eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ☝️ از خداوند درخواست شهادت کن اگر خداوند فرمود که: لیاقت شهادت را ندارے .. بگو: مگر آنچه را که تا به حال به من داده ای لیاقتش را داشتـــه ام؟ 😔 کدامین نعمتت را لایق بــــوده ام ڪه حالا برای این لیاقـــت داشته باشم؟ ☹️ مگر تو تا به حال در بذل نعمت هـــایت به لیاقت من نگاه می کردی؟ 😔 °• شهادت •° را هم به باقی داده هایـت ببخـش.. 😭 اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 معروف بود به سقا همه جا توی همه مراسما و مهمانی ها و هیئت ها عشق این رو داشت که به مردم آب برسونه سقایی رو دوست داشت عاشق آقا اباالفضل (سلام الله) بود❤️ کافی بود بفهمه یکی تشنه س، سریع براش آب می آورد دوستاش می گفتن : توی سوریه و در جنگ وقتی تشنگی فشار می آورد مرتضی زود تر از همه آب فراهم می کرد. خلاصه به عشق آقا ابالفضل معروف شد به سقا 🙂✌️ #شهید_مرتضی_حیدری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شب است‌...اما، نه وقت #خواب و راحت! که مردان خدا، #راهی سوی میدان‌اند... #شبتون_شهدایی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_امام_زمانم هر کسی ... یک دلبـ💞ـر جـانـانـه دارد من...🙂 #تـــو را سلام دلرباترین معشوق دنیا✋ سلام جانـمـــــ به قربانتـــــــ😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مـــــردان خــــدا، پــــرده #انڪار دریدند.. یعنے همہ جـــا، غیر #خـــــدا هیــــچ ∅ ندیدند... #شهید_سعید_بیاضی_زاده 🌷 #صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه8⃣3⃣ 🔹 سه خیابان🛣 را پشت سر گذاشتیم تا رسیدیم به تنها حسینیه ی شهر. 🔸از زور سرما و خس
🌷 9⃣3⃣ مثلا آموزش خاکی می دیدیم. 🔸یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم نشد. فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب و باهل وتاکن و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است😄. 🔹 کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن🏊. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن🖐. و خلاصه نقش بازی کردن. 🔸نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن:👋 خداحافظ! اخوی یادت نره! 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ هنگامی که ناراحت و غمگینــــی بدان که 👇 در جایی از #اعماق_وجودت #خـــدا را فراموش کرده ای... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عاشقانه_هاےهمسران_شهدا يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت.شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سخت حاج يونس بسازم تا با هم ازدواج كنيم.شرط كرده بود مراسم عقد توي مسجد باشد. 📎 #شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❁﷽❁ 🍃🌸أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِولیڪَ ألفرج🌸🍃 🍂جمعہ شد آقا نگاهم بر در اسٺ 🌿درفـراق یار آهـم از سر اسٺ 🍂مےنمایند جمعہ ها گر افتخار 🌿باشد از مهـدے زهـرا انتظـار #آقاےخوبم_مهدےجان❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎋🎋 #روایت_گری👇 💠 #لیست_گـردان… #فرمانده گردان به من میگفت :  لب شط بودیم، هور بودیم، خواب دیدم  #ا
🎋🎋 👇 …🕊 شب کربلای پنج رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی  گفتم : چه کار داری میکنی ؟ چرا پلاکت رو میکنی؟😵 الان تیر میخوری، مفقود میشی  گفت :فلانی من هر چی فکر میکنم .امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم با این آتیشی که از سمت دژ میاد دخل ما اومده من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من بشم جنازه ی ما که بیاد مثلا جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه!👌 به دلم رجوع کردم دیدم قبل از  و دیدار خدا شهوت شهادت🕊 دارم میخوام با کندن این پلاکه با نیامدن جنازه⚰ یقین کنم که جنازهای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم. تیر خورد و مفقود شد . ⁉️ مفقود شد؟ 😳 اگه مفقود شد چرا خاطرهاش گفته میشود؟😐 چی برا خدا بود و تو ابر کامپیوتر خدا گم شد؟⁉️ خدا یه زیر خاکی هایی داره نگه داشته روز رو کنه خدا بگه دیدید ملائک خدا؟✨❤️✨ ببینید این هم جوون بوده🕊🌸 اون جا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه 🎤روایتگر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خورشید_دوکوهہ یوسف گمگشتہ باز آمد؟! نیامد حافظا تازه "کنعان" دِه به دِه دنبال یوسف مے رود...! #ج
🌤 شايعه کرده بودند احمد است. وقتي بهش مي‌گفتي،مي‌خنديد. از دفتر امام خواستندش.نگران بود.مي‌گفت«تو اين اوضاع ، چه‌طوري ول کنم و برم؟»بالاخره رفت. وقتي برگشت،از خوش حالي روي پا بند نمي‌شد.نشانديمش و گفتيم تعريف کند. ـ باورم نمي‌شد برم خدمت .امام پرسيدند: احمد،به شما مي‌گويند منافق هستي؟گفتم بله،اين حرف ها رو مي‌زنن.سرم را انداختم پايين. اما گفتند برگرد و همان جا که بودي، محکم بايست. راه مي‌رفت و مي‌گفت«از امام تأييديه گرفتم.» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh