eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت [1] 🌐 قسمت 1⃣ #حضرت_آدم_علیه_السّلام 1⃣ #آفرینش_آدم علیه السلام و #ا
❣﷽❣ 💠💠 و [2] 2⃣ علیه السّلام و 🔸داستان فرشتگان و آدم علیه السّلام از زمانی آغاز می شود که خداوند اراده خود را بر قراردادن ای در زمین آشکار نمود: 🍀وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً 🍀(بقره ؛30) 🔹(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نماینده ای] قرار خواهم داد.🔹 🔸به دنبال این اعلام، ملائکه که تا آن زمان تنها خود را به عنوان موجودات ملکوتی خداوند می شناختند ذات ربوبی را مورد خطاب قرار داده و پرسیدند: 🍀قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ 🍀 🔹فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟! (اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، و تو را تقدیس می کنیم.»🔹 🔸این که این فرشتگان درگاه الهی از کجا می دانستند که بشر در زمین به افساد و خونریزی خواهد پرداخت موضوعی است که بدان پاسخ های گوناگونی داده شده است. 🔸اما شاید لطیف ترین تعبیر در خصوص تفسیر این آیات باشد که موضوع فساد و خونریزی از نفس اعلام خداوند و از خود آیات پیشین-البته از دیدگاه ملائکه-قابل برداشت است. 🔸 فرشتگان با شنیدن کلمه “ارض” آنجا که فرمود” انی جاعل فی الارض خلیفه” به دلیل ویژگی های زندگی در زمین و مسأله ی تعلق به عالم خاک و تزاحم زندگی مادی چنین دریافتند که زندگی این مخلوق در زمین همانند پیشینیانش توأم با فساد و خونریزی خواهد بود. 🔸 در این صورت جریان خلافت وی برای ایشان امری کاملاً غریب می نمود. ظاهراً این گروه از فرشتگان از بعد دوم و این آفریده الهی در این مقطع غافل بودند. 🔸 خداوند در پاسخ ایشان به نکته ای اشاره می کند که درک آن برای ما بسیار مهم است: 🍀قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌ 🍀 🔹پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید.🔹 🔸 خداوند به موضوع مهم علم و به ویژه علم به اسماء در پاسخ اشاره می کند و به ملائکه می فهماند که این از علم خداوندی بهره خواهد برد و به وسیله آن به این مقام دست خواهد یافت. 🔸 در ادامه آیات همین موضوع اتفاق می افتد. 🍀وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ 🍀(بقره؛ 31) 🔹سپس را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!🔹 🔸خداوند حکیم و دانا اسمائی را به آدم علیه السّلام می آموزد و سپس آن را بر ملائکه عرضه کرده و از آنان می خواهد که آن اسماء را معرفی کنند. با اظهار عجز فرشتگان و خبر دادن آدم علیه السّلام از آن اسماء نه تنها مسأله آدم علیه السّلام در میان فرشتگان تثبیت می شود که وی به عنوان معلم ملائکه مطرح می گردد. 🔸در این که آن چه بوده اند روایات و تفاسیر متعددی وارد شده است. 🔹🔹🔹 ... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 گفت: از دوست چه خواهی که تو را #شاد کند گفتم: از دوست همین بس که ز ما #یاد کند... #علمد
5⃣1⃣9⃣ 🌷 💠 شهید ابراهیم هادی و 88 ✔️راوی : خانم رسولی و... 🍃🌹در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي شديم. شوهرم در گروه شهيد اندرزگو و من بيمارستان گيلان غرب بودم. 🍃🌹ابراهيم هادي را اولين بار در آنجا ديدم. يکبار که پيکر چند شهيد را به بيمارستان آوردند، آقای هادي آمد و گفت: شما خانم ها جلو نيائيد! پيکر شهدا متلاشي شده و بايد آنها را کنم. 🍃🌹بعدها چند بار نواي ايشان را شنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت. وقتي مشغول مي شد، حال و هواي همه تغيير مي کرد. من ديده بودم که بسيجي ها بودند و هميشه در اطراف او پر از نيروهاي رزمنده بود. 🍃🌹تا اينکه در اواخر سال 1360 آنها به رفتند و من هم به تهران برگشتم. چند سال بعد داشتيم از خيابان 17 شهريور عبور مي کرديم که يکباره آقا ابراهيم را روي ديوار ديدم! من نمي دانستم که ايشان و مفقود شده! از آن زمان، هر به نيت ايشان و ديگر شهدا دو رکعت مي خوانم. 🍃🌹تا اينکه در 1388 و در ايام ماجراي ، يک شب اتفاق افتاد. در عالم ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه ايستاده! پشت سر او هم زيبا قرار داشت. بعد متوجه شدم که دو نفر از ايشان که آنها را هم مي شناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک هستند! 🍃🌹آنها مي خواستند به جائي بروند، اما هرچه دست و پا مي زدند در باتلاق فرو مي رفتند! ابراهيم رو به آنها کرد و زد و اين آيه را خواند: اَينَ تَذهَبوُن (به کجا مي رويد)؟! اما آنها اعتنایی نکردند! 🍃🌹روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين چه تعبيري داشت؟! پسرم از دانشگاه به خانه آمد. بعد با به سمت من آمد و گفت: مادر، يک برايت گرفته ام! بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: کتاب چاپ شده... به محض اينکه جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد! 🍃🌹پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر مي کردم مي شي؟! جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو... من دقيقاً همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در ديدم! بعد مشغول مطالعه کتاب شدم. 🍃🌹وقتي که فهميدم خواب من بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سال ها زنگ زديم. از او پرسيديم كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟ خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه ي و مجاهدت، از شده و در مقابل موضع گيري دارند! 🍃🌹هرچند خواب ديدن نيست، اما وظيفه دانستم که با آنها تماس بگيرم و ماجراي آن خواب را تعريف کنم. خدا را شکر، همين رويا بود. ابراهيم، بار ديگر، هادي دوستانش شد و... . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔺 نامه‌ای عجیب از شهید "سیدمجتبی میرغفاری" که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. در بخشهایی از این نامه آمده است: 🔹وقتی در با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن اباعبدالله الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان. 🔹 مادر ماها پشت سر سرور شهیدان می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند... مادر حال می‌فهمم من اینجا هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌀کاش می شد ⇜حال خوبـ😌 را ⇜لبخند زیبا را ⇜بعضی #دوست_داشتن ها😍 را خشک کرد ! 🌀لای کتـ📖ــاب گذاشت و
4⃣1⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰شهید حجت الله رحیمی در حالیکه تنها 7 روز تا 22 سالگی اش🎊 باقی مانده بود درساعت 7:45⏰صبح مورخه 390/12/18🗓 درشهرستان منطقه دژ زمانیکه مشغول هدایت اتوبوس🚌 کاروان راهیان نور دانشجوئی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه کنار آبادان بود در مقابل پادگان دژ بدلیل برخورد💥 اتوبوس راهیان نور با وی دعوت حق را لبیک گفت وبه فوز عظیم نائل آمد🕊 🔰او درطول مدت زندگی از همان عاشقـ❤️ اسلام، اهل بیت، و دفاع مقدس بود شهید حجت الله رحیمی را می توان به حق از جوانان انقلاب که شیفته 🔅امام و 🔅مقام معظم رهبری بوده اند نامید. 🔰عاشقـ💖 مقام معظم بود ودر عمل این را به اثبات رساند👌 وی در کلیه مداحی های🎤 خود از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی یاد کرده و بارها در مدح مقام معظم رهبری- و امام شهیدان  مدیحه سرایی نمود . 🔰حجت الله بارها را طلب می نمود و بر این اساس در سال 1387📆 اتاق خود را تبدیل به حجت رحیمی  نمود واتاق خود را با دهها عکس📸 از شهدای جنگ تحمیلی تزئین نمود، دست نوشته ها✍ و مطالب نوشتاری وی حاکی از آن است که وی بارها آرزوی شهادت🌷 را طلب نموده بود. 🔰 در سال 1388  📜 عاشقانه و سراسر معنوی خود که حاکی از روح بلند و اش بود را به رشته تحریر در آورد. در خرداد ماه ۱۳۹۰ به زیارت اربابش (ع) و عتبات عالیات🕌 مشرف شد. 🔰در بین دوستان و نزدیکانش به ، نسل جدید معروف بودند وجالب اینکه در   شهید همت در 19 اسفند تشیع وتدفین⚰ گردید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭐️🐚⭐️🐚⭐️🐚 در پی یڪ #معجزهـ بود تا زندگےاش را دگرگون سازد به #جبهہ رفت حالا سال هاستــ ڪه مردم ڪنار
🔹شب بود🌝 که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، شهید تورجی زاده در حال پخش بود🎶، هر کس در حال خودش بود، صدای در🚪 آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم گرامی ما حضرت آیت الله پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید😍 🔹ایشان هم در نهایت قبول کردند✅ و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجره ها و طلبه هایشان سر میزدند☺️، سریع ضبط📻 را خاموش کردیم، استاد در گوشه ای از اتاق . 🔹بعد گفتند: "اگر مشکلی نیست را روشن کنید." صدای سوزناک و نوای او در حال پخش بود🎵 استاد پرسیدند: "اسم ایشان چیست⁉️" 🔹گفتم: "محمد رضا تورجی زاده." استاد پس از کمی مکث فرمودند: "ایشان (در عشقـ❤️خدا) سوخته است." گفتم: "ایشان شده. فرمانده گردان (سلام الله علیها) هم بوده. استاد ادامه داد: "ایشان قبل از سوخته بوده." 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بہ دلمـ♥️ لڪ زده با خنـده ی تـو #جــان بدهم طرحِ لبخنـــدِ #تـو پـايـانِ پريشانے هاست😌 #خادم_الشهد
8⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰شهید حجت الله رحیمی در حالیکه تنها 7 روز تا 22 سالگی اش🎊 باقی مانده بود درساعت 7:45⏰صبح مورخه 390/12/18🗓 درشهرستان منطقه دژ زمانیکه مشغول هدایت اتوبوس🚌 کاروان راهیان نور دانشجوئی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه کنار آبادان بود در مقابل پادگان دژ بدلیل برخورد💥 اتوبوس راهیان نور با وی دعوت حق را لبیک گفت وبه فوز عظیم نائل آمد🕊 🔰او درطول مدت زندگی از همان عاشقـ❤️ اسلام، اهل بیت، و دفاع مقدس بود شهید حجت الله رحیمی را می توان به حق از جوانان انقلاب که شیفته 🔅امام و 🔅مقام معظم رهبری بوده اند نامید. 🔰عاشقـ💖 مقام معظم بود ودر عمل این را به اثبات رساند👌 وی در کلیه مداحی های🎤 خود از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی یاد کرده و بارها در مدح مقام معظم رهبری- و امام شهیدان  مدیحه سرایی نمود . 🔰حجت الله بارها را طلب می نمود و بر این اساس در سال 1387📆 اتاق خود را تبدیل به حجت رحیمی  نمود واتاق خود را با دهها عکس📸 از شهدای جنگ تحمیلی تزئین نمود، دست نوشته ها✍ و مطالب نوشتاری وی حاکی از آن است که وی بارها آرزوی شهادت🌷 را طلب نموده بود. 🔰 در سال 1388  📜 عاشقانه و سراسر معنوی خود که حاکی از روح بلند و اش بود را به رشته تحریر در آورد. در خرداد ماه ۱۳۹۰ به زیارت اربابش (ع) و عتبات عالیات🕌 مشرف شد. 🔰در بین دوستان و نزدیکانش به ، نسل جدید معروف بودند وجالب اینکه در   شهید همت در 19 اسفند تشییع وتدفین⚰ گردید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (ملقب به #شیر_صحرا) 🍂شهادت: ۶۴/۷/۸ - کلاشین عراق 📝نامه‌ای به #صدام نوشت که
0⃣6⃣3⃣1⃣🌷 🔰آستان امام هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، به آقا پیدا می کرد و می گفت:باید بروم و از اجازه بگیرم....از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.... 🔰زمانیکه به مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای ⏰طولانی را در حرم به و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن التیام می بخشید.... 🔰در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم شهید مطهری، پرونده ای را به امام راحل آورند و با اشاره به حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است..... امام نگاهی به انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند.... 🔰ماجرای خوابم را برای حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی ، گفت: جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله.... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh