🌷شهید نظرزاده 🌷
💠من یک روز شهید میشوم 🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هش
#شهادت نردبان آسمان است
شهادت اوج عشق💖
تا کهکشان💫 است
شهادت🌷 یعنی یک دریا #دلیری
شهادت #بهترین راه خدا است👌
#شهادت نوش جانت...😔
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂وقتی کسی #مسئولیتی دارد باید کارش را تا آخر در #بهترین شرایط ممکن👌 انجام دهد.
🍂یکی از #ویژگی های سردار بروجردی این بود که در کمال #متانت مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی بود که در شرایط سخت هم توانست بهترین #رهبری و فرماندهی و حفاظت را داشته باشد✔️ و در همین راه💫 هم به مقام #شهادت رسید🕊🌷
#شهید_محمد_بروجردی
معروف به #مسیح_کردستان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_شصت_ودوم 2⃣6⃣ 🍂مدتی بعد امیلی درخواست کرد که در صورت امکان یک روز برا
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_شصت_وسوم 3⃣6⃣
🍂چند ماه گذشت. یک شب وقتی وارد خانه شدم #فاطمه جشن🎊 کوچکی گرفته بود و کیک🎂 پخته بود هرچقدر دلیلش را پرسیدم چیزی نگفت. بعد از اینکه شام خوردیم یک جعبه کادو آورد🎁 و از من خواست بازش کنم. وقتی جعبه را باز کردم یک جفت کفش کوچک دیدم که نامه ای لول شده 🗞داخلش بود. نامه را باز کردم و خواندم:
🌿 #باباجونم لطفا تا نه ماه دیگه که بدنیا میام کفشامو پیش خودت نگه دار. گیج شده بودم. باورم نمیشد! بی اختیار فریاد زدم:
_ من #بابا شــــــ😍♥️ـــدم ؟؟؟؟!
فاطمه سرش را تکان داد. از زور ذوق زدگی فشارم افتاده بود. بعد از ازدواجم با فاطمه این #بهترین اتفاق زندگی ام بود.
🍂از فردای آن روز تمام تلاشم را کردم تا کمترین👌 فشار جسمی و #روحی به فاطمه وارد شود. اجازه نمیدادم وقتی خانه هستم کاری انجام بدهد. اما سنگینی کارهای خودم بیشتر شده بود.
برای اینکه به درسهایم لطمه وارد نشود شب ها بعد از اینکه #فاطمه میخوابید بیدار می ماندم و درس می خواندم.
گاهی هم از شدت خستگی روی کاناپه🛋 خوابم می برد
🌿دکتر فاطمه گفته بود وضعیت بارداری اش کمی #خطرناک است و نیاز به استراحت بیشتری دارد. بخاطر همین مساله نتوانستیم در طول این مدت به #ایران برگردیم. با اینکه میدانستم تحمل سختی این دوران در غربت و تنهایی چقدر برایش دشوار است💔 اما حتی یک بار هم لب به #شکایت باز نکرد.
🍂در تمام این دوران #امیلی هم حواسش به فاطمه بود. برایش انواع و اقسام غذاها را درست می کرد و مرتب به او سر می زد. #فاطمه زیبا بود. اما #مادر شدن او را زیباتر و معصوم تر♥️ کرده بود. شب ها درباره ی انتخاب اسم بچه حرف می زدیم و سر جنسیتش شرط بسته بودیم😉 فاطمه میگفت: پسر است👦🏻 و من میگفتم #دختر است👧🏻
🌿روزی که نوبت سونوگرافی تشخیص جنسیتش بود، نتوانستم همراهش بروم.
شب که به خانه برگشتم به محض باز کردن در گفتم:
_ سلام. جواب سونوگرافی چی شد؟؟؟
فاطمه بلند بلند خندید و گفت:
+ سلام #بازنده. چطوری؟😉
فهمیدم که بچه مان #پسر است و شرط را باخته ام😁 بالاخره بعد از نه ماه انتظار خدا #یوسف را به ما هدیه داد. پسرمان از زیبایی چیزی کم از مادرش نداشت.
🍂با آمدن یوسف حال و هوای زندگی مان متحول شده بود. از بعد ازدواج تا شش ماه پس از تولد یوسف نتوانستیم به ایران🇮🇷 برگردیم. بالاخره بعد از یک سال و نیم با یوسف شش ماهه به ایران رفتیم. از برخورد پدرم با فاطمه می ترسیدم. دلم نمیخواست دوباره با رفتارهایش، اذیت شود.
🌿از فاطمه خواستم یک ماهی که ایران هستیم در خانه ی خودشان مستقر شویم. اما فاطمه گفت #دوهفته خانه ی ما و دو هفته خانه ی🏡 خودشان! مادرم از بس بخاطر نوه دار شدن خوشحال بود تمام اسباب بازی ها و لباس های شهر را برای یوسف خریده بود. رفتار پدرم عادی بود. با یوسف بازی می کرد و دوستش داشت. اما بجز مواقع ضروری با #فاطمه حرفی نمی زد❌
🍂چند روز بعد من و فاطمه برای خرید راهی بازار شدیم. در حال عبور از جلوی یک #عطر فروشی بودیم که فاطمه گفت:
_ رضا، بیا برای پدرت یه ادکلن بخریم.
+به چه مناسبتی؟ نه تولدشه نه روز پدره... به مناسبت رفتار خوبی که باهات داره براش هدیه بخریم؟
_ اون پدرته. برای آینده ی تو آرزوهای زیادی داشته. همونطور که تو برای #یوسف آرزوهای زیادی داری. حالا درست یا غلط، ولی الان بعضی از رویاهاش خراب شدن. درسته پدرت به من علاقه ای نداره، ولی من دوستش دارم. ضمناً #احترامش واجبه، حواست باشه چه جوری درباره ش حرف میزنی!
🌿چیزی نگفتم و باهم به داخل مغازه رفتیم. با وسواس زیاد و بعد از تست کردن نیمی از عطرهای مغازه یکی از گرانترین💰 و معروف ترین ادکلن ها را خریدیم. شب بعد از شام فاطمه هدیه ی پدرم را آورد و گفت:
_ این هدیه🎁 برای شماست. امیدوارم خوشتون بیاد.
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#جان_دل_هادی...😍
❣وقتایی که ناراحت بودم😔 یا اینکه حوصلم سر میرفت و سرش غر میزدم...
میگفت: #جااان دل هادی؟چیه #فاطمه؟
❣چند هفته بیشتر از #شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود💔 فقط اشک میریختم😭 و ناله میزدم. دلم داشت میترکید از #بغض و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم📝 و نشستم و شروع کردم به #نوشتن
✍از عذاب #نبودنش و عشقم♥️ نوشتم براش. نوشتم #هادی، فقط یه بار؛ فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی😭 نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز💌 و خوابیدم.
❣بعد شهادتش #بهترین خوابی بود که میتونستم ازش ببینم. دیدمش😍 با #محبت و عشق💖 درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد.
❣صداش زدم و بهترین جوابی بود که میشد بشنوم. #جاااان_دل_هادی. چیه فاطمه⁉️ چرا اینقده #بیتابی میکنی؟ تو جات پیش خودمه♥️ #شفاعت شده ای.
🔺همسر شهید
#شهید_هادی_شجاع🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_مهدی_صابری🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
5⃣0⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
نام و نام خانوادگی: مهدی صابری
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
سمت: فرمانده گردان حضرت علیاکبر (ع) از #تیپ_فاطمیون
🔰مهدی صابری یکی از شهدای #افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما #فرمانده توانای گروهان حضرت علیاکبر (ع) نیروی مخصوص👌 تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر👥 شده است.
🔰در ماجرای گرفتن #تل_قرین که اهمیت فوقالعادهای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی👹 در بلندیهای جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به #شهادت رسید🌷
🔰شهید صابری، یکتنه👤 هر کاری انجام میداد به قول معروف همه فن حریف بود💪 از آشپزی در #هیئت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی #عملیاتی. همیشه سنگ تمام میگذاشت.
🔰برایش فرقی نداشت❌ کجا کار میکند، با کدام تیم شریک است یا کاری که میکند چه چیزی است. هرجایی که بود #بهترین بود. بعد از شهادت🌷 او، سنگینی جای خالیاش روی دوش خیلیها حس شد😔 اینها را #پدرشهید «مهدی صابری» میگوید.
🔰همه او را به یک دلبستگی💞 خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ #حضرت_علیاکبر (ع) بود. هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود #مهدی_صابری هم یکگوشه آن مشغول بود✅ فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ #فاطمیون.
🔰برای همین وصیتش را بعد از #بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه🏴 برگردد، همین هم شد. روز #شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند😔
🔰پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای #لشکر_فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🚩 با حضور مردم شهر مقدس #قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم🌷 بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
#شهید_مهدی_صابری
#شهید_مدافع_حرم(افغانستانی)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی میخواهند
به استقبال #شهادت بروند
⇜با بهترین سیما😍
⇜با #بهترین لباس
⇜و بهترین #ذِکـر
می روند🕊🌷
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#ایام_اربعین_تو_ای_مآه 🌙
🕊 گاهی کِه دلم میگیرد، چون یتیمی زانوی غم را در آغوش میگیرم😔 و به #لبخندت چشم میدوزم..
آرام با تو نجوا میکنم
-حاج قاسمِ عَزیزِ مَن♥️
#پدرم..؟! با تو، آسمان نزدیک تر🌌 از همیشه است..
#سَردارِ مَن..؟
⇜چگونه باور کنم "چِهل روز" دست نوازش بر سر کودکان نکشیدی😭
⇜چِگونه تاب بیاورم سکوت را جای #خنده های تو..⁉️
هنوز هم نمی توان #شهید گفت
هنوز هم چشم انتظارم دوربین فیلمبردار🎥 خیره ی تو شود و #فیلمت را پخش کنند. منتظر صدای #قدم_هایت.
↵ای #بهترین
↵ای بالا نشین..
↵ای مه جبین💖
می نشینم و تک به تک #خاطراتت را مرور میکنم، نمیدانم کی خیس میشود خیابان خاطره ها😭
نمیدانم چطور داستان را به #دستت برسانم...
چِه دیر شناختمت😔
چه دیر ...
تورا برایِ #آسمان آفریده بودنت🕊
زمین، قفسی بیش نبود..
" #غمی در استخوانم میگدازد.. "
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
#شهید_ابو_مهدی_المهندس🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
خداوند؛
هر دو #بهترین را
به شهید سلیمانی🌷 داد
#شهید_سلیمانی به هر دو "حُسنیَین" رسید
⇜هم پیروز میدان✌️ منطقه بود
⇜هم #شهید شد ....
#بیانات_دیروز_امام_خامنهای
#دیدار_با_مردم_آذربایجانشرقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹پنجم مهر ماه #عروسی بود؛ ما فقط یک جشن ساده🎊 عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان👥 #خوش_گذشت. 🔸
#جان_دل_هادی...😍
❣وقتایی که ناراحت بودم😔 یا اینکه حوصلم سر میرفت و سرش غر میزدم...
میگفت: #جااان دل هادی؟چیه #فاطمه؟
❣چند هفته بیشتر از #شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود💔 فقط اشک میریختم😭 و ناله میزدم. دلم داشت میترکید از #بغض و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم📝 و نشستم و شروع کردم به #نوشتن
✍از عذاب #نبودنش و عشقم♥️ نوشتم براش. نوشتم #هادی، فقط یه بار؛ فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی😭 نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز💌 و خوابیدم.
❣بعد شهادتش #بهترین خوابی بود که میتونستم ازش ببینم. دیدمش😍 با #محبت و عشق💖 درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد.
❣صداش زدم و بهترین جوابی بود که میشد بشنوم. #جاااان_دل_هادی. چیه فاطمه⁉️ چرا اینقده #بیتابی میکنی؟ تو جات پیش خودمه♥️ #شفاعت شده ای.
🔺همسر شهید
#شهید_هادی_شجاع🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
YEKNET.IR -tandis - javad mogaddam.mp3
3.95M
⏯ #شور احساسی
❉تندیس #بهترین خواهرای دنیا
❉میرسه بی شک به بی بی زینب کبری
🎤 #جوادمقدم
👌فوق زیبا👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁تکیه گاهم اگر #تـو باشی به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمـ💔ـی ندارم ... 🍁منحنی لبخندت😍
9⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰جلسه اول که باهاشون کلاس داشتیم انقد ما رو خندوندن که داشتیم روده بر می شدیم از خنده😄 هیچ وقت فکر نمی کردم تو #حوزه هم استادی انقدددددر اهل شوخی و بگو بخند باشه. سال اول "تجوید و احکام" رو پیششون خوندیم. تسلطشون رو #احکام فوق العاده بود👌 هر مسأله ای رو از هر مرجعی سوال می کردیم مسلط بودن.
🔰سال بعد هم #مطالعه_موفق باهاشون کلاس داشتیم. حاج آقا دهقان جزء #بهترین مدرس های تندخوانی توی کشور بود و دائما تو استان های مختلف به صورت پروازی دعوتشون می کردن💌 کلا آدم پرکاری بودن. با اینکه جوون بودن ولی تو زمینه های زیادی تخصص داشتن. سال سوم هم هفته ای سه روز باهاشون #کارگاه_نحو داشتیم. تو کارگاه هرجلسه بدون استثنا سرکلاس فلافل🍔 می خوردیم! یعنی هرجلسه تا میومدن تو کلاس می گفتن خب امروز نوبت کیه بانی بشه⁉️ خودشون هم جلسه آخر واسه همه بچه ها کباب با دوغ خریدن و نشستیم وسط #کلاس خوردیم😋
🔰اسم هرکس رو سرکلاس بلد نبود بهش می گفت #غلامحسین! به منم همیشه میگفت رمضانی!😅 هی می گفتم رمضانی چرا استاد؟ من مرادی هستم می گفت نمی دونم من دوست دارم به تو بگم #رمضانی! طوری که دیگه خیلی از بچه های کلاس هم به من می گفتن "غلامحسین رمضانی"
🔰اونقدر سرکلاسای ایشون بهمون خوش می گذشت که وقتی فهمیدم سال #چهارم باهاشون درس نداریم واقعا ناراحت شدم😔 هیئتی مشتی بود. از #هیئتی های حاج علیرضا پناهیان اون موقع که قم بودن. به حاج آقای عرفان هم خیلی ارادت داشتن و باهاشون عقد اخوت👥 بسته بودن.
🔰حاج آقا عرفان روی منبر تو مسجد امام #کرمان فوت کردن و شام اربعین ایشون روی منبر تو #سوریه شهید شدن🕊 استاد عزیزم! فقط یه جمله می تونم بهت بگم: حق استادی رو در حقمون تموم کردی، #شهادت گوارای وجودت 🌷نسأل الله منازل الشهدا🌷
این دو بیت هم تقدیم استاد عزیزم:
🔹میهمان بر سفره ی نعمت شدی
🔸پاسبان خانه ی #عصمت شدی
🔹مثل جابر #حاج_دهقان عزیز
🔸اربعین آمد تو هم دعوت شدی♥️
#شهید_محمدحسن_دهقانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نبودنت رابلد نیستم دلتنگـ💔 که می شوم پنجرہ اتاقم روبه خیابان شلوغی🏘 باز می شود آنقدر #منتظر آمد
#وصیتنامه📜
✍با یاری خدا و #توسل به اهل بیت(ع) این وصیت نامه را می نویسم📝 ان شاالله که بعد از مرگم باز و #خوانده_شود.
🌸🍃سلام بر آنهایی که رفتند و مثل #ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم، #شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را سر اخلاص نهادند🌷 خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد🤲 که #بهترین مرگهاست.
🌸🍃بعد از مرگم به #پدرم توصیه می کنم که مانند اربابم حسین(ع) صبر کند و بی تابی نکند❌ و خوشحال باشد که در #راه_خدا جان دادم. و همینطوری مادرم به مدد اسوه صبر و استقامت در کربلا "حضرت زینب(س)" صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند😔
🌸🍃اگر به فیض #شهادت رسیدم، خدای ناکرده هیچ سازمان یا ارگانی را مقصر ندانید📛
🌸🍃هروقت به سر قبرم آمدید یک #روضه از حضرت علی اکبر(ع) و یا "حضرت زهرا(س)" بخوانید و مرا به فیض بالای گریه😭 برسانید.
🌸🍃هروقت قصد داشتید خیری به بنده برسانید آنرا به #هیئات مذهبی به عنوان کمک بدهید.
🌸🍃از #خواهران و خانواده آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب👌 را ایفا کنم.
🌸🍃در کفنم یک #سربند_یاحسین(ع) و تربت کربلا قرار بدهید.
🌸🍃تا می توانید برای #ظهور حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست✅
🌸🍃هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو #ولایت فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم آسید علی آقا را #تنها نگذارید✘
🌸🍃امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید #خون_شهدا پایمال شود.
🌸🍃این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود ان شاالله:
🔸مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر
🔹چند سالیست که از #داغ_حسین لطمه زنم
🔸سر قبرم چو بخوانند دمی #روضه_شام
🔹 #سر خود با لبه سنگ لحد می شکنم😭
🌸اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود و یثب لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین🌸
نام: حسین
نام خانوادگی: معز غلامی
نام پدر: علی اکبر
#شهيد_حسين_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
#ذاکرالحسين
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بسم رب الحسین (ع) علی جانم سلام نازنین میوه زندگی مان♥️ از اینکه به بهانه #پاسدار، مجاهد و گمنام ب
💠از من به تو!!!!
🔰نحوه ی یار کشی های دوران کودکی مان بود. این برای من، آن برای #تو. همیشه خوب ها و بهترین ها را برای خود جدا👥 می کردیم.
⇜از من به تو که #نیستی.
نمی دانم چه می کنی. در هیاهوی کدام اندیشه ای⁉️
⇜از من که این جا ایستاده ام به تو که #باغیرت و اقتدار آن جا ایستاده ای✌️
⇜از من که غرق در آمال و آرزوها و افکار💭 خودم هستم. به تو که نمی دانم به چه می اندیشی یا #اندیشیده ای که آنجا هستی..
⇜از من که روزهای به اصطلاح #جوانی ام را در یک قاب کوچک مستطیلی می گذرانم، به تو که دنیایت🌍 با من خیلی فرق دارد. به تو که #دغدغه های لایک و فرند مرا نداری...
"از من به تو"
⇜ از من دست و پا بسته به دنیای خودم، به تو که از #خودت عبور کردی.
🔸معشوق تو♥️ با تمام معشوق هايي که من تا به حال دیده ام فرق دارد جنسش، #حسش، رنگش و... يادم رفت که بگویم تو #بهترین ها را برای خود انتخاب کردی و من باز در این یارکشی باختم 😔
🔸اوضاع آنجا چطور است⁉️ این جا هم مثل همیشه است. اتفاق خاصی نيفتاده. همه درگیر زندگی و #روزمرگی های خود هستند. اصلا خیلی ها نمی دانند #تو آنجایی و آنجا چه می گذرد. حتی خود من😔
🔹خیلی جزيي بین پست ها خبری هم از آنجا و دوستان شهیدت🌷 به دستمان می رسد. اگر امروز بیرون نمی آمدم و عکس دوستان #شهیدت که شهر را مزین کردن نمی دیدم شاید اصلا به شما فکر نمی کردم🗯
🔸راستی از #حرم چه خبر؟!؟!
آنجا که ایستاده اید👤 برای حال دل ما که اینجاییم #دعا کنید. من هم برای نصرت وپیروزی شما دعا می کنم🤲
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #وقتی_بیایی ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻شکوفایی ✳️جهل و نادانی می رود. به کجا⁉️ نمی دانم. ول
❣﷽❣
📚 #وقتی_بیایی
✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨
🔻 خرمی و نشاط
✳️پرندگان هوا🕊 و ماهیان دریا شاد میشوند نهرها طولانی و پر آب شده #چشمه ها جاری می گردد گیاهان و میوه ها در اوج شادابی و عرض اندام می کنند مردم از خوردن میوه ها و محصولات سالم لذت میبرند😍 و به تندرستی و سلامت کامل می رسند
✳️دیگر مواد غذایی پیدا نمی شود که برای بشر ضرر داشته باشد📛 یا از مواد شیمیایی برای حفظ آنها استفاده شود حیوانات #بهترین گیاهان را می خورند و محصولات ناب به انسانها تحویل می دهند آنها از این وضع بسیار خوشحال هستند
✳️سلامت روح و جسم یکی از اهداف بزرگ شماست✅ به همین دلیل هر چیزی که کوچکترین ضرری برای #سلامت داشته باشد از زندگی ها حذف می شود🚫 مردم با خوراک سالم از روحیه سرشار از #عشق و محبت و نشاط برخوردارند
✳️درختان با خوشحالی اکسیژن تولید می کنند صدای نهرها با طراوت به گوش می رسد😌 نه تنها در دو طرف نهرها سبزه🌱 و گل دیده میشود که تا چشم کار می کند همه جا را سرسبزی و زیبایی فرا گرفته است😍
📝نویسنده: #حسن_محمودی
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 💟قرار بود بره#مأمو
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم
💟شب #تحویل_سال سفره هفت سینو با کمک و سلیقه هم چیدیم، از عصر اون روز درد😣 خفیفی رو احساس میکردم مثل همیشه حواسش به حال و هوام بود. گفت: #خانومی_خوبی؟ میخوای بریم دکتر...؟ دستامو تو دستش گرفت و شروع کرد آروم آروم نوازش کردن
💟آیت الکرسی میخوند و با لبخند زیباش، تحمل اون لحظاتو برام شیرین و ممکن میکرد. دردم شدیدتر شد و رفتیم بیمارستان، باید بستری🛌 میشدم. تنها ناراحتیم این بود که باید دور از #آقامهدی چند ساعت با درد دست و پنجه نرم میکردم
💟به قدری ارتباط معنوی و قلبیمون💞 زیاد بود که تموم اون لحظات حضورشو کنارم حس میکردم. دمدمای صبح بود که امید پا به دنیای زیبا و عاشقونه من و باباش♥️ گذاشت. یکی از #بهترین لحظات زندگیمونو کنار هم روز عید سال نو جشن گرفتیم اون روز اشکای #شوقمون بعد از در آغوش کشیدن بچه مون خاطره ای شد بیاد موندنی
💟دستای کوچولوشو گرفت و با لبخند نگاشون میکرد و میبوسید دستامو تو دستاش گرفت و گفت: بخاطر زحمتی که واسه حمل امید کشیدی واسه اذیتهایی که شدی #حلالم_کن. خداروشکر که هر دوتون سالمین. خیلی ازت ممنونم عزیزم😍 لحظه به لحظه با ابراز محبتش💖 به من و امید خوشحالی وصف ناشدنیشو نشون میداد
💟 #نماز_شکرشو که خوند با همون ذوقی که داشت، با خونواده ها تماس گرفت و خبر تولد و سلامتی من و امید و بهشون داد😍
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜 #فرازی_از_وصیتنامه 📌دوستان و همرزمانم.... 🔅همیشه دقت داشته باشید هیچ وقت #امام_زمانتان و نائبش
3⃣7⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰پرورش در خانوادهای #کشاورز و مذهبی آنهم در دامن مادری مهربان♥️ و کانونی گرم و صمیمی نتیجهای جز #شهادت نمیتوانست داشته باشد. خانوادهای که با واژه شهادت🌷 بیگانه نبوده و نیست و #شهیدابوالقاسم_رشید نیز در دوران دفاع مقدس جوانمردانه ایستاد✊ و جان شیرین خود را فدای رهبر و مردم کشورش کرد.
🔰مقدمهچینی و #سنجیدن شرایط به هنگام بیان مطلبی به یکی از عاداتش تبدیلشده بود تا اینکه با مطرح شدن مسئله سوریه، وظیفه انسانی، اسلامی و ایرانی🇮🇷 او را که با تمام وجود در خود رشد داده بود، مقدم بر دیگر خواستهها و حتی #عشق خود دیدم و پیشقدم شده و پیشنهاد عزیمتش را مطرح کردم✔️
🔰آقا ابراهیم با سالها خدمتی #صادقانه تمام پیشبینیهایش در زمینههای مختلف محقق میشد✅ او حتی درجات معوقهاش را فدای انسان دوستیاش کرد در طول سالهای خدمتش #مسئولیتهای مختلفی ازجمله 👈چک و خنثی و حفاظت از شخصیتها، استاد دانشگاه درزمینهٔ جنگهای نامنظم، از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه 20 رمضان نیروی زمینی #سپاه پاسداران انقلاب و مربیگری پاراگلایدر را بر عهده داشت.
🔰باوجود شناختی که در آن مدت نسبت به زندگی بنده و مسائل و مشکلاتم پیدا کردند و با توجه به وجود #دو_فرزندم و طبعاً مخالفتهای اطرافیان نسبت به این ازدواج💍 بازهم بر خواسته خود پافشاری داشتند و همین امر شرایط و #رضایت والدین و درنهایت عقد و ازدواج ما در اسفندماه سال 91📆 فراهم کرد.
🔰شخصیت خاص و #بینظیرش نسب به مردهای این دوره کاملاً مشهود بود؛ شخصیتی ستودنی☺️ که در شرایط سخت و با بروز مشکلات نهتنها جا نزده و از کوره درنمیرفت بلکه همچون کوهی #محکم و استوار مأمن امن و قرار زندگیام بود. مردی که #باگذشت از تمام خواستههای دنیایی خود، همه رنجهای دنیایی🌍 را نیز برای آرامش اطرافیانش به جان میخرید.
🔰در هر شرایط و موقعیتی، ضمن پذیرش مسئولیت آن به #بهترین شکل ممکن ایفای نقش میکرد👌 در مراودات کاری خستگیناپذیر، در زندگی مشترک💞 باجان و دل و روحیهای خارقالعاده، چنان غرق در نقش #پدریاش شده بود که گویی سالهاست که چنین مسئولیتی را بر دوش میکشد.
🔰به گفته ی شهید: #رهبری که ما داریم هیچ جای دنیا ندارد❌ آنچه امروز شاهد آن هستیم پیشبینی ایشان در سالهای گذشته است. بمیرم برای دلش که کسی حرفش را گوش نمیکند😔 کسی حواسش به #حرف_رهبری نیست ایکاش حواسمان بیشتر به حرف رهبری باشد.
🔰در تمام مدت #6سال زندگی مشترک ما تنش و ناراحتی جایی نداشت تنها کلامها و پیغامهای عاشقانه♥️ چاشنی لحظاتمان شده بود امروز من و فرزندانم دلتنگیهایمان را با یادآوری توصیههای دلسوزانه و #پدرانه و تصویر چهره معصوم و نگاههای #پرشرم و مهربان آقا ابراهیم آرام میکنیم.
🔰از #سوریه چندان برایمان تعریف نمیکرد و همیشه آرزویش این بود که در راه اسلام، امام حسین(ع) و عشق به رهبری #شهید_شد. ما هم مانع رفتنش🚷 نشدیم. تقریبا پنج ماه از آخرین دیدارمان میگذشت. #آخرین_باری که رفت بسیار خداحافظی خاصی بود و هیچگاه آن خداحافظی را فراموش نمیکنم.
🔰هرساله نورافشانی🎉 جمکران را ما انجام میدهیم. ابراهیم در آن لحظه گفت که این #آخرین سالی است که نورافشانی را انجام میدهم. او دو رکعت نماز خواند و از امام زمان(عج) خواست تا #شهید شود که ایشان هم نامه شهادتشان را امضا کردند📝 به ابراهیم گفتم: این حرف را نگو چگونه تنها و بدون تو زندگی کنم که او گفت تو آن قدر #قوی هستی که هیچکس حریفت نخواهد شد
💢شهید مدافع حرم محمدابراهیم رشیدی "رشید" فرزند غلامعلی، متأهل و اصالتاً اهل #روستای_صرم قم بود که بارها برای دفاع از حرم اهلبیت (ع) در سوریه حضور یافته بود. او از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه 20 رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. این شهید 32 ساله سرانجام روز یکشنبه #10تیرماه طی عملیاتی مستشاری در مسیر جاده تدمر- دیرالزور سوریه توسط برخورد با تله انفجاری💥 به شهادت رسید🕊🌷
به روایت: همسرشهید♥️
#شهید_محمدابراهیم_رشید
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️ #افتاب_در_حجاب 2⃣ #قسمت_دوم 💢وطوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣#قسمت_سوم
🏴پرتودوم🏴
💢 بایست بر سر #حرفت زینب! که این هنوز اول #عشقیم💘 است.
سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى#نفرششم_پنج_تن!
بیش از هر کس ، #حسین از آمدنت #خوشحال شد....
دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید:
🖤پدرجان! پدرجان! خدا یک #خواهر به من داده است!زهراى مرضیه گفت:
على جان! #اسم دخترمان را چه بگذاریم ⁉️حضرت مرتضى پاسخ داد:
نامگذارى فرزندانمان #شایسته پدر شماست. من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.
💢 پیامبر در #سفر بود...
وقتى که بازگشت، یکراست به خانه🏡 #زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.پدر و #مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
🖤پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه #لبهاى خندان☺️ بوسه زد و گفت:نامگذارى این عزیز، کار خود #خداست . من #چشم_انتظار اسم آسمانى او مى مانم.
💢 بلافاصله #جبرئیل آمد و در حالیکه #اشک😢 در چشمهایش حلقه زده بود، اسم #زینب را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر! 🌸
#پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که #دلیل این غصه و گریه😭 چیست ⁉️#جبرئیل عرضه داشت:همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز #مصیبت و اندوه نخواهد دید.
🖤پیامبر گریست.
#زهرا و على گریستند. دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم #بغض کردى و لب برچیدى.همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است..
و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى. و این بهانه را #حسین چه زود به دست مى دهد
💢یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاءصیل
#شب_دهم محرم باشد،.. 🌙
تو بر بالین #سجاد، به تیمار نشسته باشى ، #آسمان سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر🗡 برادر باشد،..
💢 و برادر در گوشه #خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو #گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به #دامان این خیمه 🏕کوچک بریزى.
🖤نمى خواهى حسین را ازاین #حال_غریب درآورى.
حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش👕 را براى رفتن مى تکاند.
اما چاره نیست....
#بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در #سایه سار آن پناه گرفت...
💢 این قصه، قصه اکنون نیست.
به #طفولیتى برمى گردد که در #آغوش #هیچ_کس آرام نمى گرفتى جز در بغل_حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:بى تابى اش همه از #فراق حسین است. در آغوش حسین،چه جاى گریستن ⁉️
🖤اما اکنون فقط این #آغوش_حسین است که جان مى دهد براى #گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى.حسین به صورتت #آب مى پاشد... و پیشانى ات را #بوسه_گاه لبهاى خویش مى کند.
💢 زنده مى شوى و #نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که:
آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم!💗 #مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى #آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن #خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند....
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌻چقدر از مَنش این #شهدا دور شدیـم 🍂آنقدر خیره بہ دنیا شده و #ڪور شدیـم 🌻 معذرت ازهمہ خوبان و همہ ه
5⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🌸مصاحبه با #زهره هادی
🍁خواهر #شهید_ابراهیم_هادی
🌀شما #خواهر شهیدی هستید که فقط در کتاب📚 «سلام بر ابراهیم» دنیایی از ویژگیهای متمایز برای ایشان ذکر شده است، راز این همه #ویژگی برای این #شهید چیست⁉️
⚜همه نوشتههای📝 کتاب سلام بر ابراهیم #واقعیت است و هیچ حرف اضافهای نوشته نشده و این نوشتهها ماجراهای #صادقی هستند که ما و دوستانش در زندگی از او دیدیم و همه این موارد به شکل کتابی به #علاقهمندان ارائه شده است.
🌀به نظرم راز این همه #ویژگی در خانواده است؛ ابراهیم در خانوادهای تربیت شد که #بهترین مربیانش پدر و مادرش بودند و آنها کمک کردند تا ابراهیم بهخوبی رشد کند و تربیت شود. ابراهیم مکتب #سیدالشهدا(ع) را در منزل فرا گرفت و مثل سالار شهیدان تلاش میکرد همه کارها و رفتارش برای خدا باشد؛ میگفت «وقتی هر کارت برای خدا باشد
⚜موفقیتها خود به خود به سراغت میآیند» و #ابراهیم مصداق این موفقیتهای خدایی است. او کسی بود که #تواضع داشت و با مردم مهربان🌷 بود، از خود #گذشتگی میکرد و فروتنی و مردانگی را توأمان داشت. از قضا شدن نماز صبحش🌤 وحشت داشت و برخی شبها از ترس قضا شدن نماز صبحش تا اذان صبح خواب نداشت.
🌀رابطهاش با #پدر و مادرش چگونه بود؟به قدری رابطه صمیمی با پدر و مادرمان داشت که اگر هر کسی از فرزندان خانواده #رابطه خوبی نداشتند را نصیحت میکرد و میگفت: اگر میخواهید در زندگی خودتان موفق باشید باید بهترین رابطه را با پدر و مادر داشته باشید. #نماز اول وقت مسجد🕌 را بر هر نمازی ترجیح میداد.
⚜روی #حجاب حساس بود و در زمینه حجاب اول برای خانواده و بعد برای دیگران حساس میشد.در درس، #ورزش و اخلاق و ایمان موفق بود و همواره به حضرت فاطمه زهرا(س) متوسل میشد و میگفت هر چه دارم از لطف و عنایت #حضرت فاطمه زهرا(س) دارم از کار پشت میزنشینی فرار میکرد و همواره در کارهایی با تکاپو و هیجان بالا و به اصطلاح هیئتی #مشارکت فعال داشت.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌙💥★🌙💥★🌙💥★🌙
★بروی #سنگ قبرم بنویسید که:
🍂تشنه نابودی #صهیونیست ها
بوده و هستم
★و #بهترین روزم
🍂روز نابودی صهیونیست است.
#شهید_مسلم_خیزاب🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌸سلام #بابایی
🍃خوش اومدی
🌸نازنین #پسرم ؛
یار و یارم ؛
#وقتی که تو دنیا آمدی، انگار همین که تو را دارم، #بهترین هدیه ی دنیا را دارم، دیگر در بین ستاره🌟 ها به دنبال #درخشان ترین ستاره نیستم
🍃 در میان #گلها به دنبال زیباترین گل نیستم. تو کهکشانی هستی از پر نور ترین ستاره هاباور کن #ماههاست زیباترین جملات را برای امروز کنار میگذارم
🌸امروز اما همه ی جملات فرار کرده اندهمین طور #بی وزن و بی هوا آمدم تا بگویم
#پسرم تولدت مبارک🎈🎉
#ارسالی_از_طرف_پدر_شهید
#دهم_مهر_تولد_شهید
#شهید #علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
7⃣6⃣#قسمت_شصت_وهفت
💢... #ملجاء و #پناه من خداست و #شکوه_گاه من خداست... پس هر #مکرى که مى توانى بساز و هر تلاشى که مى توانى بکن.به خدا سوگند که ریشه #یادما را نمى توانى بخشکانى..
و وحى ما را نمى توانى بمیرانى..
و دوره ما را نمى توانى به سر برسانى..
و #ننگ این حادثه را نیز نمى توانى از خود برانى... #عقلت منحرف و محدود است و ایام حکومتت #کوتاه و معدود و جمعیتت #پراکنده و مطرود.
🖤روزى خواهد رسید که منادى ندا خواهد کرد:'' الا لعنۀ االله على الظالمین.(39)''پس حمد و سپاس از آن خداى جهانیان است... که براى اولمان #سعادت و مغفرت رقم زد و براى آخرمان ، #شهادت و رحمت.از خدا مى خواهیم که ثوابشان را کامل کند... و بر پاداششان بیفزاید و ما را جانشینان #شایسته آنان قرار دهد،... که او با محبت و مهربان است.. و او براى ما کافیست و هم او #بهترین پشتیبان ماست.✨
💢نفسى عمیق مى کشى و مى نشینى...
پشت دشمن را به خاك مالیده اى،
کار را به انجام رسانده اى..
و حرفى براى گفتن ، باقى نگذاشته اى...
آنچه باقى گذاشته اى فقط #حیرت است... یزید،اطرافیان یزید، بزرگان مجلس ، زنان پشت پرده ، سربازان و ماءموران و محافظان و حتى اهالى کاروان... همه #مبهوت این سؤالند که...
🖤آیا #تو همان زینبى که #داغ دیده اى؟!تو همان زینبى که #اسارت چشیده اى؟! تو همان زینبى که #مصیبت کشیده اى ؟!یعنى اینهمه درد و داغ و رنج و مصیبت ، ذره اى از #جلال تو نکاسته است؟یعنى اینهمه تخفیف و تحقیر و تکفیر و ارعاب دشمن ، ذره اى تو را به #عقب_نشینى وانداشته است؟
این لحن،... لحن محکومیت و اسارت نیست ، لحن #سیطره و #اقتدار است.
💢تو به کجا متصلى زینب⁉️
تو از کجا مدد مى گیرى؟ تو اهل کدام جلالستانى ؟اکنون یزید باید چیزى بگوید... و این #سکوت_سنگین مجلس را بشکند. اما چه بگوید؟... تو چیزى براى او باقى نگذاشته اى.همه این برنامه ها و مقدمات و تشریفات براى #شکستن_شما بوده است... و تو نه تنها نشکسته اى که #درنهایت استوارى و اقتدار، #دشمن را مچاله کرده اى و دور انداخته اى.تو همه دیدنیها و به رخ کشیدنیها راندیده گرفته اى.
🖤تو یزید را #رسواى خاص و عام کرده اى.اکنون #هراقدامى از سوى یزید او را رسواتر و ضایعتر مى کند.... قتل و غارت و شکنجه و اسارت، امتحان شده است و #نتیجه اش این شده است. باید دستى بالاى دست این تحقیر بیاورد تا به شرایط مساوى دست پیدا کند....
و همین راه را پیش مى گیرد: 👈فرو خوردن خشم و اظهار بىاعتنایى.
این بیت شعر، بهترین چیزى است که در آن لحظه به ذهنش مى رسد:_این فریادى است که شایسته زنان است و مرثیه سرایى بر داغدیدگان آسان است.
اما نه، این شعر، مشکلى از یزید را حل نمى کند....
💢#بهترین گواه ، عکس العمل نزدیکان و اطرافیان اوست.ناگهان #زنى از زنان بارگاه یزید، بى اختیار، باسربرهنه ، خود را به درون مجلس مى افکند،... بر سر بریده امام ، سجده مى برد و فریاد واحسیناه سر مى دهد و از میان ضجهه ها و مویه هایش این کلمات شنیده مى شود:_اى محبوب خاندان رسول الله! اى فرزند محمد! اى غمخوار یتیمان و بیوه زنان! اى کشته حرامزادگان!... اى یزید! خدا دست و پایت را قطع کند و به آتش 🔥دنیا قبل از آخرت #بسوزاند.یزید، دستور مى دهد که او را هر چه سریعتر از مجلس بیرون ببرند... #ابوبرزه_اسلمى رو مى کند به یزید و مى گوید....
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❇️بسمہ رب الحق❇️
❣ازدواج_شهدایی❣
#همسر_شهید
#مدافع_حرم
#علی_شاهسنایی
شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه ، #علی آقا به من گفتند
اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها ، اول برویم خانه خودمان و #نمازمان رابا هم بخوانیم ، یک #نماز دونفره #عاشقانه
و این هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان #زنگ می زدند که چرا نمی آیید ، مهمانها منتظرند
، من هم گفتم قبول ، فقط #جواب آنها باشما
ایشان هم گفتند مشکلی #نیست موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی #بی صدا تا متوجه نشویم
بعد با هم به #خانه پر از مهر و #محبتمان رفتیم و بعد از نماز
به پیشنهاد ایشان یک #زیارت عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با #معنویت بنا کردیم و به عقیده من این #بهترین زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من #آن شب بیشتر به #عمق اخلاص و معنویت #همسرم پی بردم و خواندن #زیارت_عاشورا کار همیشگی #ایشان بود .
#هرصبح و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن #زیارت_عاشورا را فراموش نکن که من هرچه دارم از#برکات همین است ، حتی از #سوریه هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸وقتی میخواست به مسجد🕌 برود، #بهترین لباسهایش را میپوشید. اگر در آن لحظات، کسی محمدرضا را میدید که داشت به موهایش اتو میکشید و لباس نو میپوشید یا کفشش👞 را واکس میزد، فکر میکرد محمدرضا به مراسم عروسی میرود یا جایی دعوت است؛ درحالیکه میخواست به مسجد برود، #نماز بخواند و برگردد.
🔹حرفش هم این بود که #حزباللهی باید شیک و مجلسی💖 باشد. با دو کلمه شیک و مجلسی، همه آن فعالیتهایی را که میکرد، به طرف مقابلش نشان میداد. همیشه میگفتم تو میخواهی بروی نماز بخوانی و بیایی؛ اتوکشیدن مویت برای چیست😢 برای چی لباست را عوض میکنی؟ آخر کفشت نیاز به #واکس ندارد! اصلا با دمپایی برو!
🔸میگفت من دلم میخواهد وقتی به عنوان یک #بسیجی وارد مسجد میشوم و وقتی از در مسجد بیرون میآیم، اگر کسی من را دید، نگوید که حزباللهیها را نگاه کن! همه شلختهاند! ببین همهشان پیراهن این مدلی دارند و کفششان لخلخ میکند❌
✍راوی:مادر شهید
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh