eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ⃣6⃣ 💠پسرخاله زن عموی باجناق 🔸یک روز سید حسن حسینی از بچه‌های رفته بود ته دره‌ای برای ما بیاورد. موقع برگشتن، عراقی‌‌ها پیش پای او را با هدف گرفتن، همه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، گلوی ما را گرفت بدون شک شهید شده بود. 🔸آماده می‌شدیم برویم پائین که بلند شد و لباسهایش را تکاند، پرسیدیم: «حسن چه شد؟» گفت: «با حضرت آشنا در آمدیم، پسرخاله زن عموی باجناق خواهرزاده نانوای محلمان بود. 😂😂 خیلی شد، فکر نمی‌کرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم. هرطور بود مرا نگه میداشت!»😂😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣0⃣4⃣ 🌷 💠حسرت آب 🌷همراه بچه‌ های رزمی در کانال به دام افتادیم. دشمن با تیربار کانال را زیر آتش💥 گرفته بود. امکان حرکت نداشتیم. در انتظار نیروهای خودی، شب🌙 را تحمل کردیم. هوا که روشن شد، خودی ‌ها ما را با دشمن اشتباه✘ گرفتند و آتش توپخانه را روی کانال ریختند. 🌷از دو طرف به سوی ما شلیک می‌ شد. به شدت فشار می‌ آورد. تا غروب طاقت آوردیم. پس از تاریک شدن هوا🌚، به آرامی از کانال خارج شدیم. 🌷کمی جلوتر به تعدادی از خودی رسیدیم. بچه ‌ها از فرط تشنگی به سمت ها رفتند. آب های💧 باقی مانده را خوردند و به من نرسید🙁. 🌷دوباره حرکت کردیم. آتش دشمن🔥 شروع شد. بالاخره نزدیک خط خودی رسیدیم. تعدادی بیست لیتری آنجا بود. مجدداً بچه ها به سوی بیست لیتری‌ ها رفتند و باز هم به من آب نرسید😞! 🌷کمی جلوتر به خودی رسیدیم. بچه ها به سوی _های آب دویدند. من هم یک کلمن برداشتم. سنگین بود. با خوشحالی آن را به دهان بردم و شیر آب🚰 را باز کردم. 🌷 هر چه تکانش دادم. حتی یک قطره💧 آب هم بیرون نیامد. در کلمن را باز کردم. پر از یخ بود. تکه ‌ای برداشتم و با عجله به دهان گذاشتم و جویدم. تا چند روز گلویم به شدت درد😣 می‌ کرد! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰شلوار یخ زده و پاهای خونی 🔹آخرین مسئولیت ، فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست✋ و مجروح💔 شد، اما کمتر کسی می‌دانست که او مجروح شده است. 🔸اگر کسی در باره حضورش در سوال می‌کرد، طفره می‌رفت و چیزی نمی‌گفت❌ 🔹یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه🏞 رد شویم. بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر مریض بشود. بهتر از این است که همه شوند." 🔸یکی یکی بچه‌ها را به دوش کشید و به طرف دیگر برد. آخر کار متوجه شلوار👖 او شدیم که زده بود و پاهایش خونی💔 شده بود 🌷 . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh