Page301.mp3
721.6K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه کهف✨
#قرائت_صفحه_سیصد_ویکم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣7⃣1⃣ به یاد #شهید_وحیدرضا_رسولی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰در محل #کار بسیار از خود گذشته بودند و بسیاری از مواقع به صورت داوطلبانه به جای بقیه همکاران انجام وظیفه میکردند. #همچنین از بردن سربازان وظیفه در ماموریتهای #خطرناک اجتناب میکردند و علت آن را این مسئله عنوان میکرد که سربازان به صورت امانت نزد ما هستند و پدر و مادرشان چشم انتظارند.
🔰شجاعت و #دلاوری ایشان زبانزد تمامی همکاران ایشان است. ایشان در پلیس #مواد مخدر سراوان جانشین فرمانده بودند با این حال با تمامی همکاران با #تواضع برخورد میکردند.
🔰شهید و#حیدرضا رسولی در سال 1391📆 در رسته آگاهی نیروی انتظامی استخدام شد. مدت یک سال آموزش را در #دانشگاه نیروی انتظامی تهران گذراند. در سال 1395 برای گذراندن دوره #ماموریت به منطقه سراوان در استان سیستان و بلوچستان منتقل شد. ✔️
🔰و پس از نزدیک به #یک سال دفاع از مردم مسلمان کشورش سرانجام در #بیست و چهارم مرداد ماه سال 1396 هنگام درگیری با اشرار و #قاچاقچیان مواد مخدر منطقه سراوان به فیض #شهادت🕊 نائل شد. پیکر مطهر #شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.⚡️
#شهید_وحید_رسولی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌼🌼🍃🌸🌸🍃🌼🌼
🌴ایشان #ازدواج نکرده بودند. با هماهنگی با خانواده قرار #خواستگاری گذاشته شد
🌳 ولی در همان روزی که #خانواده ایشان قصد داشتند برای انجام مقدمات #خواستگاری اقدام کنند خبر شهادتش🕊 به خانواده رسید.
#شهید_وحیدرضا_رسولی🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 سردار شهید سلیمانی: 🌷عماد مغنیه و سایر شهدا، عاطفی ترین انسان ها بودند، اما کشش و تعلق بالاتری هم
•••♥️
#پیام_شهدا
#جدی_باش☝️
🔸میگفت: هر کس میخواهد بیاید توی این کار، و با ما👥 باشد، باید #جدی باشد ...
⭕️ ایام چهاردهمین سالگرد پیروزی #حزب_الله بر #رژیم_صهیونیستی در جنگ ۳۳روزه لبنان است. جا دارد از فرمانده اسطوره ای مقاومت اسلامی لبنان، شهید بزرگوار حاج #عماد_مغنیه یاد کنیم. رضوان الله علیه، ان شا الله که دستگیر ما باشند در دنیا و عقبی
#شهید_عماد_مغنیه🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_خدا♥️ 💠روضه که تمام شد . غیبش زد خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس های ......
#فقط_خدا♥️
💠باابومهدی المهندس و بچه های حشدالشعبی امده بود شاد گان کمک سیل زده ها. برایشان سفره انداختیم. تک تک نیروها و.........
#عکس_باز_شود👆
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 5⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 💠 قرآن کریم میفرماید، مومنین دلهاشون با #یاد_خدا آرامش پیدا میکنه. یعنی
❣﷽❣
6⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
🌤🎪 تا امام زمان «عج»، چقدر فاصله داریم؟! ⬇️⬇️⬇️
استاد اخلاق، مرحوم حاج اقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه↘️
« اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب درآید , صورتش می شودقرآن کریم 📖👇
همانگونه که امیرالمومنین علیه السلام، قرآن ناطق بودند.
💖حال اگر این #قرآن، قرائتش و تفکر در آیاتش، قلوب مارا متحول نمی کند!
شک نکنید که زیارت انسان کامل , یعنی حضرت حجت ع هم قلوب مارا متحول نخواهد کرد ⚠️.
اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت عج بدانید , ببینید الان در ملاقات با قرآن چه حالی دارید!!
👈اگر مشتاق قرآنید , می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجت حقیقی هم هستید وگرنه↘️
🚶اگر قرآن نزد شما مهجور است , وبا آن انس ندارید , و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید , آن شخصِ امام زمان , زاده ی وهم و خیال خودتان است🚨
🍂با این حساب👆، چقدر فاصله گرفته ایم از فرزند فاطمه! از مولایمان! از پدر و ولی نعمت مان! 😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_20 - @ostad_shojae.mp3
6.73M
#راضی_به_رضای_تو ۲۰
🌸خواسته ی خدا برایِ تو به خواسته ی خودت، ارجحیت داره؛ چون...👇
🍃خدا، تو رو بیشتر از خودت دوست داره عمیق تر و به بلندای بیشتر!
🌸 خدا، تو رو بیشتر از خودت میشناسه!
🍃 خدا، مصلحت تو رو بهتر از خودت میدونه!
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘چهره های #ماندگـــار شمــا هستید نه آنــان که خـــود را در #یـــوغ بندگــی و بردگــی #غــرب اســـیر کرده انـــد.
🍁ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس #شهدا را چیدند
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 1⃣3⃣#قسمت_سی_ویکم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آ
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
2⃣3⃣#قسمت_سی_ودوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
💢 دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
💢 نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
💢 ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
💢 انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
💢در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
💢 موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
💢 رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
💢 موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
💢 شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
می گویند:
سرِ دوراهی 🔀گناه و ثواب
به حُبّ #شهادت فكر كن
به نگاه امام زمانت فكر كن😌
ببين می توانی از #گناه بگذری⁉️
از گناه🔞 كه گذشتی
از #جانت هم می گذری...
#رفیق_شهیدم !
ادعای شهادت🌷 دارم ولی
دست دلمـ💓 می لرزد
سر #دو_راهی گناه و ثواب
حلال و #حرام😔
سنگینی #نگاه_تو را لازمم
به وقت ماندن سر دو راهــ↭ـی
که یادآورم باشد
#شاهد بودن #شهید را.....
#شهید_عارف_کایدخورده
#سالروز_ولادت
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌻🌦🌻🌦🌻🌦🌻
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#ما قرنها منتظر يار غائب ايم
بر ديوِ يأس با #سپر صبر غالب ايم
درپشت ابر #پرتو خورشيد☀️ديده ايم
شب🌙 تاسحر منتظر صبح صاحب ايم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
💐جان بہ #هرحال قرار است
ڪہ قـربان 💘بشود ...
🌾پس چہ #خوب است
ڪہ #قربانـی جانــان بشود ...
#شهید_علی_امرایی 🌷
#شهید_محسن_حججی 🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_امنیت_در_روزگار_پس_از_ظهور_چگونه_خواهد_بود_حجت_الاسلام.mp3
1.77M
♨️امنیت در روزگار پس از ظهور چگونه خواهد بود
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #انصاریان
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹سال 1367 بود که #محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد. او در #شب_جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه🏴 به
#چطورشهیدبشیم⁉️
️🌳ویژگی های #شهید هادی ذوالفقاری
۱- همیشه #دائم_الوضو بود.
۲- #مداحی میکرد.
۳- ذکر📿 میگفت.
۴- عاشق #امام_حسین(علیه السلام) و گریه😭 برای ایشان بود.
۵- #اخلاص او زنبان زد رفقا بود.
۶- اگر کسی از او #تعریف میکرد، خیلی بدش می آمد.
۷- وقتی که شخصی از زحمات او تشکر میکرد، میگفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد! یعنی ما کاری نکردیم☺️ همه کاره #خداست وهمه ی کارها برای خداست.
۸- انرژی اش را وقف #هیئت و کار فرهنگی کرده بود.
۹- روی صورتش چفیه می انداخت و میگفت: اگر به #نامحرم نگاه کنیم راه #شهادت بسته میشود.
۱۰- خیلی دوست🌸 داشت از حرم #حضرت_زینب(علیهاالسلام) دفاع کند و میگفت: نباید بگذاریم #حرم عمه ی سادات دست تروریست ها👹 بیفتد
۱۱- هیچ وقت از #اتفاقات نگران کننده حرف نمیزد. آرامش😌 درکلامش جاری بود
۱۲-نمیگذاشت❌ کسی از دستش ناراحت شود اگر دلخوری پیش می آمد، #سریعا از دل💗طرف در می آورد. هیچ وقت دوست🥀 نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page302.mp3
764.1K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه کهف✨
#قرائت_صفحه_سیصد_ودوم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نمـاز است که روحم را می برد تا عــ😇ــروج تا با او بودن و پر و خالی میکند مرا از هر چه با #خلـق ن
🌿✨علی عابدینی» یکی از این #شهدای نیروهای یگان ویژه #صابرین بود که همراه با تعدادی دیگر از همرزمان خود در خانطومان حلب به #شهادت رسید. 🕊
☘✨عابدینی از جمله #شهدایی بود که پیکرش در منطقه ماند و در #زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.🍃
#شهید_علی_عابدینی🌷
#سالروز_ولادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌿✨علی عابدینی» یکی از این #شهدای نیروهای یگان ویژه #صابرین بود که همراه با تعدادی دیگر از همرزمان خو
4⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔆علی اولین #ثمره زندگی مشترکمان است که در صبح🌤 25 مرداد ماه سال 1367 📆به دنیا آمد. اسمش را #علی گذاشتیم تا قدمش برای ما بسیار با برکت باشد.
💎قبل از به دنیا آمدنش، #نذر کردیم اگر بچه 👶سالم به دنیا بیاید او را بیمه اهل بیت (ع) کنیم. هر سال در روز عاشورا 🏴به یاد #حضرت علی اصغر (ع) بین عزاداران با دست #خودش نذری پخش می کرد؛
🔆علی این کار را خیلی #دوست داشت و آرزو می کرد که بتواند دل 💓اهل بیت (ع) را شاد کند. هیچ وقت به یاد نداریم که در مقابل #بزرگترش بی ادبی کند و هر کسی با اولین برخورد #شیفته اخلاق، منش و رفتار او می شد.✅
💎از دوران کودکی و #نوجوانی او را به مسجد 🕌و مراسمات مذهبی می بردیم؛ حتی اگر هوا 🌬سرد و بارانی🌧 بود، #مادرش با صبر و حوصله لباس👚 تنش می کرد.
🔆بزرگتر که شد خودش با دوچرخه🚲 برای نماز به #مسجد می رفت. یکی از اعضای فعال بسیج محل بود. سال 1385📅 طی #فراخوان استخدام سپاه پاسداران عضو این نیرو شد. پوشیدن #لباس پاسداری را خیلی دوست داشت و همیشه خودش را سرباز امام زمان (عج) می دانست.
💎از همان دوران کودکی #فرزندی آرام و خوش برخورد بود. چون یکی از عموهایش به نام علی اصغر در جبهه به #شهادت رسیده بود راه و روش زندگی را از عمویش الگو گرفت. هر کس که او را می دید، اقرار می کرد انگار #شهید علی اصغر زنده شده است.
🔆به هیچ وجه برای حقانیت #کلامش قسم جلاله نمی خورد و همیشه می گفت وجدانا درست می گویم. سجده های📿 طولانی اش بعد از #نماز حتی زمانی که به سن تکلیف نرسیده بود، #برایم عجیب بود. نماز می خواند و می گفت این را به #خاطر عمو می خوانم.
راوی: پدر بزرگوار شهید
#شهید_علی_عابدینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh