eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🎧نسخه صوتی🎧 📚رمان دا ‌⇩⇩⇩ نویسنده: سیده زهرا حسینی 🌷خاطرات از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شرمنده بابت تاخیر در ارسال و کوتاهی در پیام رسانی در این دو روز انشاءالله از فردا جبران خواهیم کرد 🙏حلال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 گله کرد و گفت: «یا صاحب‌الزمان شما هم به فکر ما نیستید...» 🎤 حجت‌الاسلام عالی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°نداره‌هیچکس‌از‌حالِ‌تو‌خَبر💔 السلام علیک یا صاحب الزمان عج 🌹 "اللّھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج بحق‌حضرت‌زینب‌‌سلام‌اللّه‌علیها" 🌸سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله صلوات بفرست 🌸 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ لباسش رو پوشید کہ بره خونہ نامزدش اما دیدم توے حیاط راه میره و روے کفشش خاڪ پاشیده گفتم : چرا نمیرے؟ واسہ چی رو کفشت خاک پاشیدے؟ گفت : می‌خوام از نو بودن در بیاد شاید کسی نداشتہ باشہ و چشمش بہ من بیفتہ و برنجہ!!! -شھید نوبخت! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🖇💞 🍃در آغاز فصل عاشقی زندگی شهید هر کسی چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت دویست سکه،🥇 و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌:مهریه را کی گرفته و کی داده،اما به دختر ارزش میدهد.🤷‍♂ در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود، هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد🗣 وصدای دیگری بلندتر،حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد،😞 و هر لحظه ناراحتی‌اش بیشتر میشد،🥀 🍃 تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم🧕 چند دقیقه خصوصی صحبت کنم، وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم؛ یک پیشنهاد می‌دهم،اگر شما هم راضی باشید،😇 به حضار مجلس هم همان را می گوییم. 👌🏻 نظرت با هفت سفر عشقـ💞: قم، مشهد، سوریه، کربلا،😍 نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی...🌸 ♡•به روایت همسر شهید✍🏻 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آمد و قنداقه را به دستش داد گريه كنان،ياد مادرش افتاد به گريه گفت:غم از ديده ترم رفته نگاه كن چقدر او به رفته 💐💐 💐💐 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷اوایل جنگ بود تازه نتایج کنکور رو اعلام کرده بودن، رشته پزشکی قبول شده بود، تا ديدمش رفتم جلو و روبوسي كردم. گفتم مبارك باشه پزشكي قبول شديد، ولي انگار براش اهميتي نداشت. با تبسّم گفت: هر وقت شهيد شدم تبريك بگيد. یه بار هم یادمه توی جبهه خيره شده بود به هلي‌كوپتر انگار اولين بار بود که میدید. گفت: اين آهن‌پاره ساخته دست انسان است و پرواز مي‌كند. انسان خودش اگر بخواهد تا كجا مي‌رود؟ 🌷کلا وضع زندگي‌شون خیلی خوب بود. پدرش پول تو جيبي خوبي بهش مي‌داد، اما هميشه جيبش خالي بود. وقتي شهيد شد خيلي از كساني كه سرمزارش مي‌آمدند را نمي‌شناختيم. معلوم شد پول توجيبي‌هاي علی اكبر، بركت سفره خيلي‌ها بوده... راوی دوست شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | شهید آوینی: اگر در جستجوی امام زمان هستی... او را در میان سربازانش بجوی.... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فدای مظلومیتت آرتین ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهادت ۲ مامور فراجا در سیستان و بلوچستان 🔹صبح روز ۱۹ اسفندماه عوامل گشت شهرستان گلشن از توابع سیستان و بلوچستان حین اجرای ماموریت امنیت نماز جمعه و تامین امنیت مردم در حاشیه شهر مورد حمله ناجوانمردانه اشرار کوردل قرار می‌گیرند. 🔹در این حمله که به صورت غافلگیرانه و ناجوانمردانه صورت گرفت، سرهنگ دوم محسن پودینه‌ای و ستوان سوم احسان شهرکی راننده گشت بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ مـگـه احـتـرام بــه مـادر از این شگفــت انــگـیـزتـر هم هســت؟ منتظر بودم مجتبی از جبهه برگرده. اما شب شد و هر چه انتظار کشیدم نیومد و خوابم برد. صبحِ زود پا شدم تا برم نون بگیرم. همه جا رو برف پوشانده بود. دربِ خونه رو که باز کردم ، دیدم پسرم توی کوچه رویِ برف نشسته و به خواب رفته. بیدارش کردم و گفتم: کی از جبهه برگشتی مادر؟!!! سلام کرد و گفت: نصف شد رسیدم. گفتم: پس چرا در نزدی تا بیام باز کنم و بیای داخل؟ گفت: مادر جان! ترسیدم نصف شب با در زدنِ من هُل کنید و از خواب بپرید، واسه همین دلم نیومد بیدارتون کنم. پشت در خوابیدم که صبح بشه... 📌خاطره‌ای از زندگی شهید مجتبی صالحی خوانساری 📚راوی: مادر شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اردوی زیارتی راهیان نور😎 برادران . خواهران . خانوادگی هم دانش آموزی پسران داریم و هم دانش آموزی دختران 😍 تاریخ حرکت : 26 اسفند 6⃣2⃣ با اتوبوس 🚌 🛑شماره راهنما 09309533795 09158826010 ⭕️ آیدی ثبت‌نام مجازی ▶️ @Shahid_Nazarzadeh 🔸 @Almontazar_mashhad https://eitaa.com/joinchat/2049507374Cc7ce24149c @shahidNazarzadeh
🔖 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه درع مل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد.✍ 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند. 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.😔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
29.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قاب تصویری از کاروان راهیان نور سال ۱۴۰۰ آنچه در اتوبوس دانش‌آموزی گذشت .... امسال منتظر حضورتون هستیم 😍 🌱 @Almontazar_mashhad @shahidNazarzadeh
هدایت شده از سید ابراهیم
🎧نسخه صوتی🎧 📚رمان دا ‌⇩⇩⇩ نویسنده: سیده زهرا حسینی 🌷خاطرات از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ما از سفر، برگردی یک‌روز، شبیه رهگذر برگردی🌸 با کاسهٔ آب و مجمری از اسپند ما آمـده‌ایـم پشت در، وقتش نرسیده است ای با سـیـصـد و سـیـزده نفر، برگردی⁉️ 🤲 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh