eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آقاجان سلام.. ببخش که مثل همیشه با دیدن تقویم به یادت می افتیم. و شرمنده ذکر را زمزمه می کنیم.شرمنده ایم که تعداد دعاهای عهد قضا شده از دستمان رفته و خیلی وقت است به جای خواندن و اشک و التماس برای آمدنت ، خواب هفت پادشاه را می بینیم و ککمان هم نمی گزد. 🍃ببخش که این روزها از خودمان هم شده ایم و غرق مشکلات زندگی. از شرمندگی پدرهای دست خالی تا آنان که کمر در پسماندهای غذای دیگران خم کرده اند دیگر رمقی برایمان نگذاشته. 🍃حال شاکی از ۸ سال خنجر از پشت خوردن ، به جان هم افتاده ایم . عده ای تلاش می کنند تا نجات یابند از این نفس گیر و عده ای به جای چاره ،قهر را بر آشتی ترجیح داده اند و پشت کرده اند به آینده ای که قرار است با دست خودشان رقم بخورد.. فراموش کرده اند که مسئول اند در برابر حق خودشان و حق دیگران . میگویند راه سیاست و دین باید جدا باشد مگر نه که خدا در می فرماید: « هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودشان بخواهند.» 🍃مولا جان دلم گرفته ... عده ای خوردند ، شکستند و مردم خورده اند و هر حرفی ، حکایت همان نمک های بیرون ریخته از نمکدان شکسته است که زخمشان با آن میسوزد.اما کاش کاری کنند تا فردا مرهمی باشد بر زخم های امروز ودیروزشان... 🍃یا صاحب الزمان، دعا کن مردم بیدار شوند از این خواب مصلحتی.... انتخاب کنند و نگذارند باز هم روزهای تلخ سالهای قبل تکرار شود. ... ما ایم از این روزای سخت........ ✍نویسنده : به مناسبت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃وحی بر نازل شد که رسالتت را تمام کن.مردم را صدا کرد که هرکس جلوتر رفته بازگردد و هرکس عقب است خود را برساند.همه جمع شدند، دست رفیق و یار با وفایش را در دست گرفت و گفت: ... 🍃همه گفتند ، کردند اما عده ای در دلهایشان کینه علی جوانه زد. بعد از پیامبر انکار کردند آنچه را دیده و شنیده بودند .دست بیعتشان شد شمشیر ظلم . 🍃از ظلم هایی که به (ع) و فاطمه(س) کردند بگذریم اما ، داغ بزرگی شد بر دلمان که روز به روز تازه تر می شود و غمش سنگین است وسنگین.آنان به امام زمانشان کردند. 🍃حال، ما مانده ایم در دنیایی که چشم هایمان از دیدن امام زمانمان ناتوان است و دل هایمان دست کمی از چشم هایمان ندارد.می ترسم از روزی که باید در مقابل یاری جواب پس بدهم و دستانم خالی باشد و زبانم سنگین شود از عهدهایی که باید جامه ی عمل می پوشید اما..... 🍃کاش کسی بود همه را جمع می کرد و از مهدی می گفت.شاید همه بیعت می کردند اما ۳۱۳ یارباوفا می ماندند پای با امام زمانشان و تمام می شد سایه سنگین . 🍃آقاجان،صدای پای به گوش می رسد.ما که شرمنده ایم اما بخاطر لب تشنه بیا.... .. ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃چشم هایم را در حالی گشودم که آفتاب تلخند زد به رویم و یادم آمد امروز دو رکعت قضا شده بر روی شانه هایم سنگینی می کند. 🍂حال دلم خراب شد و بازهم شدم اما دلم پیش دعای گیر است که این الحسن و این الحسین سر دهم و ناله دهم ... 🍃دلم پیش فرازهایی است که از دلتنگی هایم بگویم . عزیز علی ان اری الخلق و لا تری..برمن سخت است که را می بینم ولی تو دیده نمی شوی . نور چشم هایم در دیدارت روز به روز کم تر می شود و من از دیدار رویت محرومم.. 🍂متی احار فیک یا مولای... تا چه زمانی نسبت به تو سرگردان باشم؟ سرگردان نبودم آنقدر که در فراغت گریبان چاک کنم و ناله زنم و به دنبالت شهر به شهر بگردم و از هجرانت کنم ... 🍃آقاجان.من منتظری هستم که برای نمازهای قضا شده اش میخوری و برای گناهایش اشک می ریزی که خدا ببخشایدم اما دلم به برکت وجودت خوش است و گاهی زیر لب سر می دهم.... 🍂مولای جان، من نهایت ظلمت نفسی هستم و منتظرم ندای انا المهدی تو گوش غفلت ام را کر کند.من با دست های خالی و شانه هایی سنگین از زمزمه می کنم متی ترانا و نراک.... ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂در کلبه تنهایی‌ام بر روی فرش بافته شده از تارو پود انتظار نشسته ام، تقویم روزگار را می نگرم. هرهفته، روزها را می شمارم و منتظر ام. خانه ی دل را آب و جارو می کنم. را آماده می کنم، در کلبه را باز میگذارم تا مهمان عزیزم پشت در نماند و ذکر لبم می شود. 🍂بی تابی ام را با تفأل بر کتاب آرام می کنم. نگاه می کنم به عقربه های ساعت و زیر لب ای می خوانم و نیت می کنم برای امام مظلومم. پلک می زنم و کتاب را می گشایم. اشک هایم بر روی مصرع های فالم می ریزد. دلم خسته از و حسرت دیدار غائب از نظر، بیقرارش کرده است. 🍂یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه شود روزی گلستان غم مخور. بازهم حافظ امیدوارم می کند و را درمان درد دلم می داند. میترسم عمر این صبر بیشتر از عمر من باشد. می ترسم چشم هایم به جرم این روزها، محروم شود از دیدن امامم و آرزو به دل بمانم. می ترسم آسمان در روزهای زندگی ام همیشه ابری بماند و خورشید ظهور را نبینم. 🍂باد مرا به خود می آورد و با صفحه های کتاب بازی می کند.چشمانم به دل گویه های حافظ می افتد. دلم میگیرد، می شکند و ناله میزنم. 🍂ای غایب از نظر به می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت :) ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃آقاجان سلام.. ببخش که مثل همیشه با دیدن تقویم به یادت می افتیم. و شرمنده ذکر را زمزمه می کنیم.شرمنده ایم که تعداد دعاهای عهد قضا شده از دستمان رفته و خیلی وقت است به جای خواندن و اشک و التماس برای آمدنت ، خواب هفت پادشاه را می بینیم و ککمان هم نمی گزد. 🍃ببخش که این روزها از خودمان هم شده ایم و غرق مشکلات زندگی. از شرمندگی پدرهای دست خالی تا آنان که کمر در پسماندهای غذای دیگران خم کرده اند دیگر رمقی برایمان نگذاشته. 🍃حال شاکی از ۸ سال خنجر از پشت خوردن ، به جان هم افتاده ایم . عده ای تلاش می کنند تا نجات یابند از این نفس گیر و عده ای به جای چاره ،قهر را بر آشتی ترجیح داده اند و پشت کرده اند به آینده ای که قرار است با دست خودشان رقم بخورد.. فراموش کرده اند که مسئول اند در برابر حق خودشان و حق دیگران . میگویند راه سیاست و دین باید جدا باشد مگر نه که خدا در می فرماید: « هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودشان بخواهند.» 🍃مولا جان دلم گرفته ... عده ای خوردند ، شکستند و مردم خورده اند و هر حرفی ، حکایت همان نمک های بیرون ریخته از نمکدان شکسته است که زخمشان با آن میسوزد.اما کاش کاری کنند تا فردا مرهمی باشد بر زخم های امروز ودیروزشان... 🍃یا صاحب الزمان، دعا کن مردم بیدار شوند از این خواب مصلحتی.... انتخاب کنند و نگذارند باز هم روزهای تلخ سالهای قبل تکرار شود. ... ما ایم از این روزای سخت........ ✍نویسنده : به مناسبت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂در کلبه تنهایی‌ام بر روی فرش بافته شده از تارو پود انتظار نشسته ام، تقویم روزگار را می نگرم. هرهفته، روزها را می شمارم و منتظر ام. خانه ی دل را آب و جارو می کنم. را آماده می کنم، در کلبه را باز میگذارم تا مهمان عزیزم پشت در نماند و ذکر لبم می شود. 🍂بی تابی ام را با تفأل بر کتاب آرام می کنم. نگاه می کنم به عقربه های ساعت و زیر لب ای می خوانم و نیت می کنم برای امام مظلومم. پلک می زنم و کتاب را می گشایم. اشک هایم بر روی مصرع های فالم می ریزد. دلم خسته از و حسرت دیدار غائب از نظر، بیقرارش کرده است. 🍂یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه شود روزی گلستان غم مخور. بازهم حافظ امیدوارم می کند و را درمان درد دلم می داند. میترسم عمر این صبر بیشتر از عمر من باشد. می ترسم چشم هایم به جرم این روزها، محروم شود از دیدن امامم و آرزو به دل بمانم. می ترسم آسمان در روزهای زندگی ام همیشه ابری بماند و خورشید ظهور را نبینم. 🍂باد مرا به خود می آورد و با صفحه های کتاب بازی می کند.چشمانم به دل گویه های حافظ می افتد. دلم میگیرد، می شکند و ناله میزنم. 🍂ای غایب از نظر به می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت :) ✍نویسنده: ♡ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نماز صبح و شبت سلام...🍃 🎧سید حجت بحرالعلومی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh