🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 4⃣1⃣#قسمت_چهاردهم 💢فقرا و #مساکین شهر از این خبر، #مطلع
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣1⃣#قسمت_پانزدهم
💢 تو چشم به #آسمان 🌫مى دوزى...
قامت دو نوجوانت را دوره مى کنى و مى گویى : #رمز این کار را به شما مى گویم تا ببینم خودتان چه مى کنید.
عون و محمد هر دو با #تعجب مى پرسند:رمز؟!و تو مى گویى : آرى، #قفل🔒 رضایت امام به رمز این کلام ،گشوده مى شود. بروید، بروید و امام را به #مادرش_فاطمه_زهرا
#قسم بدهید. همین... به #مقصود مى رسید...اما...
🖤هر دو با هم مى گویند:
اما چه مادر⁉️#بغضت را فرو مى خورى و مى گویى : #غبطه مى خورم به حالتان . در آن سوى هستى ، جاى مرا پیش #حسین خالى کنید.... و از #خداى_حسین ، آمدن و پیوستنم را
بخواهید.هر دو #نگاهشان را به حلقه اشک 😢چشمهاى تو مى دوزند و پاهایشان #سست مى شود براى رفتن...
💢 مادرانه تشر مى زنى :بروید دیگر، چرا ایستاده اید؟!چند قدمى که مى روند، صدا مى زنى:راستى! و #سرهاى هر دو بر مى گردد.سعى مى کنى محکم و آمرانه سخن بگویى:همین #وداعمان باشد. برنگردید براى وداع با من ، پیش چشم حسین.و بر مى گردى...
🖤و خودت را به درون خیمه 🏕مى اندازى و تازه نفس اجازه مى یابد براى رها شدن و #بغض مجال پیدا مى کند براى ترکیدن و اشک 😭راه مى گشاید براى آمدن.#چقدر به گریه مى گذرد؟
از کجا بدانى ؟فقط وقتى طنین #فریاد_عون به رجز در میدان مپیچید،...
به خودت مى آیى و مى فهمى که کلام رمز، کار خودش را کرده است و پروانه #شهادت از سوى امام صادر شده است.
💢 شاید این #اولین_بار باشد که صداى فریاد عون را مى شنوى... از آنجا که همیشه با تو و دیگران ، آرام و به مهر سخن مى گفته.... نمى توانستى تصور کنى که ذخیره و ظرفیتى از فریاد هم در حنجره داشته باشد. #فریادش ، دل تو را که از خودى و مادرى، مى لرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روى او ایستاده است:
🖤آهاى دشمن ! اگر مرا نمى شناسید، بشناسید! این منم فرزند #جعفر طیار، شهید #صادقى که بر تارك بهشت🌸 مى درخشید✨ و با بالهاى سبزش در فردوس پرواز 🦋مى کند. و در روز حشر چه افتخارى برتر از این ؟!ذوق مى کنى از اینهمه #استوارى و #صلابت و این اشک که مى خواهد از پشت پلکها سر ریز شود، #اشک_شوق است....
💢 اما اشک و #شیون و آه ، همان چیزهایى هستند که در این لحظات نباید خودى نشان دهند. حتى بنا ندارى پا را از خیمه بیرون بگذارى . آن هنگام که بر تل پشت خیمه⛺️ ها مى رفتى و #حسین و میدان را نظاره مى کردى ، فرزند تو در میدان نبود.اکنون از #خیمه درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنى به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک.
🖤 و این دو گل 🌷نورسته چه #قابل دارد پیش #پاى_حسین!اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، #همه را فداى یک نگاه حسین مى کردى و عذر مى خواستى .
اکنون #شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد...🍂
#ادامه_دارد......
🍃🌹🍃🌹
@sHAHIDnAZARZADEH
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣4⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 📝دل نوشته #شهید حججی در محرم🏴 سال ۹۵:👇 🥀🌱یا رب #الحسین علیهالسلام 🔰خدایا
#تلتگرانه💥
🌀مانتو هر #چقدر هم بلند و گشاد باشد...
🌀آخرش #چادر نمیشه...
میراث خاکی #حضرت زهرا(س)چادر هست❤️:)♡°....
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌻🌱 🌱 🌙 #رسم_شیدایـے دشمنان نمےدانند و نمیفهمند❗️ کہ ما براے شهادت مسابقہ میدهیم و #وابستگے نداریم و
🖇سلام سردار
امروز چند #خطی برایت حرف دارم.
امروزی که به قول #سردار شهید سلیمانی جوان شده ایی.راست هم گفته!
#شهادت ،برای مردانی که تشنه ی لقاء الله هستند، #اکسیر جوانیست.
🖇پیر #دلخسته💕 ای چون تو بعد از عمری به آب و آتش🔥 زدن برای #عروج،حالا که دارد به مراد دلش میرسد باید هم جوان شود.اما #حبیب جان!بغضی مانده ته گلویم، بگذار بگویم.
فرمانده ی پادگانِ #صاحب_الزمان
شمایی که بعد از عمری #مجاهدت
شوق وصال آسمانیتان کرد.
🖇دم رفتن،به ما هم فکر کردید⁉️حال چه؟از آن بالا بالاها هوای مارا دارید؟
میبینید چقدر #دنیایمان تنگ و تاریک است؟چقدر محتاج نگاه شما و اربابمان صاحب #الزمانیم میدانید چقدر آرزو داریم آن خنده های لحظه ی آخر عمرتان را نصیبمان کنید و آن حال رقص آگین را به ما هم #ببخشید؟
🖇میدانید #چقدر دلتنگتان💔 هستیم؟
چقدر آرزوی #شفاعت داریم از شما؟
ما را یادتان هست؟حتما هست..مگر نه؟
کسی که این دنیا اینقدر به یاد #مستضعفان بوده حتما آن دنیا هم هست.دست ما را هم #میگیرد..مگر نه؟
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🕊به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_حسین_همدانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh