سلام امام زمانم سلام✋
سلام آرام جانم سلام✋
صبحت بخیر امید آرزو هایم✋
🌴ای قبله ی امید همه مأیوسان
🌴بازآ و امید را به آنها برسان
🌴هر منتظری شوق لقایت دارد
🌴رخ رابنما که سخت گردد آسان
🌴تو مظهر حسنی و تمام حسنات
🌴ظاهر شد و بر خلف جهان کن احسان
🌴پیوسته دعای ما به درگاه خداست
🌴آن یار سفر کرده به ما باز رسان🤲
تعجیل در فرج و سلامتی آرامش قلب نازنین مولایمان
دلتو نورانی کن با ۱۴ صلوات
الهم صل علی محمد وآل محمد
و عجل الفرجهم
🤲اللهم عجل الویک الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
العين التي تمتلئ بك
لن تنظر لغيرك...
نمیکند نظر به غیر تو
چشمی که لبریز تو باشد..
#حسینجانم♥️
سلام،صبحتون شهدایی باذکر 5 صلوات به
ارواح مطهرشهدا،امام شهدا،والدین آسمانیشون
علما،مومنین،اموات......
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh.
💢 سیاهی لشکر
✍️ از کوری پرسیدند: «چرا چشمت کور شده؟»
🔹 گفت: «من عاشورا در کربلا بودم. شاهد کشتهشدن حسین علیهالسّلام بودم، هرچند شمشیر و تیر و نیزهای نزدم.
🔸 وقتی برگشتم خانه و خوابیدم، در عالم خواب دیدم یک نفر میگوید: "پیامبر با تو کار دارد. مرا کشان کشان بردند تا پیش پیامبر؛ جلو رفتم و زانو زدم و گفتم: "سلام بر شما ای رسول خدا."
🔹 پیامبر جوابم را نداد، مدّتی بعد سرش را بلند کرد و فرمود: "ای دشمن خدا! حرمتم را شکستی و خانوادهام را کُشتی؟!"
🔸 گفتم: "ای رسول خدا! به خدا قسم من نه شمشیری زدم، نه تیریانداختم و نه نیزهای پرتاب کردم."
🔹 پیامبر فرمود: "این درست ولی سیاهی لشکر عمر بن سعد را زیادتر کرده بودی.
🔸 مرا جلوتر بردند. جلوی پیامبر طشتی از خون بود. فرمود: " این، خون پسرم حسین."
🔹 بعد، از آن خون به چشم من کشید. از خواب بلند شدم؛ دیگر چیزی ندیدم تا امروز.»
📌 مراقب باشیم در جایی که حق در حال پایمال شدن هست سیاهی لشکر نباشیم.
📚 قصّه کربلا، ص 100.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی اربعین را ببینید، هیچ فستیوالی در دنیا نظیر اربعین وجود ندارد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنگرانه
خاطرات_جبهه 🕊
گفت:راستی جبهه چطور بود؟
گفتم:تا منظورت چه باشد.
گفت:مثل حالا رقابت بود؟
گفتم:آری..
گفت:در چی؟
گفتم:در خواندن نماز شب.
گفت:حسادت بود؟
گفتم:آری..
گفت:در چی؟
گفتم:در توفیق شهادت.
گفت:جرزنی بود؟
گفتم:آری..
گفت:برا چی؟
گفتم:برای شرکت در عملیات.
گفت:بخور بخور بود؟❌
گفتم:آری..
گفت:چی میخوردید؟
گفتم:تیر و ترکش. ❌
گفت:پنهان کاری بود؟
گفتم:آری..
گفت:در چی؟
گفتم:نصف شب واکس زدن کفش ها.
گفت:دعوا سر پست هم بود؟❌
گفتم:آری..
گفت:چه پستی؟
گفتم:پست نگهبانی سنگر کمین.❌
گفت:آوازم می خوندید؟
گفتم:آری..
گفت:چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل.
گفت:استخر هم می رفتید؟
گفتم:آری..
گفت:کجا؟
گفتم:اروند، کانال ماهی ، مجنون.
گفت:سونا خشک هم داشتید؟
گفتم:آری..
گفت:کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت:زیر ابرو هم برمی داشتید؟! ❌
گفتم:آری..
گفت:کی براتون برمی داشت؟!
گفتم:تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه.
گفت:پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟!❌
گفتم:آری..
خندید و گفت:با چی؟!
گفتم:هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان.
سـکـوتــ کـرد و چـیـزی نـگـفـتــ :)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
‼️تتلنگرانه‼️
#عبور_از_لذتهای_پست 16
📛 اگه مشکلِ خودت رو با رنج حل نکنی، نفست مدام فریبت میده
تصمیمت رو بگیر....!!
💢 تو اگه "دنبالِ راحت طلبی" باشی ، همیشه نفست برای بی دینی و هرزگیت بهونه میاره
⚠️حتی گاهی آیه قرآن هم برات میخونه تا هرزگیش رو توجیه کنه!!!
مثلاً طرف میخواد روزه بگیره اما هوای نفسش بهش میگه :تو ضعیف هستی
روزه که برای تو واجب نیست اصلاً!
خدا که نمیخواد سختی بکشی!
ببین خدا خودش گفته وقتی مریض هستی روزه نگیر‼️
➖ در حالی که واقعاً مریض نیست و میتونه روزه بگیره
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
⚘یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار میگرفت. میگفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمیكند.
⚘ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمیكرد. میگفت: برمیگردم با همون موتورم میرم، نمیخوام با پول بیتالمال حتی یک ترمز برای من زده بشه.
#شهید_علی_اقبالی_مقدم♥️🕊
.
ارواح مطهرشهدا،شهیدعلی اقبالی مقدم
<<صلـــــــــــوات>>
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حبیبی شکراً
🔹نمک تبرکی حرم امام رضا (ع) در دستان موکب داران عراقی
#امام_رضا...🕊
#دلتنگی🥀
#کربلا
#اربعین
#امام_حسین
#بین_الحرمین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
التماس دعاااا زائرکربلا🤲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حدیث_روز
🔶امام صادق (ع) میفرمایند
هر کاری رو ترک کردی این یه دونه کار رو ترک نکن.
🔷صبح وشب این ذکر رو بگو
که امام صادق ع میفرماید هر دعایی رو ترک کردی،ولی این دعا رو بخون
⇚اللهم اهدنی فیمًاهدیت ⇛
⇚خدایا منو هدایتم کن⇛
در مسیر اون کسانی که #هدایتشون کردی.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به هوای تو
گریه برای تو
به خوبی های تو
محتاجم💔
#کربلا
#اربعین
#امام_حسین
#بین_الحرمین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جان من جانان من🖤
ای عشق شیرینم🖤
❣شب جمعه شده و باز دلم رفت حرم
❣دل آشفته ى من، صحن تو را كم دارد
❣ومادری دست به عصا مهمان است
❣براین حــــــــــرم
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_علیه السلام
هدیه به چهارده معصوم علیهماالسلام
شهدا،امام شهدا،علما،مومنین،اموات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر حجت هست🥰✋
*سفر ڪربلا...*🌙
*شهید حجت اصغری شربیانی🌹*
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: فیروزآبادِ شهر ری
محل شهادت: حلب،سوریه
*🌹راوی← داشتیم میرفتیم کربلا !🌙با حجت ته اتوبوس نشسته بودیم ! کلى گپ زدیم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم🍃تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم‼️برامون سوال شده بود آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری‼️که وسط حرفاش یه دفعه گفت من خیلى دوست دارم شهید بشم !🕊️از دهنش پرید گفت من شهید میشمااا !🕊️ من و امیر حسینم بهش گفتیم داداش تو شیویدم نمیشى چه برسه شهید !(خنده)‼️حلالمون کن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى دستمال کاغذى کردیم تو گوشت🥀اصلا ناراحت نمیشد ..🥀دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا🌙مثل اربابش سرش و هر دو دستشو🥀فدای عمه جانمان زینب کرد🕊️حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود🌙خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه🕊️و شد علمدار حلب💫مادرشهید← روزی که پیکرش را به معراج آوردند من را نمیبردند🥀و میگفتند شاید اگر پیکرش را ببینید روی اعصابتان تأثیر بگذارد🥀اما من قبول نکردم🥀حجت با خمپاره شهید شده بود💥 دستش مانند حضرت ابوالفضل عباس (ع) قطع شده بود🥀بقیه بدنش را ما ندیدیم🥀او مانند حضرت عباس شجاع بود🌙و مانند ایشان در روز تاسوعای حسینی🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید حجت اصغری شربیانی*
*شادی روحش صلوات*
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
.
.
.
انگار آب یخ ریختن رو سرم
دستام میلرزید
خودشه
برای چی به من پیام داده
مونده بودم چیکار کنم
وای همه چیز اومد جلو چشمم
این دوست داشتن نبود دیگه
یه حس بد
یاداونموقه ای افتادم که فهمیدم بخاطر
پول باباممیخواست به من نزدیک شه تنم شروع کرد به لرزیدن
این آدم ارزش جواب دادن نداره
دودل بودم که چیکار کنم
بلاکش کردم شمارشم گذاشتم تو بلاک لیست
ولی همین پیام کافی بود برای بهم ریختن من
اونهمه وقت طول کشید احساساتمو ترمیم کنم حالا با یه پیام بعد این همه وقت شدم همون حلمای ضعیف
.
.
.
سعی کردم بهش فکر نکنم
یاد شب افتادم که قراره بریم هیت
یه دل سیر گریه میکنم اونجا
فقط آرامش میخوام همین..
.
.
.
مامان_حلما جان
حلما_جونم مامان
مامان_آماده شو بریم دیگه نزدیک هفته ساعت
حلما_باشه الان اماده میشم😔
بی حوصله پاشدم لباس مشکیامو تنم کردم
حوصله آرایش هم نداشتم
دلم خواست چادر سر کنم
اول برش داشتم باز بیخیال شدم انداختمش رو تخت
خودمو تو اینه نگاه کردم
یه خلعی حس میکنم که نمیدونم چطور پرمیشه
حجابم مشکلی نداشت چون حوصله نداشتم واقعا به خودم برسم
به چادرم که رو تخت افتاده بود نگاه کردم
دلم میخواد منم بفهممش
دلم میخواد امام حسین منم دوست داشته باشه😔😔
تصمیمو گرفتم چادرمم سر کردمو رفتم بیرون
مامان با تعجب نگاهم کرد
خواست چیزی بگه که پیش دستی کردم
_گفتم زشته تو مراسم امام حسین بهش احترام نزارم چادرو بخاطر همین سر کردم☺️
مامان_آفرین دخترم ماشالا ببین چقدر خانوم تر شدی باچادر
_بریم مامان😘
سعی کردم درست سرش کنم
یاد مشهد افتادم که تمام موهام زده بود بیرون و همش غر میزدم
اما الان سعی کردم درست سر کنم
سختمه یکم اجباری هم در کار نبوده
ولی نمیدونم چرا باهاش یکم آرامش گرفتم😊
تا خونه زینب اینا راهی نبود
تصمیم گرفتیم پیاده بریم
پنج دقیقه بعد رسیدم جلو درشون
.
.
زینب و مامانش اومدن به استقبالمون
زینب منو با چادر دید کلی ذوق کرد
اول فکر کرد بخاطر خوندن کتاباست
بهش گفتم هنوز فرصت نکردم بخونم
و بخاطر مراسم سر کردم
بازم کلی ازم تعریف کردو گفت خیلی کاره خوبی کردی
ازش خواستم اگه کاری هست الان انجام بدم و موقه شروع مراسم منم بشینم پیش بقیه
فکر کنم متوجه شد حاله خیلی خوبه ندارم
با شروع مراسم یه گوشه ای نشستم و بی صدا شروع کردم به اشک ریختن
روضه خونده میشد
گریه من شدت میگرفت
برای اولین بار تهه دلم خواست
منم یکی مثل زینب باشم
دلم خواست به خدا نزدیک بشم
اما چجوری
خیلی دورم
این که اراده ی این همه تغییر رو تو خودم نمیبینم
.
.
.🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh