eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 يك روز #پاييزي است. ساعت⌚️ حدود  #5:30بعدازظهر روز جمعه است. در سنگر فرماندهي در خط منطقه #شلمچه روي تختی که پنجره‌اي به طرف جاده دارد، نشسته‌ام. هم‌اكنون ماشين تويوتا🚙 كه غذا آورده از داخل گرد و غبار از راه مي‌رسد. عجب #غروب_مزخرفي است هم زمين و هم آسمان هر دو دلشان گرفته💔 است.  #شهید_ابراهیم_سلمان_ساوجی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به یادگار مانده از   🍂دلم مي‌خواست كسي دور و برم نبود و زار زار مي‌گريستم😭 به حال بدبختي خودم و به . مملكتي كه 5 سال جنگ بهترين👌 جوان‌هايش يعني مملكت با غرش خمپاره‌ها💥و سفيرتيرهاي مستقيم دشمن به كام نيستي و مرگ كشيده است🌷. 🍂همين يك ساعت پيش بود كه يكي از بهترين و سربازهاي گروهان، سرباز توسط خمپاره‌اي💥 كه روي سنگفرش خرده بود از ناحيه مجروح شد. چه سرباز خوبي بود😔. 22 ماه خدمت در جبهه هاي نبرد👊 واقعاً نبردهايش بود. 🍂يك شب واقعاً مزخرف راديو📻 روشن است. ساعت 12 را اعلام مي كند. درون سنگر همراه با و سرباز «حاجي‌زاده» بيدار نشسته‌ايم👥. سرباز «حاجي‌زاده» را بيدار كرده‌‌ام كه چاي☕️ درست كند. صداي غرش خمپاره خواب راحت را از چشم‌هايتان گرفته. 🍂اي كاش فقط غرش خمپاره‌ها بود. از همه بدتر مزاحم امان استراحت نمي‌دهد☺️. پشه‌هايي كه از خمپاره برتر است. نمي‌داني وقتي صداي وزوز آنها و خارش عجيب آنها بدنم را اذيت مي‌كند😣 چقدر اعصابم ناراحت مي شود. از همه بدتر هواي اين منطقه گرماي بيش از حد♨️ از وزوز پشه‌ها به كيسه خواب پناه برده‌ايم. ولي گرما امان نمي‌دهد😪 واقعاً كه چيز مزخرف و بيخودي است. چقدر از جنگ 🍂راستي چرا انسان اين اشرف مخلوقات اين هديه خود را در ميان همه موجودات زنده بايد در اين خراب‌آبادها كه معلوم نيست جزو كدام ناكجاآباد خراب شده‌اي است سرگردان باشد⁉️ انشاءالله كه همه بنده‌هايش را نجات بدهد🙏.  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ♥️ 1⃣6⃣ 🍂باورم نمی شد این جمله را بالاخره از زبانش می شنوم. آنقدر هیجان زده شده بودم که دلم میخواست فریاد بزنم. 😍نتوانستم خوشحالی ام را پنهان کنم و نیشم باز شد.😁 گوشه ای پارک کردم. همانطور که نگاهش می کردم با لبخند گفتم: _ از روزی که توی دیدمت تا امروز دو سال گذشته. توی این دو سال زندگی رو به من حروم کردی. ولی الان توی دو ثانیه دنیا رو بهم دادی. دیگه فکرشم نکن ولت کنم.😉😍 🌿میدانستم با شنیدن حرف هایم خجالت می کشد اما دیگر دلم نمیخواست حرف ها و احساساتم را در دلم نگه دارم. حالا که فهمیده بودم هم دوستم دارد♥️ باید تمام تلاشم را برای خوشبختی اش می کردم. 🍂کمی بعد برای خرید آینه و شمعدان پیاده شدیم. متوجه شدم که سعی می کند فاصله اش💕 را با من حفظ کند. برای اینکه راحت باشد با فاصله ی بیشتری کنارش قدم میزدم. چند مغازه را دیدیم اما چیزی انتخاب نکردیم. وارد یکی از مغازه ها شدیم، فاطمه به ترین آینه و شمعدان مغازه اشاره کرد و گفت: _ این خوبه؟ 🌿+ هرچی رو تو دوست داشته باشی خوبه. ولی اگه بخاطر پولش اینو انتخاب کردی از این بابت هیچ نگرانی نداشته باش. _نه بخاطر پول نیست. البته اسراف کردنم دوست ندارم. کمی آن طرف تر ایستاده بودم و مدل های دیگر را نگاه می کردم. ناگهان دیدم که جلوی آینه ایستاده و به تصویر خودش خیره شده. از فرصت استفاده کردم و در کنارش ایستادم💞 و این اولین باری بود که را در یک قاب می دیدم😍😍😍 🍂پس از چند روز یک عقد مختصر گرفتیم و آماده ی رفتن شدیم✈️ روز رفتن فاطمه آنقدر در اشک ریخت که چشم هایش پف کرده بود😭 معلوم بود محمد هم تمام سعیش را می کند که اشک نریزد. موقع خداحافظی محمد مرا در آغوش گرفت و گفت: _ جون تو و یدونه آبجی من. اول میسپرمش به خدا بعدم تو روی شانه اش زدم و گفتم: + نگران نباش. نمیذارم یه تار مو از سرش کم شه. برام از عزیزتره 🌿بعد از یک وداع غمگین💔 سوار هواپیما شدیم. فاطمه ساکت بود و چیزی نمی گفت. فقط از پنجره به آسمان نگاه می کرد و مدام چشمهایش پر از اشک می شد. دستش را گرفتم و گفتم: _ انقدر اشک نریز. بخدا دلم آتیش گرفت😔 صورتش را پاک کرد و با بغض گفت: + دلم برای خیلی چیزا تنگ میشه. مادرم، محمد، 😢 🍂خواستم کمی حال و هوایش را عوض کنم، با خنده گفتم: _راستشو بگو، تا بحال برای منم اینجوری اشک ریختی؟😉 لبخندی زد و گفت: + من نریختم، ولی تو ریختی! _ اشک چیه؟! ما که براتون گریبان چاک کردیم!😉 بالاخره بعد از آن همه گریه موفق شدم کمی بخندانمش. باهم ابرها را تماشا می کردیم و درباره ی شکل هایشان حرف میزدیم. همانطور که با انگشتش ابرها را نشانم میداد به روی ماهش بودم😍 و خدا را هزاران بار برای داشتنش می کردم. 🌿در همان سوییت نقلی و کوچک را آغاز کردیم 🏡 بعد از آمدن فاطمه همه چیز رنگ و بوی دیگری گرفته بود. حتی دیگر باران ها🌧 دلگیر و غم انگیز نبودند. یک تغییر دکوراسیون اساسی به خانه دادیم و جای وسایل را عوض کردیم. تازه میفهمیدم معنی این جمله که "زن چراغ خانه است"♥️ یعنی چه! تمام سعیم را می کردم کمتر در خانه تنهایش بگذارم. اما بخاطر اینکه هم درس میخواندم و هم کار میکردم ناگزیر بودم زمان بیشتری را بیرون از خانه سپری کنم. فاطمه هم برای خودش سرگرمی ایجاد می کرد و از پس تنهایی اش بر می آمد 🍂هنوز به مسیرها و محیط شهر آشنایی کافی نداشت. یک روز قرار گذاشتیم بعد از پایان کلاسم باهم بیرون برویم تا هم خیابان ها را نشانش بدهم و هم کمی خرید کنیم. وقتی از دانشگاه خارج شدم دیدم جلوی در منتظرم ایستاده. گفتم: _ سلام! تو چرا از خونه اومدی بیرون؟ من میومدم دنبالت دیگه. + سلام. خب دلم میخواست یکم قدم بزنم. ببخشید اگه بدون اجازت اومدم. _ ببخشید چیه؟ من بخاطر خودت میگم. منظورم این بود چرا تنهایی اومدی تو خیابون، باهم میومدیم که هواتم داشته باشم تا خیالم راحت بشه. ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5963105814645309883.mp3
7.12M
#شور ⏯بسیار زیبا و احساسی 🔺 از زبان #همسران شهدای مدافع حرم 🥀گفت دوسه تا #امانتی میذارم 🌾اینا باید پیش خودت بمونه♥️ 🥀لباس #مشکیم ، چفیم ، ساعتمـ⌚️ 🎤سید رضا #نریمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★اندرآ در خانه #یارا ساعتی ❥تازه کن این جان❣ ما را ساعتی ★این حریفان را بخندان #لحظه‌ای ❥مجلس ما را بیارا💫 ساعتی ★تا ببیند آسمان در نیمه شب🌘 ❥ #آفتاب آشکارا ساعتی...❢ #همسرانه💞 #شهید_علیرضا_بریری #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ ●شد #عزای باب مظلومت ♡بیا یابن الحسن🏴 ●جان به قربان تو ای ♡ #صاحب_عزا یابن الحسن ●عسگری مسموم شد💔 ♡از #زهر بیداد و ستم ●کز غمش سوزد دل اهل ولا ♡ #یابن_الحسن 😔 #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان 🏴 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃ای بادسحر به عزیزم #سلامم برسان 🍁درخلوت #وصل او پیامم برسان💌 🍂بر #صبح وصال وشام زلفش بگذر 🌿یعنےکه دعای صبحـ☀️وشامم برسان #شهید_امین_کریمی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - سه ویژگی خاص در توصیه‌های امام حسن عسکری - حجت الاسلام ماندگاری.mp3
2.23M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع) 🎧سه ویژگی خاص در توصیه‌های #امام_حسن_عسکری (ع) 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #ماندگاری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸برای سفرهای🚙 خودمان نظرشان این بود که فقط کافیست #یک_نفر دلش بسوزد💔 و نتواند برود و این بس است که #زیارت آدم قبول نباشد. 🔹بسیاری از مواقع وقتی به مشکلی برمی خوردیم یا خسته😓 می شد یا در کارش گیر می کرد سریع به #مشهد می رفتیم اصلا هم دربند جا🏘 و وسیله نبودیم. یک بار با #ماشین، یا با قطار🚇 و اگر شرایط مناسب بود با هواپیما می رفتیم 🔸و شده بود حتی پول نداشتیم #قرض می کرد و می رفتیم اگر هم امکان همراهی من نبود خودش تنها👤 می رفت. می رفت یک #انرژی و مددی از #امام_رضا(ع)♥️ می گرفت و بر می گشت. 🔹برای همین سفرهای #مشهدمان خیلی زیاد بود😍 و امام رضا(ع) به ما محبت💖 می کرد. انشالله که این #محبت را از ما نگیرد. #شهید_حمیدرضا_اسداللهی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺محمد مهدی پسر #یازده ساله شهید🌷 می گوید: مایلم هرچه زودتر من نیز به سوریه بروم و #شهید_شوم. #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۹۶
صفحہ ۹۶ استاد پرهیزگار .MP3
950.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه نساء✨ #قرائت_صفحه_نود_وششم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠پایان ماموریت یک بسیجی #شهادت ست... 🔸علی آقا به دنبال #شهرت و پست نبود❌ و بی ریایی از ویژگی‌های بارز علی بود👌 دغدغه #فرهنگی و دینی در شهرستان، مشکل شخصی شهید علی جمشیدی بود و ارتباطی به برخی‌ها نداشت. 🔹علی آقا تمام کارهایش در #گمنامی بود او در بسیج سازندگی فعال بود و به مناطق #محروم در سیستان بلوچستان برای کمک می‌رفت🚌 و در آن مناطق همه علی آقا را می‌شناختند🙂 🔸معمولاً انسان‌ها در یک زمینه پیشرفت و رشد چشمگیری دارند، جنبه مذهبی، فرهنگی، علمی و…اما #علی_آقا در تمام زمینه‌ها صاحب نظر بود. علی آقا در کارهای فرهنگی📚 و مذهبی و رای زنی‌ها همیشه پیش قدم بود 🔹کارهایی که بر عهده می‌گرفت  به نحو احسن✅ انجام می‌داد به طوری که هیچ کس باور نمی‌کرد که یک #جوان ۲۰ ساله بتواند از عهده چنین کاری برآید. #شهید_علی‌_جمشیدی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم #سالروز_ولادت  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸بخشی از مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم وحید فرهنگی والا 💢از لحظه‌ی #استقبالتان در فرودگاه برایمان بگویید؛ چه شد که روسری #مشکی سر نکردید؟ ✅وقتی در ماموریت بودند، خیلی با خودم فکر می‌کردم وقتی #آقاوحید برگردند چگونه به استقبالشان بروم و کدام لباسم را بپوشم که آقا وحید #دوست دارند⁉️⁉️  کدام روسری ام را که آقا وحید دوست دارند سر کنم و به استقبالشان بروم. 🔸آن روزهم همین حس را داشتم. حس می‌کردم #برگشته‌اند و به استقبال آقا وحیدم می‌روم🙂 🔰آخرین پیام شهید فرهنگی والا↧↧ ❣آزرده دل از کوی #تو رفتیم و نگفتی ↸کـــــــی بود؟ ↸کجـــا رفت؟😢 ↸چـــــرا بود⁉️ ↸چرا #نیست؟😔 #شهید_وحید_فرهنگی_والا #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 111 1 🔻 💕 فراتر از هدفِ دنیایی 💕 🔰اگرچه یکی از اهدافِ مهم مبارزه با هوای نفس، بهتر زندگی کردن در دنیا هست ولی این ←هدفِ اصلی→ نیست❗️ ⬅️ چون زندگی دنیا خیلی زود تموم میشه ⚠️ کدوم عاقلی به این بسنده میکنه که "فقط دنبالِ دنیای خوب" باشه؟!!😏 ⛔️ اگه کسی همچین هدفی پیدا کرد که "مثل حیوانات" میشه! ➖آدم بعضی از برنامه های رسانه ها رو که میبینه تعجب میکنه! 💢توی بعضی این برنامه ها که نشون میدن بنظرتون به کیا میگن آدم موفق؟!!❗️ 🔷دیگه نهایتش کسی که موفقه براش کف میزنن و اونم کِیف میکنه! 🔴 تمام آرزوش اینه که یه سالن پر از جمعیت براش سوت و کف بزنن! ⛔️😒⛔️ 👆همچین آدمی آرامش داره؟ عقل داره؟ فطرت داره؟ ✔️باید همچین تفکّری رو تحقیر کرد...! 💢 خیلی زشته که این "روحیه حیوانی" بین انسانها رواج پیدا کنه مخصوصاً در یه جامعه دینی...! ✅🚨👆 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_43179118.mp3
3.53M
⏯پادكست 🎧با موضوع 1⃣ 🎤استاد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨🌺✨🌸✨🌺 🌼فوج #مَلَک دُور و بَرَش دارد نگارم 💐یک آسمان زیر #پرش دارد نگارم 🌸باید تمام عرشیان #چاوش بخوانند 🌹تاج #ولایت بر سَرَش دارد نگارم😍 #عید آغاز امامت و زعامت مولای منتظران مبارک باد💐💐 #عید_بیعت ♥️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5812035244861162024.mp3
3.05M
🌸 #آغاز_ولایت_امام_زمان (عج) 💐 دل دل نکن ای دل 💐 دست دست نکن ای پا 🎤🎤 #محمودکریمی 👏 #سرود 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔹زمانی که #عقد کردیم من پیش دانشگاهی را هنوز تمام نکرده بودم ☺️ عبدالله #صبح‌ها می آمد مرا می برد و ظهرها برم می‌گرداند🚗 🔸در خانه پدرم #دختری نبودم که هر ساعت هر جا که دلم بخواهد بتوانم بروم🚷 اما #مدرسه رفتن با خودم بود که پس از عقد شهید باقری🌷 همین را هم می گفت بهتر است #تنها نروم 🔹این سخت گیری شدید او را می گذاشتم روی حساب #علاقه اش😍♥️ از این موضوع اصلا ناراحت نبودم و دوست داشتم #رضایت او را به دست بیاورم. #شهید_عبدالله_باقری 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh