eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 رمان امنیتی رفیق قسمت سی و چهار 🔹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❣ ❣﷽❁ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اَللَّهِ... 🌼سلام بر تو ای که همچون جدِّ خون❣ خدا هستی و حیات بخش . 🌼سلام بر و بر روزی که دین خدا را دوباره احیا می‌کنی🌱 📚 صحیفه مهدیه/زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بسیجی عاشق کربلاست ♥️ و را تومپندار که شهری است در میان شهرها 🌆 و نامی است در میان نامها نه❌ حرم🕌حق است وهیچ­ کس را جز یاران علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست🌱 💠کربلا مارا نیز در خیل بپذیر🤲 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهیده_صدیقه_پروانه🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃تقویم را نگاه میکنم. امروز است و دقیقا هفتاد و هفت روز دیگر تا سالگرد مانده. 🍃هوس می‌کنم کمی در آن سال ها بچرخم، در روز های پرشور . اینبار منبع سر و صدای انقلابیون در بود. مثل امروز در این ساعات در مسیر گرگان همین حال و هوا غالب بود. درست هفتاد و هفت روز تا بیست و دو بهمن مانده بود. فضا شدیداً متشنج بود. سربازان از هر طرف تیراندازی میکردند، آواز گلوله ها و شعارهای در هم آمیخته بود. 🍃تظاهرات تا آخرشب به همان شور قبل ادامه داشت. بیش از صد نفر شده بودند و دقیقا چهارده نفر به ضرب گلوله شدند. از بین این چهارده نفر همانی بود که به هوایش به آن سالها رفتم، البته تاریخ پنج آذر هم بهانه خوبی بود برای یاد کردن از او. 🍃اویی که در هزار و سیصد و بیست و هشت در گرگان متولد شد. به خاطر ارادت مادرش به (س) نامش را صدیقه گذاشتند. صدیقه پروانه! 🍃میگفتند در آن سالها صدیقه را یک جای مشخص پیدا نمیکردی! هرجا تظاهرات بود در شهر، خودش را میرساند تا به قول خودش به و دینی‌اش عمل کند و دیگران را هم آگاه کند. 🍃آن روز هم صدیقه رفته بود تا همگام با تظاهرکنندگان شعار دهد. میخواست مثل بقیه حضورش را، را ثابت کند. و ایستادگی‌ صدیقه با خونش تضمین شد... 🍃به وقت پنجم آذر هزار و سیصد و پنجاه و هفت صدیقه پروانه‌وار و با فراغ بال به سوی پروردگار خویش پرواز کرد. ♡سالگرد پروانه!♡ ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱۸ اسفند ۱۳۲۸ 📅تاریخ شهادت: ۵ آذر ۱۳۵۷ 🥀مزار شهید: گلزار شهدای امامزاده عبدالله 🕊محل شهادت: گرگان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️روپایی زدن مامور نیروی انتظامی و تشویق مردم در هشتگرد❤️😁👌🏻🇮🇷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻خداوندا! این تو هستی که قلبم♥️ را ملامال از عشق به راهت، ، نظامت و قرار دادی. 💠خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آنچه را که خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم🕊 اگر این نبود، آن هم خواست تو بود. 🔺پروردگارا! در دست تواست؛ من نمی دانم کجا و چه موقع خواهم رفت‼️ ولی می دانم که از تو باید بخواهم که مرا در رکاب قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض برسم🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴سعید عزت‌اللهی: هر موقع بودیم به دنیا نشان دادیم چگونه است👌👌 هافبک تیم ملی: 🔹این برد را به مردمی که در استادیوم بودند و شما تقدیم می‌کنم، زحمت می‌کشید و در این گرما به قطر آمده‌اید. 🔹هر موقع تمام مردم کنار هم بودیم به دنیا نشان دادیم غیرت تیم ملی چگونه است. 🔹بازی قبل یک اتفاق بود و خدا را شکر به امروز احساس غرور دادیم و مطمئنا ایرانی‌ها به این نتیجه افتخار می‌کنند. ما اینجا هستیم با تمام وجود برای ایران و مردم تلاش کنیم. 🇮🇷 🤝 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰داوود داشت به دنیا می اومد از اومدیم دزفول دنبال بیمارستان میگشتم. پرس و جوکه کردیم ، گفتند: " تنها یه بیمارستان🏩 مناسب توی این منطقه است، بیمارستان سلام الله " 🔰تا حاجی اسم بی بی رو شنید طوری گفت یـا زهـرا که فکر کردم اتفاقی افتاده😟 ولی خودش گفت: " اسم همسرم زهراست♥️ توی عملیات فتح المبین مجروح شدم با رمز سلام الله، حالا هم که تولّد بچم تو بیمارستان حضرت زهراست. " 🔰حاجی راست میگفت، همه زندگیش گره خورده بود به حضرت زهرا سلام الله💞 پیکرش⚰ هم شد مهمون همیشگی بهشت زهرا سلام الله. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش رهبر انقلاب به برتری یران برابر ولز: بچه‌های تیم ملی چشم ملت را روشن کردند، ان‌شاءالله چشم‌شان روشن باشد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴 مادر شهیدان خالقی پور: بچه های تیم ملی به قولی که به من دادند عمل کردند 🔹 روز جمعه و نگاه امام زمان بود که بچه ها توانستند ببرند و به رهبرم عزیزم تبریک میگم و امیدوارم خستگی شان در آمده باشد. 🔸 از بچه های گلم و ملی پوشان عزیزم میخواهم دست هم بگیرند و مثل امروز که بازی کردند آمریکا را هم ببرند و دل همه رو شاد کنند 🔹 این چند روز که دلم گرفته بود ولی خدا را شکر شاد شد و این پیروزی هم برای همه ملت ایران مبارک باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر میثم هست🥰✋ *شهید بـےسرے ڪه سنگــ مزار ندارد*🥀 *🌷شهید میثم مُدواری* تاریخ تولد: ۲۳/ ۲ / ۱۳۶۳ تاریخ شهادت: ۱۶ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌷همسر شهید← رمز گوشی همدیگه رو می‌دونستیم ولی سر گوشی هم نمی‌رفتیم🪄بعضی وقت‌ها گوشی هم رو عوض می‌کردیم؛🖇️ایشون می‌رفت پیامهای‌ تلگرام من رو میخوند،🤳🏻 منم‌ میرفتم‌ تلگرامش رو میخوندم💌🤳🏻یه عالمه میوه براش پوست می‌کَندم میذاشتم تا بخوره؛🥒 تهِ میوه رو خودم می‌خوردم! می‌گفت چرا خودت نمیخوری؟🥝می‌گفتم وقتی تو میخوری بیشتر به من می‌چسبه!(:🌙بعضی وقت‌ها یه جاهایی میرم یا یه‌ چیزایی میبینم، واقعاً دلم براش تنگ میشه🥀احساس می‌کنم پیشم نشسته!🥀همرزم← شب عملیات تا صبح من و شهید محمدخانی و میثم زیر یک پتو از سرما لرزیدیم❄️میثم قبل از نماز صبح بلند شد📿 وضو گرفت تا نماز شب بخواند📿 نماز شب را خواند و این آخرین نماز شبش بود🥀قبل از اینکه بزنیم به خط گفتم: میثم نیتت صاف شد؟⁉️ نگاهم کرد و با یه لبخند گفت: صاف صاف💫 از این صاف صاف گفتنش تا لحظه‌ای که غسل خون کرد چند لحظه هم نشد🕊️همسرش← بعضی ﺭﻭﺯﻫﺎ به من می‌گفت ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ پیکر بیﺳﺮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﯽﻛﻨﯽ؟»🥀 همینطور هم شد🥀در اثر اصابت گلوله توپ به سرش بی سر شد🥀و به آرزوی خود رسید🕊 بنا بر وصیت میثم، مزار او در بهشت زهرا(س)🌙همانند مولایش امام حسن مجتبی(ع)،💫بدون سنگ مزار🥀در کنار برادرش شهید مسعود مُدواری می‌باشد*🕊🕋 *شهید میثم مُدواری* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸 رمان امنیتی رفیق قسمت سی و پنجم 🔹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈👈👈روایتگری باید مُسلّح شد ! ‏‎ برشي از روایتگری حاج حسین کاجی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 از اول نامزدیمون… با خودم کنار اومده بودم که من… اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت… یه روزی از دستش میدم… اونم با شهادت… وقتی که گفت میخواد بره… انگار ته دلم…آخرین بند پاره شد… انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده… اونقد ناراحت بودم… نمیتونستم گریه کنم… چون میترسیدم اگه گریه کنم… بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم… یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم… احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره… ولی ایمانم اجازه نمیداد… یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت… چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و… انتظار شفاعت داشته باشم… در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم… اشکامو که دید…   دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت… “دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیا"💔 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا