eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ 🔷 باز یه لات بود تو مشهده هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود 🔹یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ” “ داره تعقیبش می کنه 🔺 از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت ”فکر کردی خیلی مردی؟ “ رضا گفت بروبچه ها که اینجور میگن چمران بهش گفت بیا بریم جبهه به بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت 🔸مدتی بعد شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد چند لحظه بعد با ، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن ”این کیه آوردی جبهه؟ “ رضا شروع کرد به فحش دادن (فحشای رکیک) اما چمران مشغول نوشتن بود وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش ”آهای کچل با تو ام “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“ رضا گفت داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دعوام شد چمران : ”آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید و بیارید “ (چمران و آقا رضا تنها تو سنگر) 🔺رضا به چمران گفت میشه یه دو تا بهم بدی؟ ای، چیزی؟ شهید چمران: چرا؟ رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور ✅شهید چمران :اشتباه فکر می کنی یکی اون که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با بهم جواب میده ... هِی آبرو بهم میده ... تو هم یکیو که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده... منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم تا یکمی منم مثل اون ( )بشم … 🔸 جا خورد رفت و تو سنگر نشست آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار می کرد تو گریه هاش می گفت یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟😭 شد... رضا عمرش بود... رفت وضو گرفت ... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد ....😭😭 وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد... پشت سر صدای هم صدای زمین افتادن اومد... ⚜ رضارو خدا واسه جدا کرد.. فقط چند لحظه بعد از کردن ش.... توبه_و_نماز_واقعی..... " ستار_العيوب" 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣6⃣3⃣ 🌷 🕊❤️ 💠با «کورنت» می زنند پر پر می شوی پسر...! 🔰بعد از مجروحیت و ، خیلی دلـم گرفته بود💔 و اتفاقا سرمای سختی 🤒خوردم. 🔰منطقه را تصرف کردیم و برای اینکه نیروهای برسند، باید 48 ساعت خط را نگه می داشتیم.بچه ها گفتند با ماشین🚖 برو عقب و استراحت کن، اما من قبول نکردم🚫. 🔰گفتند سنگرت را عوض کن و برو پیش ،پتو را برداشتم و رفتم پیش حسین، همه بچه ها سنگر داشتند. 🔰 اما رفته بود توی سنگرهایی که برای هاست جاگیر شده بود. گفتم :حسین جان! باز که شوخی ات گرفته! اولین شلیک دشمن💥 این کانکس یک در یک را پودر می کند 🔰مرد حسابی تو نیروی زبده و آموزش دیده هستی، آخر این چه جایی است که انتخاب کرده ای⁉️ 🔰در جوابم به شوخی گفت😄: تو بخواب من بیدارم. غصه نخور! همه این ها را من یکه و تنها حریفم💪. 🔰تب و لرزم شدید شده بود🤒، ماشینی 🚕می خواست برود عقب که حسین داد زد، بیاید حاج میثم را هم ببرید🙁. 🔰من آمدم بیرون دوباره گفتم حسین بیا برو سنگر انفرادی، اینجا امن نیست، با « » می زنند پر پر🕊 می شوی پسر!خلاصه با من آمد و رفتیم در یکی از همین انفرادی اسکان گرفتیم. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh