eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
میان رمل های #فکه یا گوشه ای از #بقیعِ_شرهانی را بگردید شاید #عشق را میان استخوان ها و #پلاکها پیدا کردید ما که این #شهر را هرکجا را که بگویی #گشتیم اثری از #عشق نبود 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣6⃣3⃣ 💠سرنوشت گردان 🌷یکی از حزن انگیزترین و در عین حال حماسی ترین لحظات ، ماجرای گردان حنظله است؛ ٣٠٠ تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانال ها به محاصره ی نیروهای در می آیند. آنها چند روز و صرفاً با تکیه بر ایمان👊 سرشار خود به مبارزه ادامه می دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن🔥 و با مفرط به شهادت🕊 می رسند. 🌷ساعت های آخر⌛️ مقاومت بچه ها در کانال، گردان حنظله را خواست. حاجی آمد پای بی سیم و گوشی📞 را به دست گرفت. صدای ضعیف و پر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که می گوید: احمد رفت، حسین هم رفت😔. باطری 🔋بی سیم دارد تمام می شود. عراقیها عن قریب می آیند تا ما را کنند. من هم خداحافظی 👋می کنم. 🌷حاج همت که قادر به ی تیپ های تازه نفس دشمن نبود🚫، همان طور که به پهنای صورت اشک می ریخت😭، گفت: بی سیم را قطع نکن📛... حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را . صدای بی سیم چی را شنیدم که می گفت: سلام ما را به برسانید. از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید مقاومت کردیم، ماندیم و تا آخر جنگیدیم✊. راوى: که در عملیات والفجر مقدماتی، مسئولیت واحد اطلاعات و عملیات لشکر ٢٧ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬👆 7⃣ مجموعہ نماهنگ زیبا و دیدنے یادمانهای این قسمت: 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
بهش گفتم وایسا یه #عکس حجله ای ازت بگیرم گفت بیا اینطوری کلا #عاشق ابراهیم #همت بود #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مهــدی_جان . . . از جاده ی همیشه ی #چشم_انتظارها ای آخرین #مسافر دنیا نیامدی صبــحی کنار جاده تو را #منتظر شدیم آمد غروب، رفت، تو #آقا نیامدی 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌿✨اللـــهم عجل لولیک الـفرج✨🌿 🌾گم ڪــــرده اے دارم 🌾گم ڪــــرده اے تنهـا ⚜مرا دوست دارد ⚜براے من دل میسوزاند ⚜براے من غصہ میخورد ⚜براے من دعا میڪند 💥امــــــــــا..... 🍂من دیر بہ دیر او را یاد میڪنم....😔😭 گاهے حتے فراموش میڪنم ڪہ هست.😭 ♨️ڪاش میدیدم او را ♨️ڪاش میشناختمش ♨️"ڪاش بیـــــاید" ....😔😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂هر چه در انتظارت نشستم نگفتم 🍂عمرم آخر سر آمد نیامد دل بی قرارم 🔺 🎤🎤 حمید 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#روزشمار_غدیر 🗓13روز تا روز"روز راهنمایی"باقیست 📩 #پیشنهادتبلیغی ⬅يك فروشگاه #کتاب می تواند در ايام غدير با دادن #تخفيف ويژه به كتابهای با موضوع غدير مردم را به #مطالعه اين كتب تشويق نمايد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے 4⃣1⃣ ❣هر شب یک سوال و جواب در مورد (عج)❣ 🔰پرسش: آيا در ميان اين همه افراد، تعداد 313 نفر يار وجود ندارد تا امام زمان (عج) ظهور نمایند⁉ 💠پاسخ: بايد گفت: همان‌گونه كه يك رشته علل و عوامل باعث غيبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنين ظهور امام نيز مشروط به تحقق زمينه‌ها و شرايط آن است و تا اين شرايط فراهم نشود، ظهوري نخواهد بود...😔 ✅يكي از شرايط عمده، وجود ياوراني است كه به همراه امام بار قيام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهي و ياري رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند.🌸 💕سدير صيرفي در گفت و گويي با امام صادق(ع) درباره عدم قيام مي‌گويد: ❣حضرت مرا به خارج مدينه برد تا آن كه وقت نماز، در محلي پياده شدم، امام صادق(ع) به جواني كه در آن نزديكي بز مي‌چراند نگاهي كرد و فرمود: 🌸«اي سدير! به خدا قسم! اگر پيروان من به تعداد اين بزها بودند، بر جاي نمي‌نشستم(و قيام مي‌كردم).»🌸 🔷سدير گويد: بعد از تمام شدن نماز، حيوانات آن گله را شمردم و يافتم كه عدد آنها از هفده تجاوز نمي‌كند....💯 📘كافي، ج2، ص190، ح4 ❣تحقق اين شرط، لازم است ، ولي كافي نيست، بلكه بايد زمينه‌هاي ديگر نيز فراهم شود كه از مهم‌ترين آنها، قابليت مردم براي پذيرش دولت حق است...✅ 💟به اين معنا كه عموم مردم و جامعه بشري(نه گروهي خاص و در منطقه‌اي خاص) بايد به درجه‌اي از معرفت برسند كه دريابند حكومت‌ها و مكاتب ساخته‌ي بشر، جوابگوي نياز مردم نيست و به وسيله‌ي اين‌ها، سعادت و عدالت واقعي به بشر هديه نمي‌شود...✔ ⚪خلاصه آنكه مردم، خود بايد ظهور عدالت را بخواهند و جهانيان را با زيبايي‌هاي دوران ظهور آشنا كنند و روحيه‌ي عدالت طلبي و ظلم ستيزي را در همه جا گسترش دهند.💕 🌹مرحوم خواجه طوسي، در كتاب تجريد الاعتقاد، علت غيبت امام را كوتاهي مردم مي‌داند؛ چرا كه اعمال و كردار مردم، باعث شد امام از ميان مردم برود. بنابراين بايد مردم از راه غلطي كه رفته‌اند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گيرد...🌤 🌼و از همين رو، شيخ صدوق در مقدمه‌ي كتاب كمال الدين مي‌گويد: ظهور حجت‌هاي الهي در مقامات پيشوايي خود، بر سبيل امكان و تدبير، نسبت به مردم زمان خودشان است...🌍 🌺اگر حال(مردم) طوري باشد كه امام بتواند تدبير و رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد ـ يعني مردم حاضر باشند حرف او را بپذيرند و او بتواند اراده‌ي خدا را پياده كند.🌟 💫ظهور آن حجت، لازم خواهد بود و اگر وضع به گونه‌اي باشد كه امام نتواند تدبير در رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد و حكمت الهي، موجب پنهاني او گردد و تدبير نيز آن را اقتضا كند، خداوند او را در پشت پرده غيبت، نهان مي‌سازد تا زماني كه وقت مناسب فرا رسد»...☀ 🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
چه زیبا #عاشقانه های زندگیَت را بیان کردی نمیدانم چه بگویم...... جز #اشک، جز شرمندگی، بهترین #معشوق و بهترین یار زندگیَت رفت تا ما بمانیم بانو #شرمنده_ایم یادت باشد که یادم هست که #عزیز_دلت چه کرد و ما به او #مدیونیم. #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣6⃣3⃣ 🌷 🌷 🔹بعد از ، ازآنجاکه مقید به رعایت حریم و حفظ محرم و نامحرم📛 بودیم شناخت من از ام بسیار کم بود و به کلیات زندگی او بسنده می شد ازاین رو به خواستگاری جواب منفی دادم❌ 🔸 اما که بعدها برای من تعریف کرد که من را در دل داشت😍، کنار نکشید و بالاخره هم جواب را از من گرفت☺️. 🔹بعد از مراسم محرمیت، باهم همگام شدیم و وقتی نگاه کردم دیدم در باراجین هستم. کمی بعد دست من را گرفت و باهم به اطراف امام زاده رفتیم. 🔸از انتخاب این مکان آن هم تنها ساعتی⏱ بعد از تعجب کردم⚡️ اما حمید حرفی زد که برای در ذهنم جا گرفت. 🔹حمید وسط ایستاد و گفت: « ، می دانم متعجب هستی، امروز خوش ترین لحظات زندگی ما است😍،⚡️ اما تو را به این مکان آورده ام تا یادمان نرود که همه ما اینجاست!» 🔸بعد خندید و گفت😄: «البته من را که به خواهند برد🌷».و پیش بینی او در 5 آذر 1394 به واقعیت رسید👌. 🕊❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پیشنهاد_مطالعه_کتاب👆 یادت باشد عبارت رمزی #علاقه شهید به همسرش... با خط به خط این خاطرات زندگی کردم، با اشکهای خواهرم فرزانه جان اشک ریختم😞 و با خنده هایش خنده... امیدوارم این کتاب در بین زوج های جامعه ام دست به دست شود تا زندگی شان رنگ معرفت و صمیمیت بگیرد.. اصلا بعضی کتابها جور دیگری حال دلت را تغییر میدهد مثل همین #یادت_باشد روایتی از زندگی عاشقانه #شهید_حمید_سیاهکالی🌷 @shahidNazarzadeh
شک و تب و #سوز بوی بابا دارد اینجا شب و روز #بوی_بابا دارد شاید که نرفته است، #مادر! به خدا این #چفیه هنوز بوی بابا دارد #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به دردانه‌های شهدای دختر : بابا مصطفی اگه دلت برای من تنگ شده همین الآن بیا اینجا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
آزادگــان مـا شهیدان اند و مانـــدند تا را گـــــرامے و را ادامہ دهند.. 26 مرداد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✌️ ⚜از آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را می‌ڪنند یا نه ؟ همه به نگاه ڪردند،ولی آقا سید چیزی نگفت . ⚜مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شڪنجه می‌کنند یا نه⁉️ ظاهراً شما اردوگاه هستید . آقا سید باز هم حرفی نزد😶. ⚜پس شما را شڪنجه نمی‌ڪنند⁉️ آقا سید با اون بلند و ابهت خاص خودش👌 سرش پایین بود و چیزی نمی گفت . ⚜نوشتند✍ اینجا خبری از شڪنجه نیست . ڪه فرمانده اردوگاه بود ، آقای را برد تو اتاق خودش گفت :تو بیشتر از همه ڪتڪ خوردی ، چرا به اینها چیزی نگفتی ⁉️ ⚜آقای ابوترابی برگشت فرمود : ما دو تا هستیم با هم درگیر شدیم ، آنها هستند.دو تا مسلمان هیچ وقت📛 شڪایت پیش ڪفار نمی‌برند . ⚜ اردوگاه ڪلاه نظامی👮ڪه سرش بود را محڪم به زمین ڪوبید و صورت را بوسید. ⚜ بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو خودش می زد،می گفت شما الحق سربازان 🌷 🌷 هستید . 🎤روایت در موردسید آزادگان 🌷 " " 🌷 🌺سلام✋ بر آنهایی ڪه از همه چیز تا ما به هر چه میخواهیم 🌺سلام✋ بر آنهایی ڪه راست ڪردند تا قامت ما خم نشود🚫 🌺سلام✋بر آنهایی ڪه به نفس افتادند😪 تا ما از نفس نیافتیم یارااااااان چه غریبانـه رفتند از این خانه 🌷🌷 🗓 ۲۶ مرداد به میهن اسلامی ایران .. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 حرف‌حســــاب این #شهــدا🌷 🔸اول از #دلشون مراقبت کردند 🔹بعد #مدافع_حرم شدند. چون ‌قلـ♥️ـب؛ ‌خونه‌‌ ی خداست از حرم #خدا دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از #حرم_حضرت_زینب(س) رو دادند👌... #حاج_حسین_یکتا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آرزویم اینه که باشم.... 🔻روسفید پیشه خواهر باشم شهادت آرزومه... شهادت آبرومه... 🎤🎤با نوای سیدرضا 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
لحظه #شهادتش🕊 به رفیقاش میگه: منو بلند کنید رو دو #زانوهام بشینم رفیقاش میگن: #خون زیادی ازت رفته نمیشه😣 گفت نه باید بلند بشم! #امام_حسین اومده میخوام بهش سلام بدم😔 سلامو داد و #شهید شد...😭💚 #شهید_مدافع_حرم🕊 #شهید_سجاد_عفتی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ دردم #مداوا میڪنے مثل همیشہ عقده ز دل #وامیڪنے مثل همیشہ بهر #ظهور خود چرا اے یوسف عشق امروز و #فردا میڪنے مثل همیشہ 💞 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌸🍃 💫هر #صبح زنده مے شوم از #خنده هاے دوست 🌟لبخند #دوست، ناب ترین شڪل #گفتگوست... شهیدان #رسول_خلیلی🕊❤️ #حسین_معزغلامی🕊❤️ #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣8⃣ 💠حکایت عباس ریزه😇 🔸من برای خودم کسی هستم. اما فقط می گفت: «نه❌! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم😔 و !» 🔹وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم! 😞» چند لحظه ای کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. 🔸عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد😟. رفت طرف منبع آب و گرفت. همه حتی فرمانده کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر🏕. دل فرمانده 💓. فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. 🔹 رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند👥 به سوی چادر رفت. اما وقتی چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و 😴، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو. 🔸فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟  پس واسه چی گرفتی؟» عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم را بگیرم😏!» 🔹فرمانده با چشمانی گفت😳: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل که روی آتش🔥 افتاده باشد از جا جهید و زد: 🗣«حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»😂😂 🔸فرمانده چند لحظه به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت😂: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» 🔹عباس پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو خط مقدم می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها😄😄 عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی🚌 که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان !»😂😂  😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh