🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت_یکخطی_شهید: سلام مرا به #رهبرم امام خامنه ای برسانید و به ایشان بگویید ازایشان #شرمنده ام چون
3 خرداد 91 زندگی مشترکش رو با دختری از #سادات شروع کرد
موقع ازدواجش به مادرش گفته بود تنها یه #شرط دارم و اونم اینه که همسرم #سیده باشه😌
آرزوش بود #داماد حضرت زهرا(س) بشه😍
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید شدن #دل می خواهد ❣دلی که... آنقــدر قوی باشد و بتواندبریده شود از همه #تعلقات ❣دل
یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از #شهادتش در تهران پای تخته نوشت:
«اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده»: اگر دعوت کننده #زینب «سلام الله علیها» است، پس سلام بر #شهادت ....
بعد از ظهر 29 دی 92 همزمان با #میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله» و امام صادق«علیه السلام» 5 سال پیش در یک چنین روزی #داماد شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت...
#شهید_مدافع_حرم
#شهیدمحمودرضا_بیضایی❤️
🔸 راوی: برادر شهید
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔰خاطره همسر شهید:
💠من قبل تو خودم بین #شهدا هستم
⚜آقامحمد که بودند هر پنج شنبه میرفتیم #گلزار_شهدا بهشت زهرا🌷
نزدیک به غروب میرفتیم و #نماز جماعت مغرب و عشا رو اونجا می خوندیم
⚜پدرم که سال ۶۵ در منطقه #شلمچه به شهادت🌷 رسیدند در قطعه ۴۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند یکبار بنده بالای مزار پدرم⚰ نشسته بودم و #آقامحمد ایستاده بود👤 بهشون گفتم آقا محمد ما بعد مرگمون نمیتونیم تو #یه_قبر باشیم.
⚜گفت چرا⁉️ گفتم من فرزند #شهیدم بعد از فوتم قطعه #صالحین (قطعه خانواده شهدا) دفن میشم ولی اجازه دفن به #داماد شهید رو اونجا نمیدن❌ پس جداییم💕 نگاهم کرد لبخند زد☺️ گفت من قبل تو خودم #بین_شهدا هستم.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اگر #امام_زمان غیبت کرده است این غیبت ماست ✘نه غیبت او... این ما هستیم که چشمان خود را #بسته_ایم، ا
🔸بنای ازدواجم💍 با مصطفی #عشق او به ولایت بود. دوست داشتم دستم را بگیرد☺️ و از این #ظلمات و روزمرگی بیرون بیاورد. همین مبانی بودکه #مهریه ام را با بقیه مهرها متفاوت کرده بود.
🔹مهریه ام قرآن کریم📖 بود و تعهد از #داماد که مرا در راه تکامل💗 و اهل بیت و اسلام #هدایت کند.
🔸 #اولین عقد در شهر صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت یعنی در واقع #هیچ وجهی در مهریه اش نداشت❌
به روایت همسر شهید
#شهید_مصطفی_چمران🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 #کاوه در منطقه کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب👿 که از حمایتهای خارجی برخوردار بود و با انجام جنا
🔸هر وقت پیش محمود حرف #زن را میزدیم، میگفت: دست از سر من بردارید! ازدواج💍 برای کسی است که #مرد این دنیا باشد، نه من❌ که تا چند وقت دیگر #شهید میشوم🕊
🔹همیشه میگفت: من، #داماد جبههام، و عروسم حجله #شهادت است🌷 حتی یک بار اسمش برای مکه درآمده بود، ولی محمود نرفت. میگفت: الان ماندن در جبهه، #واجبتر از حج است.
🔸عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش #آقای_خامنهای بود. پز میداد که من بزرگ شده خامنهایام😍 و از بچگی، هوایم را داشته.
#شهید_محمود_کاوه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸زندگی ما خیلی #ساده شروع شد. محل کارش تهران بود شهرداری واسه همین یه سری لوازم خونه مثل تلوزیون📺 یخچال و فرش داشت همان هارو برای زندگی مشترک💞 استفاده کردیم. معمولا رسمه برخی اقلام توسط #داماد خریداری میشه. منم مخالفتی نکردم.
🔹یادمه بعد از چند سال یخچال و تلویزیون مون #خراب شد رفتیم دوباره بخریم میگفت یخچال خارجی نگیر⛔️ همه میگفتن یخچال ایرانی🇮🇷 به درد نمیخوره خراب میشه. میگفت یخچال #ایرانی میگیریم خراب شد خدا پولشو میرسونه دوباره میگیریم.
#شهید_حسین_بواس
#حماسه_سازان_خان_طومان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عقب نشینے در ڪار نیست ! صداے فرمانده شهید مدافع حرم ، ابو علی ( مرتضی عطایی ) #بسیار_زیبا👌 #پیشن
0⃣0⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠اولین شب آخرین حرف
🔰اولین بار بود که بعد از #عقد رفتم منزل پدر آقا مرتضی. اون روز بعد از ظهر #آقامرتضی سر کار نرفته بود و اتاقش را مرتب کرده بود👌 وقتی منو به #اتاقش دعوت کرد کلی ذوق کردم😍
🔰تمام اتاق را با عکس های #شهدا تزیین کرده بود. درست از کنار درب اتاق🚪 یکی یکی عکس📸 شهدا را روی دیوار به شکل زیبایی #طراحی کرده بود. یکی را با #سربند های رنگی که با پونس های رنگی زیبا بالای عکس به موازات هم زده بود👌 و عکس یک #شهید را با چفیه که وسطش برش خورده بود و مثل پرده با روبان دو طرف عکس سنجاق🖇 کرده بود.
🔰خلاصه عکس هر شهیدی🌷 را خیلی زیبا آراسته بود. درست یادمه دو عکس شهیدی👥 که اول دیوار اتاق نصب کرده بود #شهیدان کاوه✓ و برونسی✓ بود. تنها دیواری که کمد داشت را عکس نزده بود❌ وقتی وارد اتاق شدم یکی یکی شهدا را کامل برای من #معرفی کرد.
🔰به عکس هر شهید🕊 که میرسید پرده ی زیبایی💖 که برای او درست کرده بود را کنار میزد و #بیوگرافی کاملی از اون شهید را برای من تعریف میکرد. وقتی حرف های او درباره هر #شهید تمام میشد من میگفتم چه مقدار از اطلاعاتی را که آقا مرتضی داده را قبلا نمیدونستم✅
🔰یک کمد هم کنار اتاق ایشون بود. داخل ویترین کلی نوار کاست📼 قرار داشت که همه #مداحی و یا کاست های افتخاری بود. داخل کمد هم کتاب های زیادی📚 از شهدا و وسایل شخصی ایشون بود.
🔰دو جفت مرغ عشق🕊🕊 هم که هر کدام #سه_تخم گذاشته بودن بر روی دو طرف اتاق به شکل موازی نصب بود. درب هر قفس را باز کرد و تخم های قشنگ شون را نشانم داد😍 رنگ مرغ عشق ها خیلی #جذاب بود آبی و زرد و سبز.
🔰اون شب #مادر آقا مرتضی با خنده از کارهای اون روز ایشون تعریف میکردن: روشویی منزل پدر #آقامرتضی ترکی⚡️ خورده بوده و اون روز آقامرتضی یک روشویی گلدار🌸 جدید نصب کرده بود که مامان ایشون میگفتن اگر میدونستم مرتضی را #داماد کنم روشویی را عوض میکنه زود تر دامادش میکردم😉
🔰بعد از #شهادت به خودم گفتم حرف آخر را همان شب اول👌 ایشون به من گفت ولی من متوجه نشدم😔 آخه اون روز ها که خبری از جنگ نبود. چند وقت پیش مجلسی دعوت بودیم و من و همسران #شهیدکاوه و برونسی🌷 با هم بودیم. یاد اون شب اول افتادم که مرتضی #الگوی خودش را این دو شهید بزرگوار میدونست و من الان همنشین همسران این دو شهید بودم♥️
#شهید_مرتضی_عطایی ❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_دهم 0⃣1⃣ 🔮الآن که به آن روزه
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_یازدهم 1⃣1⃣
🔮خواهرم پرسید لباس چه می خواهی بپوشی؟ گفتم: لباس زیاد دارم، گفت باید #لباس_عقد باشد، و رفت همان ظهر برایم لباس عقد خرید. همه می گفتند دیوانه است😒 همه می گفتند نمی خواهیم آبرویمان جلوی فامیل برود. من شاید اولین عروسی بودم آن جا که دنبال آرایش و این ها نرفتم. عقد با حضور همان معدودی که آمده بودند انجام شد و گفتند #داماد بیاید کادو بدهد به عروس. این رسم ما است. داماد باید انگشتر💍 بدهد. من اصلا فکر این جا را نکرده بودم.
🔮مصطفی وارد شد و یک کادو🎁 آورد. رفتم باز کردم دیدم #شمع است. کادو عقد شمع آورده بود. متن زیبایی هم کنارش بود. سريع کادو را بردم قایم کردم همه گفتند چی هست؟ گفتم: نمی توانم نشان بدهم. اگر می فهمیدند می گفتند داماد دیوانه است🤦♀ برای عروس کادو شمع آورده. عادی نبود. خواهرم گفت داماد کجاست؟ بیاید، باید #انگشتر بدهد به عروس.
🔮آرام به او گفتم: آن كادو انگشتر نیست. خواهرم عصبانی شد😡 گفت: می خواهید مامان امشب برود بیمارستان؟ داماد می آید برای عقد انگشتر نمی آورد! آخر این چه #عقدی است؟ آبروی ما جلوي همه رفت، گفتم: خب انگشتر نیست. چه کار کنم⁉️ هر چه می خواهد بشود!
🔮بالاخره با هم رفتیم سر کمد مادرم و #حلقه_ازدواج او را دستم گذاشتم و آمدم بیرون. مهریه ام قرآن کریم📖 بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند، اولین عروسی در صور بود که عروس چنین #مهریه ای داشت و در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت، برای فامیلم، برای مردم عجيب بود این ها. مادرم متوجه شد انگشتری که دستم کرده بودم مال خودش بوده و خیلی ناراحت شد😔
🔮گفتم: مامان! من تو حال خودم نبودم، وگرنه به مصطفی می گفتم و او هم حتما می خرید و می آورد. مادرم گفت حالا شما را کجا می خواهد ببرد؟ آیا خانه🏠 گرفته؟ گفتم می خواهم بروم موسسه با بچه ها. مادرم رفت آن جا را دید، فقط یک #اتاق بود با چند صندوق میوه به جای تخت. مامان گفت: آخر و عاقبت دختر من باید این طور باشد؟ شما آیا #معلول بودید، دست نداشتید، چشم نداشتید که خودتان را به این وضع انداختید؟ ولی من در این وادی ها نبودم. همانجا، همان طور که بود، همان روی زمین می خواستم زندگی کنم. مادرم گفت: من وسایل برایتان می خرم طوری که کسی از فامیل و مردم نفهمند❌ آخر در #لبنان بد می دانند دختر چیزی ببرد خانه داماد. جهیزیه ببرد.
🔮می گویند فامیل دختر پول دادند که دخترشان را ببرد. من و #مصطفی قبول نکردیم مامان وسیله بخرد. می خواستیم همان طور زندگی کنیم🙂
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
"شهید عمران پستی"
🍃شهید#عمران سال۱۳۳۸ در روستای هشتچین خلخال دنیا آمد. دانش آموز ممتاز روستای هشتچین، #دانشجوی مبارز رشته جامعه شناسی#دانشگاه_تهران شد و تا فتح لانه جاسوسی پیش رفت و دانشجوی پیرو خط امام نام گرفت✊
🍃هم دانشجو بود و هم سپاهی. در جنگ از خود رشادتهایی به جا گذاشت که زبانزد خاص و عام است. فرماندهی که در عملیات #والفجر_مقدماتی، با دیدن نیروهای زمینگیر شده، یک تنه به جنگ تانکهای دشمن رفت. پس از پیروزی، تن مجروحش را نیروها به عقب منتقل کردند.
🍃با شنیدن خبر عملیات جدید، با اندک بهبودی به پا می خواست و خود را به خط می رساند.
🍃در عملیات خیبر، #داماد نه روزه بود. اسفند ۶۲ در پل#طلاییه برای نیروهایش احساس خطر کرد. خود را به دل دشمن زد. آنقدر پیش رفت که رزمندگان در میان آتش و خون، جز انهدام ادوات دشمن، اثری از او ندیدند🕊
✍نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
#شهید_عمران_پستی🌷
#مفقودالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃و باز هم شهیدی از جنس رمضانِ خدا. پریدنی با لب تشنه و پروازی با بال های مشتاق به جمال #قمر_بنی_هاشم. شهر #شهید پرورتان، تورا اینگونه بار آورده بود که دل به دل شهدا بدهی و ره آن هارا در پیش بگیری...
🍃حتی خود آن ها عاشقانه ها را برای تو و همسرت رقم زدند ؛خاطره ی شهدا را جمع آوری میکردی و در حین خدمت هایت با دختر شهیدی ملاقات کردی. برای مصاحبه رفته بودی اما تا فهمیدی شهید؛ دختری دارد از ذهنت گذشته بود که تو #دامادِ شهید بشوی.
🍃خود شهدا واسطه ی ازدواجت شدند و یاری خدایی نصیبِ دل صاف و صادق تو شد. این اواخر تلاش هایت برای رفتن به #سوریه به ثمر نشسته بود اما گفتی تا برای همسرم سقفی نسازم؛ جایی نمیروم. ماندی؛ خانه ای ساختی و خودت رفتی!...
🍃ندانستی وقتی خبر شهادتت را به همسرت میدهند خشت به خشت آن خانه خاطرات تورا فریاد میزند و قلب بیقرارش را به بازی میگیرد. اینها اما نتوانست تورا آرام کند و در نهایت تو؛ گمشده ی خود را میان #شام یافتی؛ میان غربت سوریه در مقابل بانوی #کربلا، سر به سجده فرو آوردی و عمه ی سادات مدال نوکری را به گردنت آویخت...
🍃گویا با آقا #ابالفضل عهد بسته بودی که عباس شوی برای خواهرش و اینگونه شد که لحظه ی آخر در دامان مولایِ سقا پرواز کردی و معنا کردی #عاشقانه ترین عبارت #مدافعان_حرم را:
" #کُلُنا_عَباسُکَ_یا_زِینَب "♡
✍نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مهدی_اسحاقیان
📅تاریخ تولد : ۱٣۵٨
📅تاریخ شهادت : ٢۰ خرداد ۱٣٩۵
📅تاریخ انتشار : ۱٩ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اسلام آباد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
"شهید عمران پستی"
🍃شهید #عمران سال۱۳۳۸ در روستای هشتچین خلخال دنیا آمد. دانش آموز ممتاز روستای هشتچین، #دانشجوی مبارز رشته جامعه شناسی#دانشگاه_تهران شد و تا فتح لانه جاسوسی پیش رفت و دانشجوی پیرو #خط_امام نام گرفت✊
🍃هم دانشجو بود و هم س.پ.ا.ه.ی. در جنگ از خود رشادتهایی به جا گذاشت که زبانزد خاص و عام است. فرماندهی که در عملیات #والفجر_مقدماتی، با دیدن نیروهای زمینگیر شده، یک تنه به جنگ تانکهای دشمن رفت. پس از پیروزی، تن مجروحش را نیروها به عقب منتقل کردند.
🍃با شنیدن خبر عملیات جدید، با اندک #بهبودی به پا می خواست و خود را به خط می رساند.
🍃در عملیات خیبر، #داماد نه روزه بود. اسفند ۶۲ در پل#طلاییه برای نیروهایش احساس خطر کرد. خود را به دل دشمن زد. آنقدر پیش رفت که رزمندگان در میان آتش و خون، جز انهدام ادوات دشمن، اثری از او ندیدند🕊
✍نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
♡به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_عمران_پستی♡
📅تاریخ تولد : ۱۹ آذر ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت : اسفند ۱٣۶٢
📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : مفقود الاثر
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚘هُـــــــــــوَالشَــــــــهید⚘
🚩به مناسبت سالروز شهادت
🚩شهید_محمد_جوانمردی
🚩تاریخ تولد : ۱ /۴/ ۱٣۴۴
🚩تاریخ شهادت : ۴ /۷/ ۱٣۶۶
محل شهادت : اهواز
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🚩یکم تیر بود که بدنیا امدنش، خرمی خرمشهر شد. خورشید چهره اش از همان اول هم چشم های زیادی را خیره خود کرده بود. آمده بود تا رستگاری را برای ما معنا و راه درست را هموار کند.
🚩با رد پوتینش برایمان نشانه گذاشت تا بدانیم به کجا پا گذاریم و به کجا برویم! مبادا پاهایمان را خطا گذاریم و روز محشر نتوانیم پاسخگوی خون او باشیم.میتوانست بماند، #داماد شود و رخت عروسی بر تن کند اما رفت تا ما بمانیم. تا مبادا چشم هایمان به سمت نامحرم برود و زبان هایمان به خطا بچرخد.
🚩این چنین است که رهبر معظم انقلاب میگوید:«شهدا چراغ هدایت اند» با این ستاره ها راه گم نمیشود. ستاره ی فداکار انقلاب، سالروز ملاقات ارباب مبارکت باشد
<<ختم صلوات>>
برای سلامتی امام عصر عجل الله...
هدیه به ارواح مطهر شهدا....امام شهدا....
شهیدسرافراز<<محمدجوانمردی>>
<<صلــــــــــوات>>
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ #نماز_اول_وقت و جماعت در شب عروسی
🌷شب عروسیمان در آن گیرودار پذیرایی
از مهمانها، به من گفت: «بیا #نماز جماعت بخونیم» گفتم: «نه، الان درست نیست، آخه مردم چی میگن!»☺️
گفت: «چی میخوان بگن؟»
گفتم: « #میخندن به ما!»
گفت: «به این چیزا اصلاً اهمیت نده.»❌
اذان که گفته شد، بلند شد #نماز بخواند.
دید همه نشستهاند و کسی از جا بلند نمیشود. از همه مهمانها خواست که آماده شوند برای نماز جماعت😍
🌷همه هاج و واج به هم نگاه میکردند.
نماز جماعت در مجلس عروسی؟😳 عجیب بود. سابقه نداشت. کمکم همه آماده نماز شدند. گفتند: «به شرط اینکه خود #داماد امام جماعت بشه.» با اصرار همه، نماز جماعت را به امامت #سیدمسعود خواندیم؛
نمازی که هیچ وقت از حافظهمان💭 پاک نمیشود...
#شهید_سیدمسعود_طاهری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh