🌷شهید نظرزاده 🌷
نزدیکِ عملیات💥 بود. میدونستم مهدی #زینالدین دختردار شده. یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبشزده بیرون.
#مهدی! خیال نکن #کسی شده ای
این ها اینقدر به تو اهمیت میدهند😊
تو #هیچی نیستی🚫
تو خاک پای بسیجیانی...
وقتی #بسیجیان خیلی تحویلش می گرفتند این ها رو باّخود می گفت ومی گریست😭
#شهید_مهدی_زین_الدین 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
می گفت: #ستاره خفت،
بر می گردم
وقتی که سحر #شکفت،
بر می گردم
سر تا سر #خاک جبهه رو
باید گشت
دنبال #کسی که گفت:
بر می گردم
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شبـتون_شهـدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکو
#مهدی! خیال نکن #کسی شده ای
این ها اینقدر به تو اهمیت میدهند😊
تو #هیچی نیستی🚫
تو خاک پای بسیجیانی...
وقتی #بسیجیان خیلی تحویلش می گرفتند این ها رو باّخود می گفت ومی گریست😭
#شهید_مهدی_زین_الدین 🌷
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
#حجاب
✨ #معلم وارد کلاس شد،💁 چشمش به نوشته ی روی #تخته افتاد:👀 ورود خانم های🙎 بی حجاب به #کلاس درس ممنوع! #عصبانی شد و به دفتر رفت،😡 مدیر👤 به کلاس آمد، اول با #زبان خوش پرسید: چه #کسی این جمله را نوشته؟🗣 کسی جواب نداد، مدیر #عصبانی شد.🙎♂
✨بچه ها را بیرون کرد و به #صف کشید👨👦 و تا توانست با #چوب به کف #دستشان زد، باز کسی چیزی نگفت.‼️
#شهید_محمدرضا_توانگر🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸جوانی داشتیم بدزبان و قُلدُر😤 شُهره محل بود. اهل نماز و روزه هم نبود❌ صالح اصرارداشت بره و باهاش رف
♦️وقتی میدید #کسی پول💵 نیاز دارد به راحتی به او قرض میداد حتی بعضی #سربازهایش هم از او قرض گرفته بودند، همیشه با اطرافیانش سر صحبت را باز میکرد تا از وضعیت مالی آنها باخبر شده و در حد توان خود گامی برای رفع نیاز مالی آنها بردارد،
♦️به راحتی هم #پولهایی را داده بود میبخشید اول باید مطمئن شد که این فرد به آن پول احتیاج ندارد در غیر اینصورت میگفت: برو #انشاالله دفعه بعد که پول را آوردی ازت میگیرم.
#شهید_عبدالصالح_زارع🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 6⃣1⃣#قسمت_شانزدهم 🏴#پرتودوم🏴 💢 کافیست تا #تلاقى نگاه ت
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
7⃣1⃣#قسمت_هفدهم
💢 قصه غریبى است این #ماجراى #عطش....و از آن غریبتر، قصه #کسى است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد و بخواهد دیگران را در #مصیبت تشنگى ، التیام و دلدارى💖 دهد.
#گفتن_درد، تحمل آن را آسانتر مى کند...
اما #نهفتنش و #به_رو_نیاوردنش ، توان از کف مى رباید... و نهال طاقت را مى سوزاند،
🖤چه رسد به اینکه علاوه بر #هموار کردن بار اندوه بر پشت خویش ، بخواهى به تسلاى دیگران بایستى و به تحمل و صبورى #دعوتشان کنى....
بارى که بر پشت توست ، ستون فقراتت را خم کرده است،... صداى #استخوانهایت را در آورده است ، پیشانى ات را چروك انداخته است ، چشمهایت را از حدقه بیرون نشانده است ،
💢 میان #مفصلهایت ، فاصله انداخته است ، تنت را خیس عرق کرده است
و چهره ات را به کبودى کشانده است و... تو در این حال باید بخندى😄 و به #آرامش و آسایش #تظاهر کنى
تا دیگران اولا سنگینى بار تو را در نیابد و ثانیا بار سبکتر خویش را تاب بیاورد.
👈این ، حال و روز #توست در کربلا.🚩
🖤در کربلا، شاید #هیچکس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد.
بچه ها که فریاد العطش سر داده اند، همگى در سایه سار خیمه🏕 بوده اند.
معجر و #مقنعه و عبا و دشداشه و لباس👕 کامل ، در زیر آفتاب ☀️سوزنده نینوا، حتى خون رگهاى تو را تبخیر کرده است....
🖤 تو اگر با همین #حجاب ، در عرصه نینوا مى نشستى ، عطش تمام وجودت را به آتش 🔥مى کشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است ، #ندویده است ، هروله نکرده است مگر البته خود #حسین
و تو اکنون با این حال و روز فریاد #العطش بچه ها را بشنوى و تاب بیاورى . باید #تشنگى را در تار و پود جوانان بنى
💢 هاشم ببینى... و به #تسلایشان برخیزى . باید زبانه هاى عطش را در چشمهاکودکان نظاره کنى و زبان به کام بگیرى و دم برنیاورى.باید تصویر کوثر را در آینه #نگاهت بخشکانى...
تا بچه ها با دیدن چشمهاى تو به یاد آب نیفتند.باید آوندهاى خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیارى کنى
تا تصویر پژمردگى در خیال دشمن بخشکد و گلهاى باغ رسول االله را شاداب تر از همیشه ببیند.
🖤اما از همه اینها #مهمتر و در عین حال سختر و شکننده💔 تر، کار دیگرى است و آن این که نگذارى آتش #عطش_بچه ها از در و دیوار خیمه 🏕ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد،... نگذارى طنین تشنگى بچه ها به گوش #عباس برسد.
چرا که تو عباس را مى شناسى و از تردی و #نازکى_دلش باخبرى...
مى دانى که تمام #صلابت و استوارى و #دلیرى او، در مقابل #دشمن است.
💢 و مى دانى که دلش 💞در پیش #دوست ، تاب #کمترین لرزش را ندارد
پس او نباید از تشنگى بچه ها باخبر شود...، او #علمدار لشکر است و #پشت_وپناه برادر، او اگر دلش بلرزد، طنین زلزله در #کائنات مى پیچد.
او اگر از تشنگى بچه هاى حسین باخبر شود، آنى #طاقت نمى آورد، خود را به آب و آتش مى زند تا #ریشه عطش را در
جهان بخشکاند.
🖤او تاب دیدن اشک😢 بچه ها را ندارد.... او در مقابل گریه هاى #رقیه دوام نمى آورد. لزومى ندارد که #سکینه از او چیزى بخواهد. او خواستنش را از #نگاه سکینه در مى یابد.
او کسى نیست که بتواند در مقابل نگاه سکینه #بى_تفاوت بماند.
سکینه فقط کافى است که لب به خواستن آب ، تر کند؛ او تمام دریاهاى عالم را به پایش مى ریزد.
اما خدا چه صبر و طاقتى به این سکینه داده است .
💢 دلش💗 را دوپاره کرده است .
نیمش را با پدر به میدان فرستاده است
و نیم دیگر را در زیر پاى #کودکان ، پهن کرده است.ولى مگر چقدر مى شود به تسلاى کودك نشست . سخن هر چقدر هم شیرین ، براى کودك تشنه ، آب نمى شود.
این دل #سکینه است که در سخن گفتن با کودکان ، آب مى شود.
نه ، نه ، نه ، عباس نباید لبهاى به خشکى نشسته سکینه را ببیند.
نگاه عباس نباید با نگاه سکینه تلاقى کند. عباس جانش را بر سر این نگاه مى گذارد و روحش را به پاى این نگاه مى ریزد....
🖤و بى عباس ... نه ... نه ...،
#زندگى_بدون_آب 💧#ممکن تر است تا بدون #عباس.عباس ، #دل_آرام عرصه زندگى است ، آرام جان برادر است.
#حیات ، بدون عباس بى معناست
و زندگى بدون ابوالفضل ، میان #تهى است...😔
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنوشته_خواهر_شهید ۴سال میگذرد از آن روزهایی که هرچه بیشتر از رفتن تو به #سوریه میگذشت اضطراب و اش
🔰سلام بر تو ای #کسی که آگاهانه مسیر #حق را برگزید و دعوت پروردگارش را لبیک گفت .سلامبر تو ای کسی که غبار #فروتنی و تواضع وجودش را درنوردید.
🔰سلام بر تو ای کسی که #شهادت را در اغوش کشید و ما زمینیان را به خود #مجذوب ساخت و به هوش اورد قلبهای💕 غفلت زده ما را .سلام بر تو ای به نور✨ پیوسته،
🔰سلام بر تو ای #مدافع حریم ولایت،
سلام بر تو ای پرستوی #حلب،
سلام بر تو ای پرواز کننده به سوی #معراج،سلام بر تو ای #مخلص فی الارض عمار جان ...
🔰سلام و نگاه #خدا بر تو بود که عاشقانه❣ تو را ببرد. بگونه ای که هستی کائنات از عطر #پراوز 🕊تو مست شده اند.ای برادر شهیدم ،تو را قدر میدانیم و خوب میدانیم، بهمجرد این که هر قطره ای از خونت بر زمین جاری شد در مقابلش گلی #شکوفا و راهی مشخص گردید.
🔰نغمه ی🌸 #دعایت🤲 را به نزد پروردگار برای ما محبوس شدگان زمینی بنواز.شاید به #رائحه ی دعای شما ،دلهای زنگی ما نیز #طراوت خویش را بدست اورند و معطر وجودمان را فرا گیرد و راه خلاصی ازین #زندان مادی را هموار سازیم.💥
#شهید_عمار_بهمنی🌷
#ایام_ولادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁🌳🍁🌳🍁🌳🍁 🌷ای #شهدا....! 🍃شنیده ام #شب 🌙جمعه، #زانو به زانو می نشینید؛ 🌷مادر می آید 🍃و خودش برایتان
🌸#حاج_اسماعیل_دولابی
( معلم اخلاق #شهید_ابراهیم_هادی )
🍃هر وقت #کسی شما را اذیت کرد
و ناراحت شدید به #کسی نگویید
فقط (استغفار)کنید؛ هم برای خودتان
و هم برای کسی که شما را
اذیت کرده استبگو: #بیچاره کار بدی کرده است.
🌸اگر فهم داشت نمی کرد.وقتی استغفار می کنی #خداونددوست دارد. قلبت💓 باز می شود.این قلب یک جوری است که اگر کسی به او خوبی کند،از او #تشکر نکند ناراحت می شود.اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می شود.
🍃 در این جا باید #استغفار کرد تا قلب
انسان باز شود. آن وقت می بینیکه چقدر بزرگ شده ای. گر دو مرتبه این کار را کردیدیگر غم نمی تواند شما را بگیرد.
چون راهش را #بلد هستی
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📖قرآن، از تو #شرمندهام؛ حتی آنان که تو را میخوانند و تو را میشنوند، آنچنان به پایت مینشینند که خلایق به پای #موسیقی هر روزه نشستهاند. اگر چند #آیه از تورا بخوانند، مستمعین فریاد میزنند #احسنت..! گویی مسابقه نفس است.
📖قرآن، من شرمندهام اگر به یک #فستیوال مبدل شدهای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول یک #معرفت است یا #رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردند، حفظ کنی تا اینچنین تو را اسباب #مسابقات هوش ندانند.❌
🔆خوشابهحال هر #کسی که دلش💓 #رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را میخوانند، چنان #حظ میکنند که گویی قرآن همین حالا بر ایشان #نازل شده است..آنچه ما با #قرآن کردهایم، تنها بخشی از #اسلام است که به صلیب #جهالت کشیدهایم."
✍دل نوشته ای از
#شهید_محسن_حاجی_حسنی_کارگر
#ایام_شهادت🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh