونم سپیده باش برو یکم دیگه ما هم میاییم حلما : راستی مامانش کجاست؟ ندیدمش سپیده: خونه رو خالی کرده راحت باشیم مامانش رفته خونه خالش باباشم که ماموریته نیمده هنوز حلما: واااا😳😳 ما به مامانش چیکار داشتیم اخه؟ سپیده: تو، تو این کارا دخالت نکن زود لباستو بپوش ببینم چطور باید درستت کنم...😬😬 برای این مهمونی تصمیم گرفتم یه پیرهن ساده اما شیک بپوشم بلندیش تا زانو هام بود که زیرش ساپورت میپوشیدم یقش قایقی بود که خب مهم نبود خودمون بودیم دیگه بعد این که لباسو پوشیدم سپیده سریع مشغول صورتم شد بهش سفارش کردم زیاد آرایشم نکنه اما باز کار خودشو میکرد😄 سپیده:خدا لعنت کنه حلما چقدر قشنگ شدی حلما: من قشنگ بودم خانوم ☺️☺️ سپیده : ایشش😏 مگه این که خودت از خودت تعریف کنی حلما: سپیده جونم مو هامو اتو میکنی؟؟ سپیده : موهاتم من درست کنم خونه چیکار میکردی پس؟ اومدم جواب سپیده رو بدم که زنگ درو زدن انگار مهموناش دارن میان سپیده : بده من اون اتو رو بچه ها رسی.. وسط حرفش پریدم و گفتم یه لحظه ساکت شو صدای مردونه شنیدم😶 سپیده: عه چیزه... 🙄 خب حلما یادم رفت بهت بگم... مهمونی قاطیه حلما:چی؟؟؟؟😳😳 الان یادت افتاد بهم بگی؟؟😠😠 خدا لعنت کنه سپیده من فکر کردم فقط خودمونیم...😏😏 سپیده : خب حالا مگه چیشده؟ چهار تا پسر هم هست دیگه لباست که مناسبه عادت به حجاب هم که نداری چه فرقی داره برات پسر باشه یا نباشه؟؟ سپیده نمیتوتست درکم کنه😔😔 همین جوری عذاب وجدان داشتم که به خانواده دروغ گفتم😞😞😞 تازه اون موقع این خودمو گول میزدم که یه تولد سادس چیه میگه؟ من به حسین قول داده بودم باید سر قولم میموندم... سپیده: خب حالا قیافشو زانوی غم بغل کرده چیزی نشده که😕😕😕 هر چی سخت بگیری بدتره همش چند ساعت مهمونیه حالشو ببر دختر کسی که نمیدونه تو اینجایی! از چی ناراحتی پس؟ حلما:بس کن سپیده تو باید بهم میگفتی شاید من اصلا نمیمدم... 😒😒 سپیده: ببین حالا که اومدی دیگه حرفشو نزن طوری نمیشه نگران نباش من ولی دلشوره عجیبی داشتم😢 همیشه منو از امدن به همچین مجالسی منع کردن... حس میکردم دارم به خانوادم خیانت میکنم . ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول وقت سیره 🌹🍃 ✨میهمان از شهرستان رسیده بود. باید شام تدارک می دیدم. ایمان را برای خرید صدا زدم. هیچ وقت جواب درخواستم را رد نمی کرد. نزدیک اذان مغرب بود، مِن و مِنی کرد و گفت: مامان اگه اجازه بدی، اول برم مسجد، نمازمو بخونم بعد میخرم. با معذرت خواهی از میهمانها راهی مسجد شد. نماز اول وقت دغدغه زندگی اش شده بود. مسجد به صدای قدمهایش آشنا بود. ✨ آن شب غذای روی سفره عطر ایمان را داشت... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌بســـــــــمـ رب الشـــــــــهدا..... 📩به مناسبت سالروزشــــــــــهادت⬇ 🕯شهیـد‌محسن‌حججی 🕯تاریخ تولد:۱۳۷۰/۰۴/۲۱ 🕯تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۵/۱۸ 🕯تشیع پیکر۱۳۹۶/۷/۶ 🕯محل شهادت:التنف_منطقه‌مرزی‌سوریه‌وعراق 🕯وضعیت تأهل:متأهل_داراے‌یڪ‌فرزند 🕯 مزارشهید:گلزارشهداے‌نجف‌آباد 📩فـرازے‌ازوصیتـنامه‌شهیـد 🔰حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. 🔰حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. 🔰تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده‌ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد». 🔰آسمان اینجا شبیه هیچ‌جا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده‌ام یا آسمان بیابان‌های سال‌های خدمتم، اینجا بوی دود و خون می‌آید. 🔰کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظه‌های آخر که حرامیان دوره‌ام کرده‌اند می‌خواهم قصه بگویم و قصه کو قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود ولی خدا وعده داده که جای شهید را پرمیکند،اماحتماقصه ام رابرای علی وقتی بزرگ شد بگوید.... 📙عضولشڪرزرهے ۸نجف اشرف........ . أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲 هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله......❣شهیدوالامقام محسن حججی❣ 💠صلــــــــــــــــوات💠 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنگر🔻🔻🔻*دیگر دیر شده بود.* ✍بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔻گروه اوّل توابیّن بودند؛ همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔻*«دیگر دیر شده بود.»* گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔻*«امّا دیر شده بود.»* گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... 🔻*«دیگر دیر شده بود.»* 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... 🔻*«اما دیگر دیر شده بود.»* امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. *«چون دیر شده بود.»* حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ *هر که بر ایشان(امام زمانش) تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی شهید حججی؛ شهید مدافع حرم در دوران دانش آموزی - محرم ۱۳۸۴
🕊۱۸مرداد ماه، روز بزرگداشت مدافعان حرم و شهید مدافع حرم محسن حججی گرامی باد. 🌼~🌼~🌼~🌼 📜فراز از وصیت نامه شهید حججی: 🌟از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان است. 🍃از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز خود را کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید…همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: "غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز…" 🍃از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید… 💥خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل که آن روز خیلی نزدیک است. 💫همیشه برای خدا باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود… 🍃مقداری حق‌الناس به گردن دارم که عاجزانه می خواهم برایم ادا کنید… 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سیدمهدی یک فرد آرام و گوشه‌نشینی نبود، تمام تلاش خودش را در پایگاه بسیج و مسجد محله برای مباحث فرهنگی انجام می‌داد، ۱۰‌ دیگ غذا نذری می‌پختند و سید، پای ثابت آشپزی آن نذری‌ها بود. سید از آرزوهایش زیاد می‌گفت، یک روز گفت: دوست دارم آنقدر پول داشته باشم تا بتوانم هر اندازه که می‌شود، به مردم کمک کنم، برای خودم هیچ نمی‌خواهم؛ عشقم فقط کمک به مردم است، توانایی انجام کار برای دیگران را نیز داشته باشم، گفتم: آقا سید! توکل به خدا ان‌شاءالله که هرچه زودتر به آرزویت برسی، وقتی که سیدمهدی شهید شد، پیش خودم گفتم: سید به آرزویت رسیدی! چون شهدا زنده‌اند و دستت باز است، به هر کسی که لیاقت دارد، کمک کنی. سید عاشق شهادت بود اما همیشه می‌گفت: من لیاقت شهادت را ندارم، ما کجا و شهدا کجا، مقام شهدا خیلی بالاست، همیشه هم به حال شهدای دفاع‌مقدس حسرت می‌خورد و می‌گفت: خوشا به حال‌شان، کاش من هم با آنها بودم. 🌷 شهید سیدمهدی موسوی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh