eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سلام ما به لبخند #شهیدان 🔸به ذکر روی #سربند شهیدان 🌷سلام ما به گمنامان لشکر 🔹به تسبیحات #یازهرای معبر 🌷همان هایی که عمری #نذر کردند 🔸اگر رفتند دیگر برنگردند😔 #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام ما به لبخندشهیدان♥️ به ذکرروی #سربندشهیدان سلام مابه گمنامان🌷 لشگر به تسبیحات #یازهرای معبر همان‌هایی که عمری #نذر کردند اگر رفتند دیگر برنگردند😔 #شهید_ابراهیم_هادی #سلام‌_صبحتون‌_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام ما به لبخندشهیدان♥️ به ذکرروی سلام مابه گمنامان🌷 لشگر به تسبیحات معبر همان‌هایی که عمری کردند اگر رفتند دیگر برنگردند😔 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام ما به لبخندشهیدان♥️ به ذکرروی سلام مابه گمنامان🌷 لشگر به تسبیحات معبر همان‌هایی که عمری کردند اگر رفتند دیگر برنگردند😔 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣6⃣3⃣1⃣🌷‍ 🌸 📝 🔰 16 ساله بود و روزهای پایانی سال که برای اجازه از مادر به خانه🏚 آمد و گفت که می خواهد برود. مادر که رفتن برای همیشه را از های فرزندش خوانده بود، از او خواست تا چند وقت دیگر صبر کند که امتحان هایش نصفه و نیمه نماند و مهرداد سر تسلیم فرود آورد و برای 40 ـ 50 روز دیگر تا دل 💞مادر را به دست آورد. 🔰بیست و اردیبهشت📅 سال 61 بود و این بار دیگر مهرداد باید می رفت، چند روزی بود که از شروع عملیات می گذشت، بوی رفتن می داد و به دل مادر برات شده بود که این آخرین دیدار میان او و مهرداد است. 🔰عملیات به پیش می رفت و نهایت امر خرمشهر پیروز شد و دل همه ایرانیان شاد. چند روزی گذشت که خبر شدن مهرداد به مادر رسید. او برای یافتن همه جا را زیر پا گذاشت اما هیچ نشانی از مهرداد نیافت که نیافت.💥 🔰سال ها ، جنگ ☄تمام شد، بچه ها برای پیدا کردن دوستان و رفیقانشان خود را کردند، جمعی خود را به کناره نهر خین رساندند، کانال ها، مین ها، خاردارها همه و همه بوی روزهای با هم بودنشان را می داد. معبری پر از مین در مقابلشان خودنمایی می کرد، یاد شب🌙 های عملیات در ذهنشان رژه می رفت، باید دوباره خط شکن می شدند، یک به یک مین ها را خنثی می کردند و مدام به هم تذکر می دادند که باشند، نکند مینی منفجر شود.☄ 🔰... پیشانی بند مهرداد خودنمایی می کرد، تیر درست وسط پیشانی اش را گرفته بود، نیمی از پیکرش زیر خاک و نیمی دیگر بر روی آن... یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی که بر روی آن شده بود: اگر شدم با این شماره... تماس بگیرید و به خانواده ام خبر دهید، بود که در جیبش یافت شد. 🔰هشت سالی از مهرداد می گذشت و او اولین شهیدی بود که پیکر بعد از جنگ در شلمچه پیدا شد.خبر به گوش مادر رسید و انتظار هشت سال و ماه و 16 روزه اش به پایان رسید. حالا دیگر دلتنگی هایش را به 26 بهشت 🌸زهرا(س) می برد و خود را آرام می کرد... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh