ماجرای این عکس چیست؟
🔰 زمستان سال شصت وشش عملیاتی به نام #بیت_المقدس_دو در منطقه غرب کشور(کردستان) صورت می گیرد.
در ساعات ابتدایی بامداد اول بهمن طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی #ماووت_عراق و در جنگ روبرو توسط تیر بار عراقی در تاریکی #شب این دو شهید بزرگوار به #شهادت میرسند.
🔰همرزمان این شهدا این عزیزان رو زیر #برف پنهان میکنند وبه عقب برمیگردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه #میمونند تا حتما دوستانشونو برگردونن.
🔰روزها به خاطر داشتن #دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی #شب و در اون برف وسرما و کوهستان، شهدا رو روی دوششون حمل میکردن.
🔰سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو #تحویل بدن. که اونجا این عکس و چند تا عکس دیگه به یادگار می مونه. 🌷
شهادت⏪🌷1366/11/1🌷
#عملیات_بیت_المقدس_۲
به یاد همه ی شهدای کربلای 5 و بیت المقدس2⬅صلی الله علیک یا ابا عبدالله
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران5⃣4⃣ 💠 ازدواج_آسان 📌خاطره ای از #شهید_ناصر_کاظمی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzade
🔴 #چکمهی_شب_زمستانی
🍃 اولین سال بعد از شهادت شوهرم #زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست.
🍂یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی نا آرام گفت: عروس گلم، #ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟ گفتم: نه، هیچی
🍃خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمیآیم، گفت: بهت قول داده زمستون که میاد اولین #برف که رو زمین میشینه چی برات بخره؟چشمهایم پر از اشک شد، گریهام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟
🍂گفتم: شوخی میکرد و میگفت بذار زمستون بشه برات یک #پالتو و یک نیم چکمه میخرم. این دفعه آقا جون گریهاش گرفت،
🍃نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه میکرد؛ گفت: دیشب #ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به منیژه قول دادم زمستون که بشه براش یک #چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش...
#شهید_ناصر_کاظمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
دارى #برف بازى ميكنى
دارى آدم برفى⛄️ ميسازى؟
موافقيد ياد اونايى كه واسه #امنيت ما با برف و سرما ميسازن هم باشيم⁉️
بيايد براشون #دعا_كنيم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh