eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
7.2هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5908958882771764621.mp3
1.45M
🎧مداحی شهدایی 🔸وقتی دلم پر میزنه 🔹باز #شهدا رو میخواد 🎤مداح: #رمضانی 💢مقام معظم رهبری: #شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⭐️ #دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید😢 🌟 #شبـان آهسته می گریم که شاید کم شود دردم💔 ⭐️تحمل می رود اما #شب_غم سر نمی آید #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🌸ای کاش که انتخابمان #مهدی بود 🌺هرپرسش❓وهرجوابمان مهدی بود 🌸ما طالب #غیریم و ز این بدبختیم 🌺ای کاش که رای نابمان #مهدی بود #اللهم_عجل_لوليك_الفرج 🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#یک_نفر اینجادلش تنگ💔 است باور می کنی؟ یک گذر بر #قلب_او یکبار دیگر می کنی⁉️ یک نفردارد هوای #پرکشیدن دردلت😢 یک سفر، #شهبازمن بااین کبوتر🕊 می کنی؟ #شهید_مهدی_نوروزی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_721038705925555430.mp3
4.1M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا #دارستانی 🔖 یه سفر ببر کربلا 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فرازی_از_وصیت 9⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه #شهید_حسین_خرازی🌷 ⚜از مردم می‌خواهم كه پشتیبان #ولایت_فقیه
🔰تواضع 🔸رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت «جوون! #دستت چی شده⁉️ تو #جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟» حاج حسین خندید😅 آن یکی دستش را آورد بالا✋ 🔹گفت: این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو #اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه🍎 خریدم برای #مادرم. پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت😕 پرسیدم: پدر جان! تازه اومده ای #لشکر⁉️ حواسش نبود. 🔸گفت: این، چه جوون #بی_تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ #اسمش چیه این❓ گفتم #حاج_حسین_خرازی، راست نشست. گفت: حسین خرازی؟ #فرمانده لشکر؟😧 #شهید_حسین_خرازی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پیغام_شهید 📌واقعا بعضی عکسها رو نمیشه چیزی واسش نوشت فقط #نگاه_کن و پیغام رو دریافت کن📥 📌کدوم یکیمون حاضریم واسه امام زمان و رهبرمون اینجوری فدا بشیم⁉️ "بِینی و بین الله" #خالصانه برای خدا #عکس_باز_شود👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۲۱ استاد پرهیزگار .MP3
874.9K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه بقره✨ #قرائت_صفحه_بیست_ویکم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍ سلام دوستان🌺 به یاری خدا و همراهی شهدا امروز قرآن رو تمام کردیم🙂👏 ثواب این جزء رو تقدیم می کنیم به 🌷 امیدواریم در دنیا و آخرت باشن، و با این کار باعث شادی روحشون باشیم👌 ♨️دوستانی که قرائت قرآنشون رو تقدیم می کنن به دوست شهیدشون، رو بگن که داخل کانال نام ببریم📝 و دسته جمعی👥 واسشون فاتحه ای قرائت کنیم، ان شاءالله. 🆔آی دی ادمین↯↯ @Khademe_shohada226 🌺ممنونیم که ما رو همراهی می کنید🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃 دست از #خدا خداےخودت برنداشتی من دل نـداشتم💗 وتو #دلبر نداشتی گفتی قرار شد که #فداےخدا شویم من
🔰کمک کار حرفه‌ای 🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفه‌ای بود👌 از کمک به دوستان👥 و آشنایان بگیر تا کمک های #مخفیانه به خانواده‌های نیازمند ای که بعد از #شهادتش🌷 معلوم شد 🔹یکی از دوستان تازه می خواست عروسی💍 بگیرد و خانه ای🏡 در یکی از روستاهای اطراف #کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی🎨 و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که #تازه_عروسِ رفیقش در خانه‌ای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا😍 و پر رنگ و لعاب✨ باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند 🔸که آخر کار هنگام #تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده⚡️ بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد #خانه_خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند🏡 و تا تعمیر سقف برود خانه #مادرش. 🔹در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و #مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر⛏ بنده خدا چند وقتی بود که سفارش #کار نداشت❌ و وضع مالی اش خراب شده بوده😔 حامد در آن ایام به هر #بهانه ای به خانه آنها سرکشی می‌کرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق🚪 بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول💰 می گذاشت وقتی حامد #شهید_شد آن بنده خدا در بین گریه ها😭 و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد. #شهید_حامد_کوچک_زاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3438779.mp3
4.04M
🔻ختم چله کلیمیه 💐قرائت زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا 👈جهت تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) 🌱 سَلامٌ عَلےٰ آلِ یٰاسینْ ... 🌹 🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مادرم گفت که عاشق نشوی گفتم چشم‌ چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد ... #شهید_علی_الهادی🌷 #شهید_17
#تلنــگــــــر❗️ ❌شهدا در لحظه #شهید نشدند ❌ آنها سالها در #جهاد_اکبر جنگیدند و روزها در سرما، گـ♨️ـرما، سختی، گرسنگی، خطر⚠️ و... به سر بردند. لحظه #شهادت لحظه گرفتن پاداش است😍 #عاقبت_به_خیری آسان بدست نمی آید ... #عشق_به_شهدا 🕊 #شهید_علی_الهادی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تخریب چـی در میدان جنگ💥 اول #نَفس خود را تخریب می کرد بعد مین💣 را... #جهاد_اکبر را فراموش نکنیم... خداکند این روزها #شرمنده ی خون پاک شهـدا🌷 نشویم😔 #شهید_وحید_فرهنگی_والا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 30 💕◈•══•💖•══•◈🌺 #مدیریت_رنج_ها 29 ⭕️ کسی که اهل خو
❣﷽❣ 🔻 * .... * 31 💕◈•══•💖•══•◈🌺 30 حسّ پرستشِ خدا 🌺 در مقابل خودپرستی، یه حس خیلی زیباتری وجود داره به نام حس پرستش خداوند متعال. 🌷 حسّ پرستش چه حسیه؟☺️ 🌹تا حالا توی زندگیتون این حس رو داشتید؟ 😊 💖پرستش، چیزی بالاتر از «برات میمیرم» و «دوستت دارم» 💕 و «عاشقت هستم» هست. 💗 💖 پرستش یه حس خیلی بالاتری هست...😌 🌺 حسّ پرستش یعنی «من می پَرستمت»... « «یه حس خیلی عمیق و زیبا و در نهایت خضوع و بدون خودخواهی هست». ✅🌺✅🌺 🔹خداوند متعال میفرماید: میدونی چه کسی من رو میپرسته؟ پیامبرِ من....محمدِ من... 💖🌺💗 او افتخار پیدا کرده که من بهش بگم: عبدِ من هست... 🔸 که هیچ نوع خودخواهی نداره. خودش رو نمیبینه..... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5c91c1e7ce85a497afb0822e_-922869298260918654.mp3
6.19M
🎤 🎧 ♨️كدامين آيه را دروغ مي پنداريد⁉️ 3 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📣 کرمانشاه شانزدهمین شهید مدافع حرم را تقدیم کرد ▪️ #شهید_ابوالفضل_سرابیان شانزدهمین شهید مدافع حرم #کرمانشاهی در منطقه العماره عراق به شهادت🌷 رسیده است. ▪️پیکر مطهر⚰ این شهید پس از طواف حرم سیدالشهدا در #کربلا به #معراج_شهدای تهران منتقل و سپس جهت تشیع و خاکسپاری به کرمانشاه اعزام می‌شود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
علی فرزند دهم و #آخر خانواده بود که سال 69 با خواهر آخرمان که دو قلو👫 بودند متولد شد. در بین شهدای
💢بهش گفتم رفیق، #دانشگاه یک پرسنل جای خالی داره نیرو👥 هم احتیاج داره تو هم که نیروی ارزشی و #ولایی هستی✌️ ماشاءالله دور و برت پر از رجال سیاسیه، دستت بازه، بیا از بند #پارتی استفاده کن برو سرکار 💢تبسمی زد و گفت: رفیق! اگر #آزمون برگزار میکنند، همه میتونند شرکت کنند، مسئله ای نیست اسم من هم بده📝 ولی اگر مردم #عادی نمیتوانند بیایند🚷 شرکت کنند، از موقیعت_شغلی و #بسیجی ام سوءاستفاده نمیکنم❌ #شهید_علی_جمشیدی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهل_وپنجم 5⃣4⃣ نماز صبح را د
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 6⃣4⃣ هیچ سر و صدایـے از سمت ما نمی آمد. یڪ دفعہ احمد آقا برگشت و گفت: چرا دنبال من مے آیید!؟ جا خوردیم. گفتم: شما پشت سرت رو مے بینی❓ چطور متوجہ ما شدے؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید. برگردید. گفتیم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا برے ما هم می یایم، در ثانی اینجا تاریک و خطرناکہ، یک وقت کسے، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنہ... گفت: خواهش می کنم برگردید. ما هم گفتیم: نه، تا نگی کجا می ری ما برنمی گردیم❗️ دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی... سرش را انداخت پایین. با خودم گفتم: حتماً تو دلش داره ما رو دعا می کنه! بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت: طاقتش رو دارید❓ می تونید با من بیایید⁉️ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم : طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری⁉️ نَفسی کشید و گفت: . باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما . ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله نمی دانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم. ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش بر افروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست. از آن روز سعی می کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد. 🌿🌿🌿 یڪے از برنامه هاے همیشگے و هر هفته ی ما زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا( السلام علیها) بود. همراه احمد آقا مےرفتیم و چقدر استفاده می کردیم.✅ خاطرم هست که یکی از هفته ها تعداد بچه ها کم بود. برای ما از ارادت شهدا به معصومین و مقام شهادت و... می گفت. در لا به لای صحبت های احمد آقا به سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی شناختم. همانجا نشستیم. فاتحه ای خواندیم. اما احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد❗️ در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن شهید را می شناختی❓ پاسخ داد: نه❗️ پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا (عج) را می داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند. البته چند بار برای من گفت: اگر این حرف ها را می زنم فقط برای این است که شما زیاد شود و به برخی مسائل اطمینان پیدا کنی. و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی. احمد آقا در دفترچه یادداشت و سررسید آخرین سال خود نیز از این دست ماجراها نقل کرده است. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ادمین_نوشت✍ سلام دوستان🌺 به یاری خدا و همراهی شهدا امروز #جزء_اول قرآن رو تمام کردیم🙂👏 ثواب این ج