🖤 وصیتنامه کودک شهید غزهای که وصیت کرده حتما وصیتنامه اش منتشر شود.
🩸وصیت من به شما:
▪️اگر در جنگ مُردم و رفتم و شهید شدم از حکام عرب نخواهم گذشت.
▪️حاکمانی که ما را خوار کردند.
▪️روزگار سختی را بدون آب و غذا سر کردیم،
▪️علی رغم سن کم، موهایم سفید شده است.
▪️خدا شما را نبخشد و از شما نگذرد.
▪️به نزد خدائی که خالق هفت آسمان است از شما شکایت میکنم.
▪️مرا ببخش مادر، تو را خیلی دوست دارم.
▪️از دوری من ناراحت و محزون نشوی.
▪️نامه من برای مردم مصر، یمن، اردن، الجزایر، لیبی، لبنان، تونس، سودان، سومالی و مالزی است.
🩸این امانتی از طرف من به شما:
▪️غزه را به حال خود رها نکنید!
▪️غزه را فراموش نکنید!
▪️شما را سوگند میدهم و به شما وصیت میکنم.
▪️همهتان را دوست دارم،
🩸امانتی است بر گردن شما:
▪️ما را خوار نکنید.
▪️هرکس نامه مرا دید بر عهدهاش است که آن را منتشر کند.
▪️به اذن خدا من شهید هستم.
محمد عبدالقادر الحسینی
۲۰۲۴/۳/۲۵
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطره
من اجازه نمیدادم شهید خیزاب زمانے
ڪه محاسن خود را اصلاح میڪنند آن
را دور بریزند و نگه میداشتم تا در آب
روانے بریزم، چند بارے قبل از شهادتشان
فرصت نشده بود که برویم و محاسنشان
را دور بریزیم محمدمهدے این مسئله را
میدانست ، یک روز ڪه با گریه از من
اصرار ڪرد آن ها به پسرمان دادم ڪه
ببیند و به محض دیدنشان گریهاش شدت
گرفت و ساعت ها روے آنها خوابید تازه
آن لحظه من روضه حضرت رقیه(س) را
درک ڪردم ڪه لحظهاے ڪه ایشان طلب
پدر ڪرد سر پدر را برایش بردند.💔🥀
#شهید_مسلم_خیزاب♥️🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روسری و مانتوی زینب پر از خاک بود و صورتش سرخ شده بود؛
مادر با تعجب پرسید: چیزی شده زینب جون؟ چرا اینقدر نامرتبی؟
زینب چیزی نگفت.
خواهرش بغض کرده بود گفت: او حسابی بحث کرد و بعد با زینب درگیر شد.
مادر با تعجب پرسید: کی؟
شهلا گفت: نمیدونم، فقط بین حرفاش از کمونیست و مجاهدین خلق دفاع میکرد و به امام خمینی توهین میکرد.
مادر دلش آشوب شد و سرش گیج رفت...
اسم زینب وارد لیست سیاه منافقین شده بود... 🥲
#شهیده_زینب_کمایی 🕊🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚫️#محرم_نامه_شهدایی ③①
🖤شهید مدافعحرم #حسین_مشتاقی
▪️مادر شهید نقل میکند: حسینآقا خادم و عاشقِ مسجد بود و تمام وقتهای آزادش را در آنجا میگذراند. نزدیک ایّام محرّم که میشدیم، برای رفتن به مسجد بال درمیآورد؛ مسجد را آمادهی ایّام عزا میکرد؛ در و دیوار آنجا را سیاهپوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیّا میکرد.
▪️هیچوقت نمیگذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشویند. یکی از آقایان میگفت: «وقتی چای خوردم، دیگه همه ظرفها جمع شده بود، استکانم رو برداشتم و رفتم آبدارخانه تا بشویم ولی حسین آقا اومد، من رو بغل کرد، کنار کشید و گفت "تا ما هستیم، شما نباید این کار رو بکنید".»
▪️شهید مشتاقی به بزرگترها احترام میگذاشت و به کوچکترها محبت میکرد. مسجدیها میگفتند که هر چندبار که درخواست چای میدادیم، حسین آقا با رویِ خوش برای ما میآورد. خانمها به من میگویند: «ما انگار هنوز حسین آقا را میبینیم که در یک دستش، سینی استکانها و در دست دیگرش، کتری است و از آبدارخانه بیرون میآید تا از ما پذیرایی کند.»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سخت است ؛
از رقیه بگویم به دخترت
ای کاش بعدِ واقعه دختر نداشتی...
📸 آغوش پدرانهٔ فرمانده بجای پدر
#دختر_شهید «حاج یدالله کلهر»
در آغوش سردار حاج علی فضلی
مراسم سوم شهید ؛ سال۱۳۶۵
مسجد روستای بابا سلمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°●💚🌿●°
هنگام صحبت با نامحرم ، سرش را پایین
می انداخت.حجب و حیا در چهره اش
موج می زد. وقتی برای کمک به مغازه ی
پدرش می رفت ، اگر خانمی وارد مغازه
می شد کتابی در دست می گرفت و
سرش را بالا نمی آورد. می گفت:
پدر جان لطفا شما جواب دهید.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Mojtaba Ramezani - Man Ye Nokaram (320).mp3
16.4M
اینم یه مداحی از جنس بازبامانده ها😭😭😭😭😭😭😭😭🏴🏴🏴😭😭😭😭
#بازمانده
دلت شکست التماس دعای فرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از انقلاب اسلامی با همه توان و گستاخی در همه زمانها و همراه با حرکت امام دفاع کرده و یک لحظه از این وظیفه شرعی کوتاهی بعمل نیاورده باشید .
#شهید_والامقام
🕊 #مجتبی_رجائی
#روزتان_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرحوم آیتالله ناصری: هیچوقت نا امید نشو، خدا حتما میبخشه
آیتالله #ناصری (رحمته الله
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️ اثر دعا و نفرین والدین
🎙استاد مسعود #عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای سیدالشهدا خرج کنید !
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
32.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ټٰایـمِـ⏰نماهنگ🥀🖤
『 #جامانده #اربعین🥀💔
بزن بارون ... بزن
دارم از دلتنگی میمیرم💔
#عبدالحسین_شفیع_پور...🌱•』
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از شهید حسن مختارزاده
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌿 • مراسم دومين تولد آسماني
شهيد حسن مختارزاده •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز شهدایی
تصاویری از اقامه نماز شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آینده من بعد از ظهور چه می شود؟
🎙 استاد شجاعی
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
كساني كه با اين انقلاب خدايي مخالف هستند ، اينها آزادي مردم را نميخواهند . اينها اسلام را نميخواهند . اينها بي بند و باري را ميخواهند و اينها مثل ساير حيوانات شكم پرست و شهوت پرست هستند ، اينها دلسوز اسلام نيستند .
و اگر ما امروز از اسلام حراست نكنيم اسلام همان ضربهاي را ميخورد كه در زمان حضرت علي(ع) خورد .
#شهید_والامقام
🕊 #حیدرعلی_صفری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
تربیت صحیح
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_دو_
با آن چهره ی مظلومانه و متواضعانه اش عجیب تو دل آدم جا باز می کرد آن روز مرا تا نزدیک پل «هفت دهانه» برد و از آن جا هم راه را دقیق نشانم داد و من به خلاف میلم ازش جدا شدم
یادم هست آن قدر شیفته اش شده بودم که تو اولین فرصت رفتم سراغ گردان عبدالله، به هزار این در و آن در زدن، کارها را ردیف کردم که محل خدمتم همان جا بشود.
ابوالحسن برونسی
آخر بهار بود سال هزار و سیصد و شصت و سه.
درست همان روزی که امتحان های خرداد ماه تمام شد پدرم از جبهه زنگ زد،مادرم رفت خانه ی همسایه و باهاش صحبت کرد. وقتی برگشت با خنده گفت:«حسن آقا بلندشو وسایلت رو جمع و جور کن که فردا می آن دنبالت.»
«دنبال من؟ برای چی؟»
برای همون چیزی که دوست داشتی.
یکھو یاد قولی افتادم که پدرم داده بود علاقه ی زیادی داشت مرا ببردجبهه، با خوشحالی گفتم:«جبهه؟!»
«بله پسرم فردا آقای حسینی ۱ میآن، بابات گفت رخت و لباسهات رو ببندی و آماده باشی.»
پاورقی
۱ - سید کاظم حسینی که قبلتر از آن، یک پایش را هدیه کرده بود به اسلام و اکنون هم مشغول خدمت می
باشد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh