eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
🌺روایت برادر شهید دانشگر از #عللی که شهادت را نصیب عباس کرد: 🔴برادرم از کودکی بچه #هیئتی بود و عشق امام #حسین(ع) در دلش بود و هر جایی می‌دید مراسم سینه‌زنی برای سیدالشهدا(ع) برقرار است خودش را به آنجا می‌رساند. #شهید_عباس_دانشگر 🌷 #شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#یابن_الحسن❤️ 💔 #صاحب_عزاےماتم ڪرب وبلا بيا تنها اميدخلق جهان #يابن_فاطمہ 💔بيش از هزارسال، تو خون
📝 🏴سلام صاحب عزا 💢این دو ماه ✘نه خواسته هایم را برایتان باز گو میکنم ✘نه از زمانه گلایه میکنم ✘نه از دوران میگویم 💢این دوماه همه نگران شماییم غریبانه کجا شال عزا🏴 به دوش انداخته ای و در عَلَم کردن عزای جد به پیر و جوانان شهرمان کمک میکنید... 💢این دو ماه همه نگران شماییم شمایی ک رو به کتیبه می نشینید و دست روی سر می گذارید و آرام میگویید: خاک روی بر سر من 😔 💢این دو ماه نگران شماییم شمایی ک پلک هایتان در غم این عظمی می شود و خون جاری😭. 💢این دوماه همه نگران شماییم از گله مندی هایم هیچ نمی گویم🚫 فقط خواهشی دارم که است 💢خواهشم این بود که ✾کمتر بکشید ✾کمتر بگریید😭 ✾کمتر ناله کنید و ✾کمتر بر سر و سینه بکوبید 💢آخر این دوماه خیلی نگران شماییم 😔. 💢اما مگر می شود... مگر می شود آرام ماند⁉️ ما ها می شنویم و بر سر و سینه زنان وسط روضه از هوش میرویم😭. 💢بمیرم برای شما که به چشم می بینید... بماند آقا جان زخم دلتان💔 را تازه نکنم آجرک الله یادم باشد، 💢این دو ماه ها برای تسکین قلب داغدیده تان💔 کنار بگذارم😔... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_حسین_معزغلامی : هروقت به سر #قبرم آمدید سعی کنید روضه #علی_اکبر علیه‌السلام و یا حضرت زهرا سل
6⃣9⃣4⃣ 🌷 💠 🍃🌹مداح بود ، هم از بچگی خیلی خوبی داشت😊 هم ها رو خوب اجرا میکرد هر که میخوند چون همه دوستش داشتند و با میخوند شور و حال خاصی به جلسه میداد .. ✨ 🍃🌹وقتی که بیشتر تو محل جا افتاد هر هفته داخل چهار تا هیئت هفتگی میکرد . 🍃🌹هیئت های دیگه که میرفتیم مینشست یه گوشه 😭میکرد و سینه میزد و اصلا براش فرقی نداشت که تو هیئت مداحی کنه یا سینه بزنه ... هرجای هیئت که بود بهترین رو میکرد 🍃🌹هیچوقت از مداحی کردن کسی نمیگرفت و بیشترین رو نسبت به همه مداح های امام حسین (ع) رعایت میکرد🌾 به نقل از دوستان شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️ #مطیع_امرولی برهمه واجبست مطیع محض فرمایشات رهبر باشند #دشمنان_اسلام کمر همت بستند تا #ولایت را
8⃣8⃣5⃣ 🌷 💠زیادی گناه 🔰رفتم هیئت رهروان تا بلکه... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود .⚡️ اما آنچه می خواستم نشد❌ ! بعد از مراسم رفتم جلو و هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش است. 🔰گفتم: آقا سید من یه سؤال❓ دارم. جلوتر آمد . گفتم : من هر که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا ام نمی گیرد . چه کار کنم⁉️ 🔰 نگاهی به من کرد و گفت : در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت⁉️گفتم : ! اصلا گریه ام نگرفت. 🔰رفت توی فکر💭 . بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من زیاده. من . برای همین وقتی می خوانم اشک😭 شما جاری نمی شود❌. 🔰سید این حرف را خیلی گفت و رفت.من تعجب کردم😟 . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : گناهانت🔞 زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهانت کن . آن وقت گریه ات😭 می گیرد . 🔰البته من می دانستم مشکل از خودم است ⚡️اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، و درون پاک✨ او را می رساند.از آن وقت مرتب به رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی اشک من جاری بود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷| وقتی #دلمان می گرفت و می خواستیم بیرون از خانه دوری بزنیم، اولین پیشنهادش مزار شهدای #گمنام کُهَن
🔰نوبت پرواز...🕊 🔹برای اعزام به #سوریه اقدام کرده بودم. مدتی مشغول دوره‌های آموزشی بودیم تا برای اعزام🚌 آماده بشیم. بعد از اتمامِ دوره و آموزش‌های صعب و سنگین، انگار بالاخره #وقتش رسیده بود. 🔸چند باری برای اعزام اعلام آمادگی کردیم اما نشد 😔 تو جمع بچه های #هیئتی قدیمی بودیم. از اینکه چرا علیرغم چند بار اعلام آمادگی هر دفعه پرواز🛩 کنسل میشه، #شاکی بودم. 🔹یک ریز غر غر میکردم که دستی اومد روی دوشم و گفت : #صبرکن، زمانش می رسه. از سمت دیگه، محمد آقا دست گذاشت روی شونه ی راستم و گفت: منم مثل تو ام، ولی می دونم دستهای کوچیک میتونه گره های بزرگ رو باز کنه. متوسل شو به #خانم_رقیه (س) ... #شهید_محمد_آژند🌷 در همایش حضرت رقیه (س) #کهنز_محرم ۱۳۹۴ راوی همرزم شهید ✍ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁تکیه گاهم اگر #تـو باشی به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمـ💔ـی ندارم ... 🍁منحنی لبخندت😍
9⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰جلسه اول که باهاشون کلاس داشتیم انقد ما رو خندوندن که داشتیم روده بر می شدیم از خنده😄 هیچ وقت فکر نمی کردم تو هم استادی انقدددددر اهل شوخی و بگو بخند باشه. سال اول "تجوید و احکام" رو پیششون خوندیم. تسلطشون رو فوق العاده بود👌 هر مسأله ای رو از هر مرجعی سوال می کردیم مسلط بودن. 🔰سال بعد هم باهاشون کلاس داشتیم. حاج آقا دهقان جزء مدرس های تندخوانی توی کشور بود و دائما تو استان های مختلف به صورت پروازی دعوتشون می کردن💌 کلا آدم پرکاری بودن. با اینکه جوون بودن ولی تو زمینه های زیادی تخصص داشتن. سال سوم هم هفته ای سه روز باهاشون داشتیم. تو کارگاه هرجلسه بدون استثنا سرکلاس فلافل🍔 می خوردیم! یعنی هرجلسه تا میومدن تو کلاس می گفتن خب امروز نوبت کیه بانی بشه⁉️ خودشون هم جلسه آخر واسه همه بچه ها کباب با دوغ خریدن و نشستیم وسط خوردیم😋 🔰اسم هرکس رو سرکلاس بلد نبود بهش می گفت ! به منم همیشه می‌گفت رمضانی!😅 هی می گفتم رمضانی چرا استاد؟ من مرادی هستم می گفت نمی دونم من دوست دارم به تو بگم ! طوری که دیگه خیلی از بچه های کلاس هم به من می گفتن "غلامحسین رمضانی" 🔰اونقدر سرکلاسای ایشون بهمون خوش می گذشت که وقتی فهمیدم سال باهاشون درس نداریم واقعا ناراحت شدم😔 هیئتی مشتی بود. از های حاج علیرضا پناهیان اون موقع که قم بودن. به حاج آقای عرفان هم خیلی ارادت داشتن و باهاشون عقد اخوت👥 بسته بودن. 🔰حاج آقا عرفان روی منبر تو مسجد امام فوت کردن و شام اربعین ایشون روی منبر تو شهید شدن🕊 استاد عزیزم! فقط یه جمله می تونم بهت بگم: حق استادی رو در حقمون تموم کردی، گوارای وجودت 🌷نسأل الله منازل الشهدا🌷 این دو بیت هم تقدیم استاد عزیزم: 🔹میهمان بر سفره ی نعمت شدی 🔸پاسبان خانه ی شدی 🔹مثل جابر عزیز 🔸اربعین آمد تو هم دعوت شدی♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️💥❄️💥❄️ 🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطف
9⃣3⃣3⃣1⃣🌷‍ ⚜ 🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در 🚩خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش💞 خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. 🔰عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های☄ پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. 🔰در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق🌸 پیوست .🕊 🔰مصطفی در صدر قلب💓 ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، 🔰روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف.⚡️ ✍نویسنده : منتظر به مناسبت سالروز تولد 🌸 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
جالبی ماجرا میدونید چیه ؟؟؟☺️اسم که در بیت شهید برگزار میشه محبان جواد الائمه علیه السلام هستش 😍 🔹 با این تفاسیر میشه فهمید که شهید نظرزاده هم خودشون علاقه زیادی به ابن الرضا حضرت جواد الائمه علیه السلام داشتند ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
CQACAgQAAxkBAAGg2qZlZXBzmLh5nGCvGTWGXDn4nSI94AACcR0AAlhqKVPkAoBBO-z19zME.mp3
4.31M
▪️به دعای تو شدم ▪️به نگاه تو قیمتی شدم 🥀 ‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh