eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
9⃣0⃣9⃣ 🌷 💠 تاکید بر حجاب و داشتن ظاهر انقلابی 🍃🌹محمد همیشه روی بچه‌ها سفارش می‌کرد و تأکید داشت که انسان باید از ظاهر شروع کند. من به محمدم می‌گفتم: حاجی آدم باید از و درون آغاز کند و پاک و انقلابی باشد. 🍃🌹اما محمد می‌گفت: نه اگر انسان توانست از ظاهر کند آرام‌آرام به درون و باطن می‌رسد. محمد می‌گفت: ظاهر بچه‌ها باید باشد، ظاهر که انقلابی باشد، باطن خود به خود انقلابی می‌شود. 🍃🌹وقتی که برای زیارت پیکر همسرم رفتم پسرها دورم حلقه زدند. نمی‌خواستند به من بیفتد، می‌دانستند پدرشان حساس است آنها هم مانند پدرشان دارند. 🍃🌹هر زمان از خواب بیدار می‌شد، شروع می‌کرد به خواندن ، بچه‌ها می‌گفتند بابا ما می‌خواهیم کمی بیشتر بخوابیم. می‌گفت بچه‌ها با خواندن روضه می‌گیرید و با انرژی بیدار می‌شوید. 🍃🌹محمد خیلی روی و پوشش اسلامی تأکید داشت. غیرت دینی داشت. محمد در مورد حجاب بسیار جدی برخورد می‌کرد و بیشتر اطرافیان هم این موضوع را می‌دانستند. محمدم تحمل بدحجابی و بی‌حجابی را نداشت. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 3⃣3⃣ 🔮مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: چرا ما این همه داریم؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند نشان بدهیم خوبیم⁉️ این آداب و رسوم ما است، نگاه کنید این زمین چقدر است، مرتب و قشنگ! این طوری زحمت شما هم کم می شود، گرد و خاک کفش نمی آید روی فرش. از خانه ما در لبنان که خیلی مجلل بود همیشه اکراه داشت. ما مجسمه های خیلی زیبا داشتیم از جنس عاج که بابا از آفريقا آورده بود. مصطفی خیلی ناراحت بود و خودمان دو تا همه آن ها را شکستیم⚡️ 🔮می گفت: این ها برای چی؟ زینت خانه باید باشد به رسم اسلام. به همین سادگی. وقتی مادرم گفت: شما پول💰 ندارید من وسایل خانه برایتان می آورم. مصطفی رنجيد، گفت: مسئله پولش نیست، مسئله من هست که نمی خواهم عوض شود. 🔮ولی من مثل هر زنی دوست داشتم یک زندگی داشته باشم. در هم چیزی نداشتیم. هر چه بود مال دولت بود. می گفتم: بالاخره باید چیزی برای خودمان داشته باشیم🙁 شما می گویید، مستضعف، مستضعف قاشق و بشقاب و چنگال دارد، ولی ما . شما پست نداشته باشید، ما چیزی نداریم. همان زیر زمین دفتر نخست وزیری را هم که مال مستختم ها بود به اصرار من گرفت. قبل از این که من بیایم ایران، مصطفی در دفترش می خوابید ... زندگی معمولی که هر زن و شوهری داشتند ما نداشتیم😔 🔮مصطفی حتى حقوقش را می داد به بچه ها. می گفت: دوست دارم از دنیا بروم و نداشته باشم جز چند متر "قبر" و اگر هم یک جور نداشته باشم، بهتر است. اصلا در این وادی نبود، در این دنیا نبود مصطفی، در این دنیا نبود، ولی بیشتر از وقتی که زنده بود وجود داشت👌اثر داشت 🔮و چه قدر خوابش را می دید. دیشب خواب دید مصطفی در صندلی چرخداری♿️ نشسته و نمی تواند راه برود. دوید، گفت: مصطفی چرا این طوری شدی؟😟 گفت: شما چرا گذاشتید من به این روز برسم؟ چرا کردید؟ غاده پرسید: مگر چی شده؟ گفت: برای من ساخته اند. نگذار این کار را بکنند⛔️ برو این مجسمه را بشكن! 🔮بیدار که شد نمی دانست مصطفی چه خواسته بگوید. پرس و جو کرد و شنید که در شهید چمران اهواز از مصطفی مجسمه ای ساخته اند. می دانست در تهران هم یکی از خیابان های آباد و زیبا🚏 را به اسم مصطفی کرده اند. این ظاهر شهر بود و خوش حال می شد، اما کاش شهر هم همین طور بود. گاه آدم هایی را در این خیابان ها می دید که دلش می شکست💔 می ترسید، می ترسید مصطفی بشنود یک نام و ... تمام. 🔮این که خواب مجسمه چمران را دیدم این است. گاهی فکر می کنم که اگر همه ایران را به نام می کردند این، دلم خوش می کند؟ آیا این، یک لحظه از لبخند مصطفی، از دست محبت مصطفی را جبران می کند⁉️ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadehn
🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای پاییز، سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست❤️ 🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به ، مانند نام خانوادگی اش، چهره اش زبانزد بود... 🍃شاید آن های شاعرانه برای مولای شهیدش، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره اش نقش میبستند😌 🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های ، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط در دستانش، گذر عاشقانه و یکطرفه ای بود به . زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش. 🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره است. غافل از آنکه هم و هم تو، هردو مملو از زیبایی حضور آفریدگار بود. تو مجوز پرواز گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب دوباره جاماندیم و و جاماندیم... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : رشت 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهدا شاهد بر و عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند °°[💜💕]°° ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh