eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
6هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷 شهید مظلوم حضرت آیت الله بهشتی(ره): خانقــاه عرفان ما، #بازی_دراز است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣3⃣3⃣ 🌷 💠عمليات در به فرماندهى 🌷تنها نفر توانستند خود را به بالای ارتفاع ١٠٥٠ ( ) برسانند. برادر 🔅علی موحد دانش و 🔅برادر محسن وزوایی که فرمانده محور چپ عملیات بود از جمله افراد کننده ارتفاع ١٠٥٠ بودند. 🌷محسن وزوایی که از دانشجویان پیرو در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود و در مقطعی نیز سِمت سخن گویی 🎤دانشجویان فاتح لانه جاسوسی را داشت، اینک به عنوان بنیان گذار لشکر ١٠ (علیه السلام) عملیاتی حساس♨️ را فرماندهی می کرد. چرا که بچه های سپاه در محدوديت های پیش آمده از طرف در این گونه عملیات علاوه بر دشمن مهاجم، دشمنان نفوذی دو چهره که با پز خردمندی زمام امور را در دست گرفته بودند را نیز ،در پشت سر . 🌷به هر ترتیب در فتح این ارتفاع با اندک یاران باقی مانده اش حدود ٣٥٠ تن از نیروهای گردان کماندویی ارتش بعث را به گرفتند؛ لیکن در حین تخلیه اسرا به پشت جبهه یکی از افسران دشمن مصرانه تقاضای ملاقات👥 با فرمانده نیروهای ایرانی 🇮🇷را داشت. دوستان محسن به خاطر رعایت مسائل امنیتی، شخصى غیر از او را به آن افسر بعثی به عنوان خود معرفی کردند اما.... 🌷....💥اما بعثی اسیر، ناباورانه و با قاطعیت گفت: نه❌! فرمانده شما این نیست. از وی سئوال شد مگر تو فرمانده ما را دیده ای که این گونه سخن می گویی؟ او گفت: آری! او در هنگام یورش شما به ما، سوار بر سفید بود و ما هر چه به طرفش تیر اندازی و شلیک💥 کردیم به او کارگر نمی شد. لذا من او را می خواهم ببینم. که در آن جمع بود به ناگاه زانوهایش سست شد و به زمین نشست😞.... 🌷این واقعه جلوه امدادی بود که بدو جنگ این گونه تجلی نموده بود لذا در مصاحبه ای تلویزیونی📺 به این واقعه به عنوان هدی (علیه السلام ) به رزمندگان اسلام اشاره کرد و در مقابل بلافاصله سلف خرد گرایان رئیس جمهور قدرت طلب، بنی صدر خائن عاجزانه دست به قلم شد✍ و در ستون (کارنامه رئیس جمهور) روزنامه 📛ضد انقلابیش (روزنامه انقلاب اسلامی) ضمن استهزاء عنایات غیبیى رذیلانه نوشت📝: این پاسدارها برای تضعیف موقعیت من این حرفها را می زنند.... اگر اسب سفید در کار است، چرا به نیامده و فقط به رفته است؟ 🌷غافل از اینکه دوزخیان 🔥از درک این عنایات عاجزند و را به این حریم راه است. لذا حضرت آیت الله بهشتی (ره) در همان اول فرمودند: خانقاه عرفان ما است. راوى: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️سنگری ساختیم برای ♦️سنگری برای آمادگی سربازی مولا ♦️سنگری برای شناختن لباس خاکی‌ها ♦️سنگری با عطر لاله‌ها🌷 ♦️سنگری از جنس با یاد شهیدان ⚜در فضای مجازی📱سنگر رزمندگان یعنی↯↯ ♦️با وضو وارد شو؛اینجا پادگان ِ دوکوهه است پادگان ِابوذر .اینجا اُردوگاه کرخه است ✓اُردوگاه کوزران✓ کارون✓ اروند ⚜در فضای مجازی سنگر رزمندگان یعنی ↯↯ ♦️رملستان ِ فکه ؛کانال ِ کمیل؛ شرهانی؛طلائیه مجنون ⚜سنگر رزمندگان یعنی ↯↯ ♦️پناه گرفتن در پس ِ خاکریزهای در شب ِ عملیات ِکربلای پنج ♦️یعنی پناه گرفتن در سنگرهای برای در امان ماندن از ترکش‌های ⚜سنگر رزمندگان" یعنی ↯↯ ♦️عبور از سه راه ِ عبور از شط ِ اروند و بهمنشیر ♦️یعنی صعود به ارتفاعات ِ ⚜سنگر رزمندگان " یعنی↯↯ ♦️اینجا است ♦️باید بروی اطلاعات برای شناسایی دشمن ♦️باید بروی گردان ِ تخریب ♦️آموزش ببینی ، برای خنثی کردنِ مین‌های💣 اطرافت در فضای مجازی 📱 ♨️ ای همسنگر ِ من در سنگر رزمندگان ♨️ای افسر ِ جنگ ِ نرم ِ آقا ! 💥بـا تـوأم ..! ♦️حواست هست از تو چه میخواهد⁉️ ♦️مطالب ِ سنگرت را مرور کن و ببین چه مطالبی را انتشار داده‌ای ! ⚜فضای مجازی هم گلسـتان شهدا🌷 میخواهد ♦️آیـا سـنـگـرت بـوی مـیـدهـد و تـو از ⁉️⁉️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣7⃣8⃣ 🌷 💠شهيد گمنام(ابراهیم هادی) 🔰قبل از   برگشت. پيكر شهيد⚰ هم بر دوشش بود. خستگي😪 در چهره اش موج مي زد. برگه را گرفت. بعد از نماز به همراه حركت كرديم. 🔰خسته بود و خوشحال. مي گفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات عمليات داشتيم . فقط همين شهيد🌷 جا مانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه؛ لطف كرد و توانستيم او را بياوريم🚐 🔰بعد از اينكه پيكر شهيد🌷 را به تهران رسانديم خبر رسيد ديگري در راه است قرار شد فردا شب🌙  از جلوي مسجد حركت كنيم. بعد نماز📿 با رفقا مشغول صحبت بوديم. جلو آمد. او را شناختم بود كه ابراهيم از بالاي ارتفاع آورده بود 🔰سلام كرديم و جواب داد. همه ساكت بودند انگار مي خواهد چيزي بگويد. سكوتش را شكست. ممنونم زحمت كشيدي⚡️ولي پسرم ....پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است😔 از چهره هميشه خندان ابراهيم رفت. 🔰چشمانش گرد شده بود😧 از تعجب؛ بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود😢: ديشب را در خواب ديدم. مي گفت: در مدتي كه ما و بي نشان بر خاك جبهه افتاده بوديم هر شب زهرا (س) به ما سر مي زد ⚡️اما حالا..... ديگر چنين خبري براي ما نيست❌ 🔰مي گويند: مهمانان ويژه حضرت زهرا هستند. دانه هاي  درشت از گوشه چشمان ابراهيم غلط ميزد😢 و پايين مي آمد. مي توانستم فكرش را بخوانم💬 گمشده اش را پيدا كرده  بود؛ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌫🌷 🔺بعد از عملیات «» با دلـے شکسته💔 رو به خدا کردم و گفتم: «پروردگارا! ما کگڪه توفیق نداشتیم، قسمت ڪن در همین جوانی ڪعبه‌ات🕋 را، را، را زیارت ڪنم...» 🙏 🔺مشغول دعا 🤲و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که آمد. دستی به شانه‌ام زد و گفت: «حاج علی، می‌روی؟!» یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: «چطور مگر⁉️» 🔺خندید 😅و ادامه داد: «برایم یک جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمی‌توانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به بروید!» سر به آسمان🌫 بلند کردم. دلم 💓می‌خواست با تمام وجود فریاد بکشم: «...»🙏 ✍به روایت: خودشهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
‍ 🌾در پاییز 🍁۱۳۳۴📅 به دنیا آمد با تقدیری پر 🍂در سال ۵۵ که به رفت، به فرمان حضرت روح الله از پادگان و شد قطره ای در دریای انقلاب سبز🍀ِ پوش سپاه که شد انگار بارِ دِین و بیشتر شد! اولین ماموریتش؛ حراست از بیتِ امام بود.لحظه ای آرام نبود. در تکاپو برای مفید بودن؛ 🍀 برای پریدن پای در غائله نهاد تا ضدانقلاب را ساکت کند۱همپای در می‌گشت و شناسایی می‌کردسپس در جانشین فرمانده عملیات شد.دستش را در بازی دراز جا گذاشت و طواف خانه🏡 محبوب را با دستِ دل❤️ انجام داد 🍁ردپای در جای جای جبهه و جنگ☄ دیده می‌شودعملیات‌های زیادی علیرضا را همراه داشته و زمین های بسیاری خاکِ را به چشم سرمه کرده اند.فتح‌المبین،الی ‌ و آزادسازی خرمشهر حضور اورا با چشم دیدند 🍂حتی خاکِ طعم حضورش را چشیده و پس از بازگشتش، در ۱ مجروحیت دوباره به آغوش کشید والفجر۲ اما زمان بال بود وقتش رسیده بود تا سکوی پروازش شودپرواز🕊 کرد به سوی 🌫بعضی‌ها متولد می‌شوند برای جاودانگی ،برای میلادت مبارک جاودانه در تاریخ به مناسبت سالروز تولد 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔰 | 💠شهید حسین ادبیان ۲۰ مرداد ۱۳۳۰ در روستای مرادحاصل از توابع شهرستان کرمانشاه به دنیا آمد. تبعید شدن به مریوان و پاوه از نتایج مبارزات «حسین ادبیان» در زمان طاغوت بود. در کرمانشاه «کومله» و «دموکرات» برایش چوبه اعدام آماده کرده بودند. با درجه سرهنگ دومی در لشکر ۸۱ زرهی ارتش و در تیپ دوم، فرماندهی گردان ۱۶۶ را به عهده داشت و مدت ۱۲ ماه در جبهه‌ها حضور داشت. در فاصله زمانی ۲۰ فروردین تا پنج اردیبهشت سال ۵۹ در سمت فرمانده گروه رزمی بهمن با کمال شجاعت تمامی ماموریت‌های رزمی را انجام داده.به علت انجام رشادت در کردستان و رشادت‌های منطقه غرب به یک درجه ارشدیت مفتخر شد. سرانجام دوم اردیبهشت ۱۳۶۰ در منطقه سرپل ذهاب و در محل بازی دراز در حوالی ارتفاع ۱۱۵۰ به شهادت رسید. 🌷شهید حسین ادیبان🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh