eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 0⃣2⃣ #استاد_پناهیان 🔻 💠انسان باید بخشی از زندگی‌اش را به تفکر دربارۀ خدا اخ
1⃣2⃣ 🔻 💠اگر انسان به نگاهِ درست عادت کند، کنترل ذهنش را به‌دست می‌آورد 💠شکرِ نعمت که این‌قدر برآن تأکید شده، می‌خواهد زاویۀ دید ما را تغییر بدهد 💠امام کاظم(ع): همین که نعمت‌های خدا را یادآوری کنی، خودش شکر است __ 🔰 🔹یکی از توانمندی‌های بسیار مهمّ ذهنی این است که انسان بتواند برای خودش یک «زاویۀ دید» تعیین کند و عادت کند به همۀ مسائل، از آن زاویه نگاه کند. همان‌‌طور که می‌توانیم به یک طرز از حرف‌زدن، غذاخوردن و لباس‌پوشیدن عادت کنیم، می‌توانیم به یک نحوه از نگاه و توجّه‌کردن هم عادت کنیم. اگر انسان به نگاهِ درست عادت کند، کنترل ذهنش را به‌دست می‌آورد. 🔹اگر ذهن انسان رها باشد، سراغ امور منفی و نگرانی‌ها می‌رود. اگر بخواهیم ذهن‌مان سراغ نداشته‌ها نرود و دچار حسرت گذشته و نگرانی از آینده نشود، باید تمرین بسیار برجسته‌ای را-که دین به ما داده است- اجرا کنیم و آن هم اینکه «به خودمان عادت بدهیم همیشه نیمۀ پر لیوان را نگاه کنیم؛ یعنی به داشته‌ها نگاه کنیم و بعد، به‌خاطرش خدا را شکر کنیم» 🔹شکر نعمت-که این‌همه پاداش برایش شمرده‌اند- در واقع می‌خواهد زاویۀ دید ما را تغییر بدهد. روی داشته‌هایت متمرکز بشو و فکر کن که می‌شد همین‌ها را هم نداشته باشی؛ یعنی خدا می‌توانست اینها را به تو ندهد. اگر آدم به این نوع نگاه، عادت کند، کلاً ذهنش مثبت و گرم می‌شود و تحت کنترل او درخواهند آمد. ما نباید همیشه مبارزۀ ذهنی کنیم؛ یعنی اول بگذاریم ذهن‌مان منفی شود و بعد از اینکه منفی شد، تازه بخواهیم مسیر ذهنی خودمان را به وضع مثبت، تغییر بدهیم. 🔹باید ذهن خودمان را به مثبت‌نگری و مثبت‌اندیشی عادت بدهیم. مثلاً عادت کنیم هروقت از خواب بیدار شدیم، به امور مثبت نگاه کنیم. می‌گویند وقتی مثبت نگاه کنید، امور مثبت را به‌سمت خودتان جذب می‌کنید. امروزه در دنیا مباحث زیادی در این‌باره مطرح می‌شود که مورد استقبال مخاطبان هم قرار می‌گیرد. اما در این حرف‌ها یک نوع تقلّب وجود دارد و آن اینکه نقش خدا و مقدّرات او برای بندگانش را حذف می‌کنند. وقتی یک برگ، بدون اجازۀ خدا نمی‌افتد، چطور اوضاع و احوال من، بدون اجازۀ خدا تغییر خواهد کرد؟! 🔹اگر انسان بخواهد مثبت‌نگری با خدا را تحلیل کند اسمش همان «شکر» خواهد شد. شکر، تمرین کنترل ذهن و عادت‌دادن ذهن به مثبت‌اندیشی است. منصرف‌کردنِ ذهن از بدی‌ها و امور منفی، کار خیلی سختی است، اما متوجّه‌کردن ذهن به امور مثبت، راحت‌تر است. 🔹اگر ذهن‌مان را دائماً به امور مثبت متوجّه کنیم و ذهن ما به این‌کار عادت کند، دیگر در تغییرِ توجّه ذهن، زیاد دچار مشکل نمی‌شویم. اگر مثبت‌اندیش باشید و همه‌چیز -حتی حوادث تلخ- را از زاویۀ نیمۀ پُر لیوان، نگاه کنید و شکر خدا را به‌جا بیاورید، در بندگی حالت بسیار خوبی خواهید داشت. 🔹اگر تمرین کنیم و ذهن را به این نگاه مثبت و شاکرانه عادت بدهیم، آن‌وقت با همین کارهای عادی خودمان هم رشد می‌کنیم. می‌فرماید: مؤمنِ شاکر، غذا می‌خورد و می‌آشامد، اما مثل روزه‌دار مجاهد، ثواب می‌برد بلکه بیشتر! چون هر کاری می‌کند شکر می‌کند. وقتی عمیقاً شکر خدا را بجا بیاورد و مثبت‌نگر باشد، با غذاخوردن هم اجر روزه‌دار را می‌برد. (الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ؛ کافی/۲/۹۴) (إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَشْبَعُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ...؛ محاسن/۲/۴۳۵) اجر شکر بیشتر از اجر صبر است. (الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ خَیْرٌ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى الْبَلَاء؛ مشکات الانوار/۲۵۸) 🔹در قرآن کریم بیشترین دستورِ به ذکر، مربوط به ذکر نعمت‌های خداست «اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ» (فاطر/۳) امام کاظم(ع) می‌فرماید: همین که نعمت‌های خدا را یادآوری کنی خودش شکر است و ترك آن کفر است «التَّحَدُّثُ بِنِعَمِ الله شُکرٌ وَ تَرکُ ذلکَ کُفرٌ» (وسایل‌الشیعه/۷/۴۰) 🔹امام‌صادق(ع) فرمود: کسی توجّه قلبی به نعمت خدا پیدا کند قبل از اینکه بگوید: الحمدلله، مستوجب زیاد شدن نعمت از جانب خداوند متعال مي‌شود. «مَن عَرَف نِعمَةَ اللهِ بِقَلبِهِ اسْتَوجَبَ المَزیدَ مِنَ الله عزّوجل قَبلَ أن یُظهِرَ شُکرَها عَلَی لِسانِه» (تحف العقول، ۳۵۷) اگر کسی به این‌طور نگاه کردن‌عادت كند می‌شود شکور! نه شاکر. شکور کسی است که همه‌چیز را از موضع مثبت نگاه می‌کند. بسیاری از غم‌ها، ناراحتی‌ها و کمبودها که در زندگی ما پدید آمده ابزار محبت خدا به ماست، شکر همۀ اینها را به‌جا بیاورید، از زاویۀ مثبت نگاه کن، بعد ببین بقیۀ زندگی‌ات چی می‌شود. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‍‌🛑 ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انساني است. براي همين هر
🔰امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنج روز است که در هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود.. ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭 کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به بچه های باقی مانده کمیل و حنظله بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند. ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد : ابراهیم شهید شد...😭😭😭 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_190673485.mp3
2.02M
🎤| | 🎼 صوت‌شهیدابراهیم‌هادے‌کہ‌یک‌شب قبل‌ازعملیات‌وپنج‌روز‌قبل‌از‌شهادتــ ضبط‌شده‌وبـا‌دوستانش‌عهد‌‌شفاعت‌می‌بندند 🌸 این صوت در چنین شب هایی یعنی #۱۶بهمن‌ماه‌سال‌۱‌۳‌۶‌۱‌ ضبط‌ شده است ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
30_HamedZamani_AlamdarKomeil_(rasekhoon.net).mp3
16.6M
🌷بہ بهانہ سالروز شهادت 💐تقدیم بہ خوشنام ترین گمنـام علمـــــــــدار ڪمیل 🌹. 🕊 🎤حامد زمانے 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌ #رمان #نخل_سوخته 📚 📑 قسمت 4⃣1⃣ 📚📖حسین و چند نفری که مشخص شده بودن راه افتادن.من و بقیه فرماندهان
📚 📖قسمت 5⃣1⃣ 📚📖مأموریت های واحد اطلاعات معمولا در شب انجام می شد و بچه ها درنهایت اختفا به دشمن نزدیک می شدن.اونا شبها به شناسایی می رفتن و روزا کارای خودشون رو انجام می دادن و در جلسات و کلاس هایی که در واحد تشکیل می شد شرکت می کردن. ✅اون روز هرکس مشغول کار خودش بود. حسین هم داخل سنگر بود.نزدیکی های ظهر حدود ساعت دوازده یکمرتبه هوا طوفانی شد.گرد وخاک و غبار تمام منطقه رو پوشانده بود. 🔴چشم چشم رو نمی دید.در همین موقع حسین که متوجه طوفان شد،با عجله از سنگر بیرون اومد وگفت:خیلی هوای خوبی شد باید هرچه زودتر بروم میون عراقی ها. ⁉️-گفتم:جدی میگی می خواهی بروی.گفت:بله. بهترین فرصته.دیدم مثل اینکه جدی جدی می خواد بره اونم روز روشن.جلو رفتم و با التماس گفتم:بابا حسین جون دست بردار.رفتن میون عراقی‌ها اونم روز روشن خیلی خطرناکه. ⁉️-گفت:هوا رو نگاه کن هیچی دیده نمیشه.-گفتم:الان هوا طوفانیه،اما ممکنه چند دقیقه دیگه صاف بشه.-گفت:طوری نیست،مهم اینه که تا اونجا بتونم برم.من هم می روم و زود خودم رو می رسونم. ‼️-گفتم:خب چرا صبر نمی کنی تا شب.-گفت:الان می روم وکار شبم رو انجام می دم.هرچه اصرار کردم فایده نداشت.خودش رو آماده کرد و بسرعت رفت طرف دشمن. ⁉️من همینطور بهت زده نگاش کردم تا رفت و میون گرد وغبار گم شد.دیگه نه حسین رو می دیدم ونه خط عراقی‌ها رو،فقط چند متر جلوترمون مشخص بود. ‼️هنوز مدت زیادی از رفتن حسین نگذشته بود که طوفان کم کم رو به آرامی گذاشت و لحظاتی بعد هوا صاف شد. 🔴من که دلشوره و اضطراب یه لحظه آرومم نذاشته بود،با خوابیدن طوفان نگرانیم صد چندان شد،دوربین رو برداشتم و اومدم لب خط. ✔️به روایت از حمید شفیعی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📚 📖قسمت 6⃣1⃣ 📚📖دوربین رو برداشتم و اومدم لب خط. سنگرهای عراقی رو زیر نظر گرفتم،نگهبان هاشون سر پست بودن.اما از حسین خبری نبود،همینطور مضطرب نقاط مختلف رو نگاه می کردم که یکمرتبه اونو دیدم. 🔴داخل کانال دشمن نشسته بود.نمی دونستم چه کار می خواهد بکند.از خط ما تا خط عراقی‌ها سه کیلومتر راه بود.هوا هم روشن و صاف.کوچکترین حرکتی از دید دشمن پنهون نمی موند. 🔴همینطور که داشتم با دوربین نگاه می کردم دیدم یه دفعه حسین از سنگر عراقی‌ها بیرون پرید و به طرف خط خودی شروع به دویدن کرد.نگهبان های عراقی هم که تازه اونو دیده بودن باهرچی دم دستشان بود شروع به تیراندازی کردن. 🔴حسین تنها وسط بیابون می دوید و عراقی ها هم مسیر حرکتش رو بشدت زیر آتش گرفته بودن.مضطرب ونگران این طرف خط نشسته بودیم و جلو رو نگاه می کردیم وهیچ کاری از دستمون بر نمیاد. 🔴گلوله های خمپاره یکی پس از دیگری در اطراف حسین منفجر می شد،اما نکته عجیب برای ما خنده های حسین در اون شرایط بود. 🔴درحالیکه می دوید و از دست عراقی‌ها فرار می کرد یه لحظه خنده اش قطع نمی شد،انگار نه انگار که این همه آتش رو دارن رو سرش می ریزن.من و شهید مظهری صفات نشسته بودیم وگلوله ها رو می شمردیم.فقط حدود هفتاد وپنج تا خمپاره ی شصت اطرافش زدن ولی اون بیخیال می‌خندید و با سرعت به طرف ما می دوید. ✅کوچکترین خراشی بر نداشت وقتی رسید خیلی خوشحال بود.جلو اومد وباهمون خنده های زیباش گفت:رفتم تمام مواضعشون رو دیدم.میدان مین که اصلا ندارن. ✅کانال جدید کنده ان.تازه دارن سنگراشون رو می زنن.هیچ چیزی روی اونا نکشیدن، خطشون خلوته،کم کم دارن کاراشون رو انجام میدن.حسین این اطلاعات رو تواین فرصت کم بدست آورد. ✅شاید اگه شب می رفت خطرش کمتر بود ولی این اطلاعات کامل رو بدست نمی آورد.وکار ازهمه چیز براش مهمتر بود،وقتی حرفاش تموم شد به طرف سنگرش رفت و به شوخی گفت:اینم از کار شب ما.عوضش بریم امشب یه ساعت راحت بخوابیم. ✔️به روایت از حمید شفیعی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
www.Qiyam.ir - Seyed Hosein Mousavi.mp3
6.63M
🌷به یاد شهدای کانال کمیل🌷 به یاد فرمانده دل ها ی کانال کمیل ❤️ابراهیم هادی❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
از آشنایی با دانستم در مسیر دلدادگی♥️ باید باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت⇜ او باش او دنیا و خلقش را می‌کند باش، عزیزت می‌کند😍 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ نذر کردم تا هرچه دارم مال تو چشم هاے خسته😔 پر انتظارم مال تو یک دل💗 دیوانه دارم باهزاران آرزو آرزویم هیچ، قلب بیقرارم مال 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در چشم های تو😍 روییده است با نجوای حرف می زند عشـ♥️ـق پیچکی است که به آن آب داده ای هر ، از سمت شرق آسمان جای تو را در دلمـ💖 باز می کند 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم لحظه اصابت گلوله به شهید مدافع حرم، #شهید_مصطفی_صدرزاده و فریادهای " نحن شیعه علی بن ابی طالب
نحوه شهادت مدافع حرم شهید مصطفی صدر زاده 🔰چون تیر تو سینه اش خورده بود و شُش سوراخ شده بود💔 و با نفس کشیدنش، بالا میاورد....و چند دقیقه بیشتر....😔 🔸درگیری💥 بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور صادر بشه، لذا گمان اینکه نکنه پیکرش🌷 جا بمونه، خیلی اذیتم میکرد. 🔹همه دنبال کار خودشون بودن و چون رو از دست داده بودیم، روحیه ی همه تضعیف شده بود، پیکر مطهرش⚰ رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون اندازی میشه. 🔸حدود 200 متر به سختی و زحمت😓 حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش میکردم 🔹چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون❣ میومد و لباس و صورتم از خون رنگین شده بود "اون لباسم رو یادگار دارم" 👈راوی: ابوعلی دوست وهمرزم شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت رفتن ندارند🚷 آن ها بروند دانشگاه 🔸با شروع جنگ تحمیلی از همان روزهای‌ اول جنگ لباس رزم برتن‌ کرد ‌وقتی گفت ‌می‌خواهـد به جبهه ‌برود همه گفتند تو زیادی داری حیف است بروی در این بیابان‌‌ها خرج شوی‌، در جوابشان ‌گفته ‌بود: 🔹"کسی که این استعداد را به من داده، خیـلی راحت و در یک چشم برهـم زدن می توانـد آن را از من جوری که دیگر حتی اسم خـودم هم یادم برود💬؛ هستند کسانی که استعداد دارند اما‌ جبهه رفتن ندارند، آنها بروند دانشگاه، ما می رویـم جبـ♥️ـهه..." همیشه می گفت: جنـگ در همه امور مـا است... ✍پ.ن: این شهید عزیز پس از چند روز نگهداری در به اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر به خاک سپرده شود، نکته عجیبی که درباره این شهید زبانزد است زیبایے😍 است که چند روز پس از و به هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست. 🌷 شهادت: عملیات والفجر ۸ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۱۷۹ استاد پرهیزگار .MP3
859.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انفال✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🚩مراسم میلاد ام الشهداء #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) 💺سخنران: حجت الاسلام فروتن 🎤مداح: کربلایی محمدعلیزاده 📆زمان: پنجشنبه(۲۴بهمن)-ساعت۱۹ 🚪مکان: #مشهد-حجاب۲۱ #بیت_شهید_نظرزاده (علامت پرچم) خواهران برادران #هیئت_محبان_جواد_الائمه (علیه السلام) 🍃🌷🍃🌷 @ShahidNazarzadeh
وقتی می‌خواهند به استقبال بروند ⇜با بهترین سیما😍 ⇜با لباس ⇜و بهترین می روند🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 9⃣4⃣ اگرما #هواےنفس را کنار نگذاریم کارهایےڪہ انجام میدهیم هیچ #فایده‌ای نخواهدداشت،
یه خاطره بامزه از شهید به روایت "حاج احمد متوسلیان": 🌴حاج همت روی دست ما زده بود! من خیال می کردم خودم آدمِ هستم! اما حاج همت رویِ دست ما زده بود😅 او یک سری از تصاویر کوچکِ برچسب دار از را تویِ جیبش، گذاشته بود 🌴و هر چند لحظه ای یک بار، کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که را، در کفِ دستش مخفی کرده بود، به طرفِ مأموران پلیسِ سعودی👹 می رفت و با آنها صحبت می کرد و را در روی کلاه کاسکت سفید رنگِ مأموران پلیس سعودی می چسباند😄 🌴پلیس ها هم که از علتِ شدیدِ مردم بی خبر بودند، دائم به آنها چشم غرّه می رفتند😂 در آن روز حدود ۵۶نفر از مأمورانِ قلدر ، ندانسته به توفیق تبلیغ تصویرِ حضرت امام♥️مفتخر شدند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا