🌷شهید نظرزاده 🌷
#بازی_های_پدرانه 🌷شهید محمدتقی سالخورده🌷 بافرزند دلبندش زینب خانم 📎شهدای کربلای خان طومان 🌹🍃🌹🍃 @s
همسر #شهید_محمد_تقی_سالخورده 🔻
محمدم خیلی دوست داشت زینب حافظ قرآن شود.
چند روزقبل از رفتنش زینب خیلی شیرینزبانی میکرد.
محمد به من گفت: زینب کم کم همه چیز را تکرار میکند. میتوانی قرآن یادش بدهی؟!
محمدم وصیتهایش را برای دخترمان روی عکسهای یادگاری که با هم داشتند نوشت تا برای همیشه بماند.!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یـــــڪ 👌تلنگـــــ❗️ــــــر
✍این روزها ...
👌ســـــعے ڪن
مـــــدافع قـــــ❤️ـــــلبت باشے
ازنـــــفوذ شـــــیطان
✅شاید سخت تر از مدافع حـــــرم بودن
مدافع قـــــــلب شدن باشد
" الْقَـــــلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ
قـــــلب،حرم خـــــ❣ـــــداوند متعال است
پس درحـــــرم او
غیر او را ســـــاڪن نڪن‼️
#الا_بذڪر_الله_تطمئن_القــلوب
#آرامش_الهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
در #طلاییه سه شهید🕊 پیدا کردیم .
پاهایشان با سیم تلفن☎️ کلاف شده بود و دستهایشان از پشت بسته شده بود . خاک ها را کنار زدند متوجه شدند استخوانهای سینه و جمجمه این بچه ها روی زمین کتاب شده است😔
بعد معلوم شد که دست✋ و پای👣 این شهدای عزیز را قبل از شهادت بستند کنار هم خواباندند با شنی تانک از روی سینه و جمجمه بچه ها رد شدند 😰.
👈این نوع جان کندن؛ آسان است که انسان تقاضای بازگشت کند.
اینجا سِری در کار است⚡️ که چنین جان کندنِ بسیار سخت و دشوار دوباره طلب می شود .وقتی رفتیم در اون مسجد و در اون حسینیه در مراغه خوابیدیم💤 ، من از صبح دیدم #شهید_جعفر_احمدی میانجی خیلی منقلبه
_ جعفر چته ؟
هیچی نگفت ؛هیچی نگفت 🙁
بعداً از زیر زبونش کشیدم گفت : دیدم #امام_زمان(عج) رو 😍 . اومد داخل مسجد و داشت پتو رو بچه ها می انداخت یخ نکنن .
پس : بچه ها!!! یه کار کنید آقا بیاد ! 😭
🎤روایتگر: #حاج_حسین_یکتا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی
در هرزمان باید امام زمانت رو بشناسی
#استاد_رائفی_پور
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لولیک الفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣2⃣ #در_محضر_شهید🌷 می گفت:خود را زیر #ذره_بین معیارهای #اسلام قرار دهید و در #ڪارها و #دیدگاه هایت
7⃣2⃣ #در_محضر_شهید🌷
اگر از دست کسی ناراحت هستید
دو رکعت نماز بخونید و بگویید:👇
🍃خدایا! این بنده تو حواسش نبود
من ازش #گذشتم؛ تو هم بگذر...
#شهید_حسن_باقری 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#جـانـــــا ❤️ دلـــی ڪه پیـش تو ره یافتــــ بـاز پَــس نـرود ...! هــوایِ گرفتـه یِ عشــــــقِ تو
9⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حامد_بافنده ❤️🕊
✍راوی:همسـر شهید
🔰حامد هدیه امام رضا به من بود.
🔸برای زیارت اومده بودیم مشهد، جهت اقامه نماز مرتب به #حرم میرفتیم و زیارت و دعا میخواندیم و برمیگشتیم، اما یکبار که با تعدادی از اعضای #خانواده و دوستانم به حرم رفتیم، وقتی که زیارت و دعا و مناجاتها را خواندیم و شب زندهداری کردیم، تصمیم گرفتیم که تا #صبح در حرم بمانیم، صبح زود فهمیدیم که #گلهای حرم را تا چند دقیقه دیگر عوض میکنند، به همین دلیل در حرم ماندیم، خیلی شلوغ بود و در همان شلوغی 2 تا #تاج_گل بزرگ آوردند، من یک غنچه #گل_رز از وسط یک تاج گل بیرون کشیدم، دوستانم گفتند «اتفاق خوب و خاصی برای من میافتد». همان روز خانواده «حامد» به #خواستگاری من در مشهد آمدند.
🔹«حامد» به همراه مادر و عمههای خود در مشهد به خواستگاریم آمد، این قضیه در همان گیر و دار #بیماری و درمان پدرم اتفاق افتاد. پدرم خیلی اصولی و #منطقی قبول نکرد و دلایل خود را تفاوتهای فرهنگی و نوع آداب و رسوم در #ازدواج و سبک زندگی را عنوان کرد و نیز حتی این نکته را بیان کرد که نحوه #مهریه دخترها در شهر ما ملک، آب و خانه است و نتیجه گرفت که دختر من به شما نمیخورد.
🔸بعد از مدتی که گذشت، «حامد» از مشهد به #رفسنجان آمد و پیش برادرم وتمام مواردی را که لازم بود را به #برادرم گفت و تأکید کرد که میخواهم با خواهر شما زندگی کنم و حتی گفت که حاضرم در رفسنجان زندگی کنم.
🔹 وقتی برادرم مسئله را مجددا به پدرم مطرح کرد، پدرم هم یک مهریه سنگینی را طبق آداب و رسوم منطقه خودمان تعیین کرد، تعدادی سکه، سه دانگ خانه، #حج تمتع و سفر #کربلا، چند هزار شاخه گل و مبلغی پول که درست یادم نیست، حق سکونت در رفسنجان را نیز پدرم شرط ازدواج ما قرار داده بود و حامد همه را پذیرفت.
🔸در حقیقت پدرم کاری کرد که اگر حامد فقط به یک دلبستگی ظاهری اقدام کرده است پشیمان شود و برود، غافل از آن که مردان خدایی دل در گرو حق دارند و بیخودی پا در میدان نمیگذارند. اراده آنها #مصمم و پای در راهی که میگذارند استوار است و هرگز نمیلغزند.
#شهید_مدافع_حرم_حامد_بافنده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عاشقے دردسرے بود...
نمےدانستیمـ💔
#حـاصلشـ❣خون جگرے بود...
نمیےدانستیمـ😞
پَرگرفتیم ولے باز
به #دام افتادیم...
شرط بی بال وپرے
بود نمی دانستیم💔😔
#شـهـیدهـادےذوالـفقارے♥️🕊
@shahidNazarzadeh