eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی همگان به سر شود بی تـ❤️ـو به سر نمی شود داغ تـ❤️ـو دارد این دلم جای دگر نمی شود سلام موعـ❤️ـود مهربانم .... السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه 🌷🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
چرخش و سـا؏ت هم بہ دردِ این دلِ نخورد🚶🏻‍♂✋🏻 سا؏ت روے آن سا؏ت ڪہ رفتے همچُنان خوابیده است ❤️ صبحتون_شهدایی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محسن پورقاسمی🍁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃وقتی ترس و دلهره نوشتن شعار و داشتن امام و اعلامیه بر همه غالب بود همیشه عکس را با خود به همراه داشت. هیچ وقت از کاری که انجام میداد دست نمیکشید و تا آن را به ثمر نمیرساند آرام و قرار نداشت. هیچ کس از کارهایش خبر نداشت همیشه چند ساعت قبل از شروع میرفت و در دیوار های انجا را پر از شعار ها و نوشته های خط امام میکرد. 🍃وقتی آغاز شد محصل بود اگر احترام به حرف پدر و مادر نبود ترک تحصیل میکرد و همان روز به میرفت اما تا تابستان صبر کرد و برای دیدن و گذراندن دوره آموزشی به اصفهان رفت. هوش و زکاوت فراوانی داشت و می‌گفتند در پشت جبهه حضورش مفید تر است و به توصیه برای ادامه تحصیل به بازگشت و آنجا هم از فکر جبهه باز نماند. 🍃مشغول به تعلیم و شد و همه را تشویق میکرد که به جبهه بروند. پس از گذشت مدتی که نتوانست دوری از جبهه و خدمت به را تاب بیاورد، بدون اینکه به چیزی بگوید دوباره به جبهه رفت و با نوشتن نامه ایی از اهل منزل عذرخواهی کرد. اما میان کشاکش این دنیا نامتقارن، باز هم مجبور شد به عقب برگردد و به ادامه تحصیل و انجام وظایف خود آن هم پشت جبهه بپردازد. 🍃از بیهوده بودن و بیهوده کردن تنفر و داشت و برای همین نذر کرده بود ۱۰۰ تا عراقی را بکشد و بعد شود حدودا شش بار به جبهه رفته بود و بارها میزبان هم شده بود. در نامه ایی که به پدر خود نوشته ازاین گفته بود که "بالا تر از علی اکبر و حسین (ع) نیست" و پدرش باید به شهادت او افتخار کند... 🍃اخرین باری که به جبهه رفته گویی همه می‌دانستند این آخرین بار است. همه چیز رنگ و بوی اخرین ها را داشت، از اخرین باری که به مرخصی امد و قرار شد مدتی به استراحت مطلق بپردازد تا وقتی که زیربار نرفت و به جبهه برگشت و آن شب که نور سر تاپای وجود اورا فرا گرفت و خواب یکی از همرزمانش که حکم شهادت او را امضا کرد. و پانزده آبان اخرین روزی بود که در این دنیای تنگ و تاریک گرفتار بودو به آسمان کرد... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ آبان ۱٣۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱٣۶٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : پنجوین 🥀مزار شهید : روستای شاهد شهر شهریار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید بهنام کشاورز رضایی🍁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃عبدالله بود، عبدالله بودنش را به روشنی روز برای همگان به تصویر کشاند... 🍃نامش بهنام، مجاهد و انقلابی. ۱۷ سال بیشتر از چراغ عمرش نگذشته بود اما بسیار فهیم و مردانه می زیست. سبک بالی پیشه، که دنیا با همه ی بزرگی و طنازی اش توان جذب او را نداشت... 🍃از تو سخن میگویم، ای شقایق ، شما مرد بودی که را با مغز استخوان دیده بودی ، هوای دنیا برای شما نبود. 🍃مادر می گوید قبل از شهادت از دوستانت خواسته بودی که اگر من شدم به ام بگویید اسم مرا برروی سنگ قبرم «عبدالله» بنویسند. حقیقتا که بودی و جز این سزاورت نبود. عبدی که خدا قلبش را برای امتحان کرد و او چون راه بلدی که خط مسیر را خوب میدانست مسیر مقصد را پیمود... 🍃آری، مرد آسمانی قصه ی ما بال نداشت اما دلی به وسعت خود آسمان داشت ، تنها به ندای دلش لبیک گفت و پرستو وار پر کشید🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱٣۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱٣۶٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : منطقه پنجوین 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ویژه باش.mp3
1.78M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۴۵ 🎤 استاد 🔸«تو هم میتونی ویژه باشی»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سه رفیق، سه شهید سه کبوتر، سه برادر سه یار، سه دلدار رفاقت تا شهادت 🥀 از مکتب شهادت به سبک شهدا رفاقت را یاد بگیریم🥀
 شهید مهدی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد👊، وطنی باشد یا غیروطنی. شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت رسید تا اثبات کند که برای او مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر آن ماهها همسر و فرزند یکساله اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو بزند بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و بشود🕊 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 💠برای محمودرضا / یک: 🌷انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار داشتیم. با پرایدش آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. همیشه می نشستم توی ماشین بعد روبوسی می کردیم. موقع روبوسی دیدم چشم هایش خون است و سر و ریشش پر از خاک. از زور خواب به سختی حرف می زد. گفتم چرا اینطوری هستی؟ گفت چهار روز است خانه نرفته‌ام. گفتم بیابان بودی؟ گفت آره! گفتم چرا خانه نمیروی؟ گفت چند تا از بچه ها آمده‌اند آموزش، خیلی مستضعفند؛ یکیشان کاپشنش را فروخته آمده. به خاطر چنین آدم هایی شب و روز نداشت. یکبار گفت من یک چیزی فهمید‌ام؛ خدا شهادت را همیشه به آدم هایی داده که در کار سختکوش بوده‌اند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش امین هست🥰✋ *عاشقانه‌ای زیبا*🍃 *شهید امین کریمی*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۳۰ / ۷ / ۱۳۹۴ محل تولد: مراغه/ساکن تهران محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← هر خواستگاری که می آمد به دلم نمی نشست🍂 تصمیم گرفتم چله زیارت عاشورا بردارم🍃به نیت یک همسفر که ایمان و اعتقاداتش واقعی باشد نه در حرف و ظاهر🍃چله زیارت عاشورا که تمام شد چند روز بعد خواب دیدم، شهیدی بر روی سنگ مزار خود نشسته و لباس سبز پوشیده🍃یک تسبیح سبز به من داد و گفت: شما حاجت روا شده‌اید📿من چهره شهید را ندیدم. و یک هفته بعد از اتمام چله مادر امین به خواستگاری من آمد💐 از خواستگاری تا جشن نامزدی من و امین فقط 14 روز طول کشید🎊 چون امین از همه نظر عالی بود و من هیچ مخالفتی نتوانستم بکنم🍃تاریخ عروسی و رفتن امین به سوریه یک روز شد🥀دلم راضی نبود🥀امین تمام زندگی ام بود💞 فقط به احترام امین که به عشقش برسد ساکت شدم🥀اما راضی نشدم که برود و خطری او را تهدید کند🥀قبل از بحث سوریه خواب دیدم یک نفر نامه‌ای برایم آورد📄که در آن نوشته بود "جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (س) منصوب شده است" 💛و پایین آن امضا شده بود✨ امین خیلی از شنیدن این خواب خوشحال شد🍃خلاصه او در هجدهمین روز از دومین اعزامش🥀آسمانی شد🕊️🕋* *شهید امین کریمی* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
روزگار من(۳۷) زینب با لبخند زیبایی که روی لباش نشسته بود گفت 😊😊😊 دشمنت شرمنده عزیز دلم مهم اینکه الان پی به اشتباهت بردی انگار که دوباره متولد شدی ازاین ساعت به بعد گذشته رو با تمام خاطرات بدش دفن کن و به اینده نگاه کن وااای چقدر با حرفاش انرژی میگرفتم☀️☀️☀️☀️ زینب جون ازت ممنونم بابت همه ی لطفایی که در حقم کردی 🙏🙏 من دیگه باید برم تا دیر نرسم خونه مامانم ناراحت میشه . باشه عزیزم ... راستی فرزانه اونجوری با اون مانتو میخوای بری .. فکر نمیکنی بد باشه!!! اینجوری مانتوت داره حجابتم خراب میکنه !! ارررره راست میگی اگه میخوای من چادرمو بهت بدم سرکنی ؟؟؟ نه ممنون من خودم چادر دارم گذاشته بودم تو کیفم 😔😔 بخاطر اون قضیه که... خواهش میکنم فرزانه دیگه ادامه نده ذهنتو پاک کن و بهش فکر نکن قول بده!! باشه سعی خودمو میکنم ... تو حیاط از زینب خداحافظی کردم وقتی که درو باز کردم دوباره داداش زینب و دیدم که پشت در بود یه لحظه چشم تو چشم شدیم 👁👁 👁👁 بازم با تعجب نگاهم کرد سرشو انداخت پایین و تو یه جمله کوتاه گفت : خانم چقدر حجاب و چادر بهتون میاد اینو که گفت من اون لحظه گونه هام از خجالت سرخ شد ☺️☺️☺️ سرمو انداختم پایین و زود رفتم پشتمم نگاه نکردم خنده ام گرفته بود اصلا یه حال دیگه ای شده بودم چقدر این جمله ی کوتاهش بهم انرژی داد انگار یه سطل اب یخ ریختن رو سرم داداش زینبم یه نگاه بهم انداخت و وارد خونه شد اسمش عباس بود چهار سال از ما بزرگتر یعنی ۲۲سالش بود جز بسیجای فعال سپاه بود درس میخوند یه پسر سفید با چشمای درشت و قهوه ای تیره ، ابروهای مشکی و کشیده با موهای پرپشت و کمی حالت دار با ته ریشی که گذاشته بود چقدر جذاب بود یه پیرهن یقه دیپلماتم پوشیده بود تورا همش چهره اش جلو چشمم بود هرکاری میکردم نمی تونستم فراموشش کنم رسیدم خونه در باز بود وارد که شدم خاله اعظم و دیدم که نشسته بود کلیم لباسه اجق وجق با رنگای روشن و جیق روی میزو مبل ریخته بود ... ماتم برده بود بدونه اینکه سلامی بدم فقط نگاه میکردم اعظم خانم گفت : سلام فرزانه جوون چطوری؟؟ تموم شد کلاستون ؟ سحر کجاست رفته خونه؟؟؟ اصلا حواسم به حرفاش نبود مامان از اتاق اومد بیرون یه لباس جلفیم تنش بود منو که دید گفت : دخترم اومدی ؟! رفتم جلو و اروم گفتم مامان این چیه پوشیدی؟؟ دخترم خاله اعظمت چند دست لباس اورده ، که من امتخانشون کنم ، از هر کدوم که خوشم اومد بردارم .... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه‌ی شهید محمود رادمهر و مادر بزرگوار ایشان... همه‌ چیز برای خدا... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه 🌸السلام علیک فی ارضه 🌺السلام علیک ایها الحجه الثانی عشر 🌼السلام علیک یانورالله فی‌ظلمات‌الارض 🌸السلام علیک یا مولای 🌺السلام علیک یا فارس الحجاز 🌼السلام علیک یا خلیفه الرحمن و یا شریک القران و یا امام الانس و ♥️ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بیانات ساعاتی قبل از : "هر گاه مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر👤 بماند باید همان یک نفر کند و اگر فرمانده شما شد🌷 نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان👹 است فرمانده اصلی ما، و امام زمان(عج)❣ است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما هستیم برای بردن شما به میدان جنگ وظیفه ما مقاومت✊ تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است." 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜وصیت نامه شهید برونسی اگرمی دانستم بامرگ من یک دختر در دامان میرود حاضربودم بار بمیرم تا هزاران دختر در دامان حجاب🌸 بروند.... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طـرح به مناسبت سالـروز شهادت شهید علی تمام زاده ❤️🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃برای رسیدن به محبوب باید قدم های عاشقت را درست در مسیر او قرار دهی. باید بتوانی دام های میانه ی مسیر را تمیز دهی و خود را از سیم خاردارش برهانی. 🍃 علی تمام زاده، عاشقی که سیر و این مسیر را به درستی شناخت و توانست خود را به بهترین شکل ممکن به جانانش برساند درست در عصری که برای حفظ دین باید کلاهت را سفت و سخت بچسبی. 🍃پروانه ی دمشقی که هم با و هم با قدم های کثیر البصیره اش، مکتب راستین را به اهل دلان عالم می آموزد، می گویند قلم علما از خون شهدا والاتر است، اما تو چه زیرکانه خود را از بحر این دو خیر بهره مند ساختی. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۴ فروردین ۱٣۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : کرج_امام زاده محمد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مدیریت امام زمان .mp3
2.07M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۴۶ 🎤 حجت‌الاسلام 🔸«مدیریت امام زمان»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂 هدایت کننده اطرافیانش بوده و همه راوی داستان پرهیزگاری اش هستند .تلاقی خوبی هایش ختم می شود به شناسنامه اش که نام برای دنیا به یادگار مانده است. 🍂 قریب به شش سال زائر ‌ بوده و آنقدر دلش را برداشته و رفته به خدمت خواهر ارباب که بالاخره حاجت روا شده و آخرین بار به جای خودش ، پیکرش به آغوش خانواده بازگشته است. 🍂می گویند نیکی به پدر و مادر خط اول زندگی اش بوده و تا توانسته به انها خدمت کرده .خادم خانواده بوده و مگر تا به حال دعای خیر پدر و مادر بدون اجابت مانده است.. 🍂 از او شاگردهایی به جا مانده که درس و خدمت آموخته اند و حال عده ای با اسم و عده ای با اسم شهید مدافع ، از عمه سادات می کنند... 🍂 به قول برادرش کسی را توان مقابله و مبارزه با او نبود مگر مین که کار خودش را کرد و او را به آرزویش رساند. 🍂آخرین قولی که همسرش در وداع آخر از تن بی جان او گرفت، اشک همه را دراورد و همه دست به دعا شدند تا کند همسرش را و مگر رسم جز دست گیری است؟ 🍂از هادیِ زاهد ِخادم ِ صابر ِ ، دو فرزند به یادگار مانده که دل تنگی های پدر و مادر، با بوییدن و بوسیدن آنها آرام می شود ... ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۵۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh