eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
6هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
0⃣1⃣2⃣ 🌷 🕊❤️ 🔹شهادت ، راهی تازه را در مقابل باز کرد. قاسم با شهادتش مسیر زندگی باجناقش را تغییر داد. پس از آن و دلتنگی‌ها مهدی شروع شد. او یکی از بهترین رفقایش را از دست داده بود و باید کاری می‌کرد. 🔸شهید ایمانی متولد سال 1362 بود و 14 سال سابقه در حرم (س) را داشت. همچنین شهید ایمانی از پاسداران پیشکسوت دفاع مقدس و نیز از شهدای بزرگوار روستای فردوی قم هستند. خانواده‌ای که جهاد و مقاومت در خونشان است. 🔹شهید ایمانی به واسطه سال‌ها با فضای حرم و حریم اهل بیت(ع) آشنا بود. طاقت هیچ و هتک حرمتی را نداشت و این موضوع را خط قرمز زندگی‌اش می‌دانست. 🔸پس از شهادت قاسم، مهدی رخت رزم به تن کرد و رزمنده شد. او حالا قدم در راهی می‌گذاشت که قاسم برای آن جانش را داده بود. مهدی هم هیچ ابایی از حضور در میدان نبرد و معرکه نداشت و برای مقابله با دشمنان اسلام آماده هر کاری بود. 🔹همانطوری که پدر و برادر روزی بدون واهمه بر تاختند، او هم وارد کارزار شده بود و ترسی از چیزی نداشت. در دلش آرزوی موج می‌زد و دلش برای باجناقش، مهدی تنگ شده بود. 🔸سرانجام شهید ایمانی روز چهارشنبه ۲۲ آذر پس از چندین بار اعزام به سوریه، در استان در شرق سوریه به فیض شهادت نائل آمد. 🔹حالا خانواده حسینی دو شهید دارد؛ دو و دو رفیق که با فاصله کوتاهی از همدیگر، در مسیر قدم برداشتند و شربت شهادت نوشیدند. (س) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#امشب_از_بهشت_مهمان_داریم... مراسم وداع با #شهیدگمنام هشت سال دفاع مقدس... به همراه حضور پر ارزش خانواده #شهیدان مجتبی و مصطفی #بختی... 👈وعده دیدار: امشب ساعت ۲۱، مشهد، حجاب ۲۱، #بیت_شهیدنظرزاده ✅ شب نوجوان امام حسن مجتبی حضرت #قاسم بن الحسن (ع) با حضور جوان غیور و #گمنام کشورمون متبرک شده... #یاحسین(ع).... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣6⃣5⃣ 🌷 💠شهادت را برای همسرم خواستم 🔰زمانی که آقا صادق به  می رفتند من برایشان نامه ای💌 می نوشتم و در بین لباس یا قسمتی از چمدانش 💼می گذاشتم که . 🔰سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به رفتند من دو تا نامه نوشتم📝 که یکی برای خودشان بود که گفتم در روبه حرم حضرت ابولفضل(ع) ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید🗣 🔰و دیگری را بعد از در حرم امام حسین(ع) بیانداز و ❌! با اینکه مطمئن بودم نمی خواند ⚡️اما نمیدانم چرا آن دفعه نامه را خوانده بود☺️. 🔰من در نامه آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم:✍« آقا جان تو رابه جان خواهرت (س) قسم می دهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت ، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی👌. 🔰 ، پاره ی تنم در مسیر تو قدم گذاشته😍 و به تو می سپارمش! آقا جان آرزوی در سر دارد من نیز عاشق شهادتم🌷 اما آتشم به اندازه ی عشق و علاقه صادق تند نیست🚫 🔰آرزویی همچون برادر زاده ی شیرین زبانت را دارد و شهادت شیرین تر از عسل🍯 است برایش.» که این نامه را خوانده بود وقتی به خانه🏡 برگشت خوشحال بود و گفت: باور نداشتم که اینگونه از ته دلـ❤️ برایم بخواهی تا . 🔰من در اوایل نمی توانستم این دعا را بگویم و  برایم بود ⚡️اما می دیدم که دراین دنیا عذاب می کشد😔، بعد ها متوجه شدم که من شده ام و آقا صادق را فقط برای خودم می خواهم اما از سال گذشته به این فکر افتادم که بهتر است کمی هم آقا صادق را بخواهم. راوی:(همسر شهید) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#بی‌بی_زینب (س) آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت. دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بی‌احترامی کند👊. دیگر دوران #مظلومیت شیعه تمام شده. #بی‌بی‌جان 🔅انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم🔅 بی‌بی عزیزم مرا #قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن✅ و من‌الله توفیق ۴ /مرداد/۱۳۹۲ #شهید_مصطفی_صدرزاده 🗓تاریخ شهادت:۱/آبان/۱۳۹۴ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💔چهل روز است که گلگون گشته صحرا زخـــــــــون پاک 🏴چهل روز است خــاموش است خاموش چــــــــــــــــراغ آل طاها 💔چهل روز است گشتــــــــــه ورد حسینـــــــــــم وا حسینم وا حسینم 🏴چهل روز است کـــــــــــز قتل حُسینش پــــــریده رنگ از رخسار زهرا 😭 💔چهل روز است مـــــــــی سوزد سکینه دلــــش بشکسته است از داغ 🏴چهل روز است کز خــــــون نقش بسته بـــه لوح عشق هفتاد و دو امضا 💔چهل روز است از هجـــــــران اکـــــبر خـــــورد خون جگر، پیوسته لیلا 🏴چهل روز است گلهـــــــــــــای رسالت خـــــــــــــزان گشته🍂 از بیداد اعدا 💔چهل روز است بیـــــــــــاد اصغرم من بــــــــــه یــاد روی ماه من 🏴چهل روز است قدم از غـــــــــم خمیده بیـــاد در خون طپیده 💔چهل روز است دلم دریای خــون است ز هجرانت غمم از حد فزون است 🏴چهل روز است که چون نـــی در نوایم بیــــــــــــاد 💔چهل روز است که رفتم زیــــــن بیابان بــــــــرون همراه این جمع پریشان 🏴کنون ای خفته در خاک ای بـــــــــرادر زجـــــــا برخیز به استقبال 😔 💚زینب(س) کنار قبر امام حسین (ع)🕌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💔چهل روز است که گلگون گشته صحرا زخـــــــــون پاک 🏴چهل روز است خــاموش است خاموش چــــــــــــــــراغ آل طاها 💔چهل روز است گشتــــــــــه ورد حسینـــــــــــم وا حسینم وا حسینم 🏴چهل روز است کـــــــــــز قتل حُسینش پــــــریده رنگ از رخسار زهرا 😭 💔چهل روز است مـــــــــی سوزد سکینه دلــــش بشکسته است از داغ 🏴چهل روز است کز خــــــون نقش بسته بـــه لوح عشق هفتاد و دو امضا 💔چهل روز است از هجـــــــران اکـــــبر خـــــورد خون جگر، پیوسته لیلا 🏴چهل روز است گلهـــــــــــــای رسالت خـــــــــــــزان گشته🍂 از بیداد اعدا 💔چهل روز است بیـــــــــــاد اصغرم من بــــــــــه یــاد روی ماه من 🏴چهل روز است قدم از غـــــــــم خمیده بیـــاد در خون طپیده 💔چهل روز است دلم دریای خــون است ز هجرانت غمم از حد فزون است 🏴چهل روز است که چون نـــی در نوایم بیــــــــــــاد 💔چهل روز است که رفتم زیــــــن بیابان بــــــــرون همراه این جمع پریشان 🏴کنون ای خفته در خاک ای بـــــــــرادر زجـــــــا برخیز به استقبال 😔 💚زینب(س) کنار قبر امام حسین (ع)🕌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴نخستین تصویر از پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی 🔸آماده سازی پیکر مطهر شهید حاج #قاسم_سلیمانی جهت تشیع در معراج الشهدا اهواز 💔اسم: #قاسم 🖤جسم: #قاسم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیف شهید حاج ‎سلیمانی درباره شهید سپهبد : صیاد سلمان ارتش بود 🛑همسر شهید صیاد شیرازی: وقتی خبر حاج قاسم را شنیدم احساس کردم همسرم تازه شهید شده🌷 خیلی ناراحت شدم. بیشتر برای ناراحت شدم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
قسم به عشـ♥️ـق که نامش همیشه نرفته ما او هنوز هم اینجاست ...👌  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 🌳به ابومهدی گفتم خسته نشدی این همه مبارزه کردی❓ چرا استراحت نمی‌کنید و تفریح نمی‌روید؟ ابومهدی در پاسخ سؤال ما از حضرت رسول(ص) خواند: 🥀«سیاحت امت من جهاد است» این جمله شاه‌ فعالیت تمامی مجاهدین اعم از ابومهدی، حاج سلیمانی و هادی العامری است.✅ 🍃. فکر کنم تنها شبی 🌙که حاج قاسم و ابومهدی توانستند راحت بخوابند همان شب جمعه‌ای بود که به شهادت رسیدند.👌 💞 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🔹ماجرای 📘 تلفن اختصاصی حاج قاسم و مادر شهیدی که سردار سلیمانی از با او تماس میگرفت❗️ 🔹 سردار حسنی در گفتگو با «بنیاد مکتب حاج قاسم» : شهید سلیمانی دفترچه تلفنی به همراه خود داشت که در آن شماره حدود ۱۵۰ شهید لیست شده بود و برخی‌روزها با چندتایشان تماس می گرفت. 💥 🔹ارتباط حاج با بعضی مادران شهدا، خیلی خاص بود. نسبت به مادر شهید «علی شفیعی» هم همین احساس را داشت. 🔹 گاهی حتی از به او زنگ می‌زد و صحبت می کرد. مادر شهید شفیعی می‌گفت: «حاج قاسم نیمه شب از سوریه زنگ می زند و با هم صحبت می‌کنیم. بعد می‌گفت: حالا دیگر خستگی ام رفع شد و به آرامش رسیدم. مادر! دیگر برو بخواب .» 🔹 این مادر، دیگر هیچ کس را ندارد. به همین دلیل، سردار هر وقت به کرمان می آمد، همیشه به ایشان سر می زد.💥 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼 🥀 🌱بخشی از وصیت نامه شهید سید امین حسینی: 🥀مردم‌این زمانه مرا میکنند که کجا میروید❓وبرای چه کسی میجنگید؟ اما اینان غافلند که ما خود نمیرویم،گویی ما را صدا میزنند،قلب❣مان پایمان را به حرکت وا میدارد. 🌱جز اینکه دختر علی(ع) و سه ساله حسین(ع) بر روی اسم ما م۷ر شهادت زده اند،من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگین تر از و اکبر حسین نیست. 🌷 متولد:۱۳۵۵ افغانستان شهادت:۱۳۹۴ حلب 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀 🌼بچه‌ها به حاج گفتند ما اتاقی داریم که برای باباست. سردار گفت: مرا هم ببرید اتاق بابا را ببینم. اتاقی داریم که عکس‌ها و وسایل اقا نعمایی را گذاشتیم. 🍁سردار گفت: آفرین کار خوبی کردید. با خاکِ محل اقا مهدی نعمایی و دوستانش، چند مهر درست کردند. 🌼حاج قاسم گفت: با این مهر‌ها نماز بخوانم. دو رکعت نماز خواند. به من گفت اینجا نماز بخوانید و تبدیلش کنید به ، موزه قشنگی 💖است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌟🥀نام هر دو بود ؛ هردو تاب و بیقرار 🌟🥀در راهِ و هر دو شهادت . . . 🌟🥀آری ، «احلی من العسل» دریایی🌊 از است🌱 حضرت ع و 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🚩داغ دست مقطوع انگشترت 🏴اسم جسم قاسم اربا اربا . . .😔 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 2⃣4⃣ 🏴🏴 💢غروب کن خورشید! ☀️ بگذار شب🌙، آفتابى شود و بر روى غمها و اشکها 😭و سایه بیندازد!زمین، دم کرده است.... بگذار فرا رسد و درهاى آسمان گشوده شود....خورشید، شرمزده خود را فرو مى کشد و تو شتابناك، را بغل مى زنى، ... به نگاه مى کنى و به سمت راه مى افتى. 🖤 این نگاه هم سکینه خوب مى فهمد... که این کودك باید از زنان و کودکان دیگر بماند و را به این نمک نیازارد.وقتى به خیمه 🏕مى رسى،... مى بینى که ، را کرده است.یعنى به هم اجازه داده است که از ، سهمى داشته باشند.... 💢بچه ها را بینى که با رنگ روى زرد، با لبهاى چاك چاك و گلوهاى عطشناك ، مقابل ظرفهاى آب💧 نشسته اند اما هیچ کدام لب به آب نمى زنند.... ... به آب نگاه مى کنند و گریه مى کنند.. یکى عطش را به یاد مى آورد،.. یکى تشنگى را تداعى مى کند،... 🖤یکى به یاد مى افتد،... یکى از بى تابى مى گوید و...در این میانه ، لحن از همه است که با خود مى کند:_✨هل سقى ابى ام قتل عطشانا؟(19) این منظره ، بى مدد از ، ممکن نیست.پرده را کنار مى زنى و چشم به دور مى دوزى؛... به ازل ، به پیش از خلقت ، به لوح ، به قلم ، به نقش آفرینى خامه تکوین ، به معمارى آفرینش و... 💢مى بینى که به اشارت که راه به پیدا مى کند و در رگهاى جارى مى شود.... که 🐲 تا دمى پیش به روى بسته بود... و هم اکنون به رویشان گشوده است.... باز مى گردى.دانستن این و مرورشان ، بار مصیبت را مى کند.... باید به هر زبان که هست آب را به بچه ها بنوشانى تا و ، از سپاه تو دیگرى نگیرد.... 🖤چه شبى🌟 تا بدین پایه فرود آمده است یا زمین زیر پاى تو تا جایگاه خدا اوج گرفته است؟ ، این خطه را با خود تا عرش بالا برده است... یا عرش به زیر پیکر حسین بال گسترده است ؟ 🌸الرحمن على العرش استوى🌸 ؟! اگر چه خسته و اى زینب ! اما نمازت را ایستاده بخوان ! پیش روى خدا منشین! 💢آدمى به ، شناخته مى شود یا ؟ 👕کشته اى را اگر بخواهند شناسایى کنند، به مى نگرند یا به که پیش از رزم بر تن کرده است؟ اما اگر دشمن 👹آنقدر باشد که را از بدن جدا کرده و برده باشد، چه باید کرد؟... اگر دشمن ، پیراهن را هم به غنیمت برده باشد، چه باید کرد؟... لابد به دنبال علامتى ، 🖤نشانه اى ، ، چیزى باید گشت.اما اگر سپاهى دشمن در سیاهى شب ، به بردن انگشتر، را هم بریده باشد و هر دو را با هم برده باشد، نشانه اى کشته خویش را باز مى توانشناخت ؟... البته نیاز به این علائم و نشانه ها مخصوص .... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 5⃣4⃣ 💢چهار دست به اندام نحیف او مى برید و آنچنانکه بر درد او نیفزاید، آرام از جا بلندش مى کنید... و با و بر شتر مى نشانید. تن، طاقت نگه داشتن سر را ندارد.... سر فرو مى افتد و پیشانى بر گردن شتر مماس مى شود.... هر دو، دل رها کردن او را ندارید و هر دو همزمان اندیشه مى کنید که این تن و چگونه فراز و نشیب بیابان و محمل لغزان را تاب بیاورد. 🖤 فریاد مى زند: _غل و زنجیر! و همه به او نگاه مى کنند که :_براى چه ؟! اشاره مى کند به محمل سجاد و مى گوید: _ببندید دست و پاى این جوان را که در طول راه فرار نکند.عده اى .. و تنى چند فرمان مى کنند و تو سخت دلت مى شکند. 💢بغض آلوده مى گویى: _✨چگونه فرار کند کسى که توان ایستادن و نشستن ندارد؟! آنها اما کار خودشان را مى کنند.... را 🔗 به گردن مى آویزند و را باز با زنجیر از به هم قفل🔒 مى کنند. شدن مویت را در زیر مقنعه ات احساس مى کنى... و خراشیدن قلبت را و تفتیدن جگرت را. 🖤از اینکه توان هیچ ندارى ، را با همه وجودت لمس مى کنى. براى رفتن ، سخت شتابناك است و هنوز تو و سکینه بر زمین مانده اید... اگر دیر بجنبید دشمن پا پیش مى گذارد و در کار سوار شدن مى کند.دست سکینه را مى گیرى.. و زانو خم مى کنى و به سکینه مى گویى: _✨سوار شو!سکینه مى خواهد بپرسد: پس شما چى عمه جان! 💢اما شما را بر خواهش دلش ترجیح مى دهد.اکنون مانده اى... و آخرین شتر بى جهاز و... یک دریا دشمن و...کاروان پا به راه که معطل سوار شدن توست.نگاه دوست و دشمن ، خیره تو مانده است... چه مى خواهى بکنى زینب ؟! چه مى توانى بکنى ؟! 🖤شب 🌙هنگام... وقتى با آن جلال و جبروت ، به زیارت قبر پیامبر مى رفتى ، دستور مى داد که را خاموش کنند، در ... و در ،... گام به گام تو را همراهى مى کردند که مبادا چشم_نامحرمیبه بیفتد.... و ، زینب على را بیازارد.... 💢اکنون.... اى ایستاده تنها! اى بلندترین قامت استقامت ! با سنگینى اینهمه نگاه نامحرم ، چه مى کنى ؟ تقدیر اگر چنین است چاره نیست ، باید سوار شد. اما چگونه ؟!پیش از این هر گاه عزم سفر مى کردى ، بلافاصله پیش مى دوید، زانو مى زد و رکاب مى گرفت... و تو با تکیه بر دست و بازوى بر مى نشستى. در همین آخرین سفر از مدینه ، پیش از اینکه پا به کوچه بگذارى ،... 🖤 دویده بود و پهلوى مرکبت کرسى گذاشته بود، زانو بر زمین نهاده بود، پرده کجاوه را نگاه داشته بود، حسین دست و بازو پیش آورده بود تا توآنچنانکه عقیله یک قبیله است ، بر مرکب سوار شدى.آرى ،... پیش از این دردانه بنى هاشم ، عزیز على و مجلله اهل بیت اینگونه بر مرکب مى نشست.... 💢 و اکنون ... و مانده اند تا تو را ببینند... و براى ناگزیر تو، پاسخى از یا یا بیاورند. خدا هیچ عزیزى را در طوفان قرار ندهد.خدا هیچ را دچار نکند.امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء(21) 🖤چه کسى را صدا کردى ؟ از چه کسى مدد خواستى ؟آن کیست در عالم که خواهش را اجابت کند؟ هم او در گوشت زمزمه مى کند... ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔺 صحنه‌های عملیات دفاع مقدس، جلوه‌های عمل مقدس است 🔺️ سپهبد سلیمانی، مهرماه سال گذشته: عمل مقدس؛ یعنی هویتی که برای دیگران موج می‌زند و خود را نمی‌بیند. تنها چیزی که نمی‌بیند خود است. شب‌های عملیات به تعبیر رهبر معظّم انقلاب شب‌های قدر این انقلاب بودند. 🔺هیچ خودیت و وجود نداشت و عمل مقدس بود. مثل برادری که با گریه،😭 برادرش را راضی می‌کرد که بماند تا خودش برود یا مثل حماسه‌ی کربلای ۵. عاشورا 🏴این دفاع مقدس است. دفاع مقدس؛ یعنی عمل خود فراموشی. 🔺 به تعبیر آن شاعر که می‌گوید: تا فراموش خودی یادت کنندبنده گشتی آزادت کنند. ۹۸/۷/۸ 🏷 دفاع مقدس در 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌹 🍂حاج‌ شاگرد بود... معلمش حسین (ع) بود🥀 معلم بود.درسش بود مسلح بود...سلاحش ایــمـان بود مسافر بود... 🍂مقصدش لـقــاءالله بود🕊 مستحڪم بود...تڪیه‌گاهش خــدا بود 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
یک خبر خوش😘 برای همه و تبریک به همه 🤩 امروز سالروز🗓 تولد سپهبد حاج قاسم سلیمانی ❤️🧡💛💚💙 کجاست همه ایران تا تبریک به پدرمون بگیم 😔 امروز حاج 💪 پیشمون نیست😢 اما تو دلامون باید به حاج‌قاسم تبریک بگیم😳 چون همیشه تو قلب ماست جاش👌❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃دو سالی هست ثانیه‌های جایشان را به گذشتِ ساعت‌ها داده‌اند و زمان مثل حرکت دورترین سیاره به دور خورشید سنگین سپری می‌شود. 🍃فضا و زمان سراسر پر از فشار است ، نفس‌ها پر از سرب و سرفه‌ها تبدیل شده‌اند به سیاه سرفه. گناه‌هایم جا و اسم‌شان را عوض کرده‌اند و شده‌اند عادت، توبه‌هایم شده‌اند ، و گریه‌هایم نه از سر بلکه از سر تف‌های سربالاست که بر خودم نثار کردم زمان عجیب می‌گذرد و این سؤال ذهنم را می‌خورد چرا در این غفلتگاه ایستاده‌ام؟؟ 🍃ذهنم می‌گوید همه از داغ است که بر سینه داری. راست می‌گوید با داغ دلم کنار نیامده‌ام، با حرارت آتش ملک دلم که دیگر ندارد که حاکم‌اش باشد، دلم برای شان‌هایش تنگ شده آن موقع که در دست روی صورتش می‌گرفت و مثل جنین سر را در سینه‌اش فرو می‌کرد و تکان می‌خورد و سیر گریه می‌کرد و می‌شست دل ما را برای خودش. 🍃دلم تنگ است؛ تنگ چشمانی که وقتی می‌گرفت تنگ و خیره نگاه می‌کرد تا مو بر تن دشمنان سیخ کند و وضویشان را . انسانی است که مکتبش مثل تیم فوتبال مدرسه ما بود که از هر کلاس کسی بود که پا به توپ بزند و ما پز همکلاسی‌هایمان را بدهیم. 🍃دلم تنگ کسی است که دست را گرفت و از کنار خیابان رفسنجان کشاند پای خاکریزهای تا با بپرد نه اینکه بماند و بگندد. 🍃دلم تنگ دست مهربانی است که هر رو طرفش می‌گرفت آغوش می‌گشود تا رها کند او را از داغ یتیمی و خدا قسم دهد که من جا مانده‌ام از پدرش. او رفت و هنوز من قفس تن‌ام. 🍃دلم تنگ سلیمان است، آنگاه که می‌تاخت بر و جز نعش چیزی باقی نمی‌گذاشت. دلم تنگ سلیمانی است، تو که بودی قسم‌ات میدهم به نام پاک‌ات قسمت کن برای دل ما را تا پا در رکاب شویم و بمانیم. حال اما گیج مانده‌ایم در دوراهی شکم و ، بشکن سبوی ما که دیگر طاقت مستی هم نیست... ✍نویسنده: 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید: کرمان 🕊محل شهادت: بغداد، عراق 🌹🍃🌹🍃 @mohebanjavad
🌷 ۳۰ تیر سالروز تولدت مبارک...💔 -داماد بن _الحسن_ علیه_ السلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷ياران‌ِقاســـم بن الحسن علیه السلام🌷 چَشمان تو👀 دید، هر چه این شهر ندید شاگردِ (ع)، دانش آموز شهید! ای شـَــهدِ لب تو از عســل شیرین‌تر🌿 برخیز ببین که از راه رسید 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh