eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16826868180110776462740 (1).mp3
5.03M
نوای_مهدوی یه کنج از اتاقم نشستم تو فکرم که الان کجایی...🍃 السلام علیک یا مهدی(عج)🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 چقد قشنگ گفت آقا محمود رادمهر. فرمود : اگر میخای ببینی کاری که میکنی خالصانه ست باید از کسی توقع تشکر نداشته باشی ، حتی تو دل وجودت تو دل خودت ! . ▪️ پ ن : حالا یه بکنین ببینین چقدر تو کارهامون وجود داره...!!! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وقتی نماز می خواند با گردنی کج می ایستاد ... بہ او می گفتیم : مگر گردنت شڪسته ... چرا گردنت را راست نمی گیری ؟ می گفت : در درگاه خدا ، گردن ڪہ هیچ ، تمام اعضاء و جوارح بدن باید شڪسته باشد ...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تو آموزش یه بار که در منطقه حسابی عرق بچه ها رو درآورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را آموزش میده ، من شماهام . من خیلی کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم. ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌منتظران آخرالزمانی پیش خدا محبوبترند... استاد‌عالی جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج صلوات ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گناهی که شیعیان رو خیلی زیاد از امام زمانشون دور کرده کلیپ_مهدوی استاد_محمودی جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج صلوات ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝بند 28 استغفار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) (از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام") 📿اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ خَلَوْتُ بِهِ فِی لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ أَرْخَیْتَ عَلَیَّ فِیهِ الْأَسْتَارَ حَیْثُ لَا یَرَانِی إِلَّا أَنْتَ یَا جَبَّارُ فَارْتَابَتْ فِیهِ نَفْسِی وَ مُیِّزْتُ بَیْنَ تَرْکِهِ لِخَوْفِکَ وَ انْتِهَاکِهِ لِحُسْنِ الظَّنِّ بِکَ فَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِیَ الْإِقْدَامَ عَلَیْهِ فَوَاقَعْتُهُ وَ أَنَا عَارِفٌ بِمَعْصِیَتِی فِیهِ لَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هرگناهی که درشب یا روز در تنهایی به سراغ آن رفتم وتو پرده‌های ستّاریت را بر من فرو انداختی، به طوری که هیچ کس جز تو، ای خدای جبّار،نمی‌دید، پس به تردید افتادم بین اینکه ازترس تو آن را ترک کنم یا به واسطه حسن ظن به تو آن را مرتکب شوم. پس نفس آن را برایم زینت دادو آن را انجام دادم در حالی که می‌دانستم معصیت تو را مرتکب می‌شوم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست واین‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهـران ؛ محسن بعد از معاینه دکتر پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید: براچی این سوال رو می پرسی پسر جون؟ محسن گفت: چشمی که برا امام‌حسین(علیه السلام) گریه نکنه بدرد من نمی‌خوره .... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وقتی فرمانده را مکبر می بینم بیشتر دلتنگ مردان بی ادعا می شوم این همان فرمانده ای است که می گفت: "کار اگر برای خداست، گفتن برای چه؟" و ما همچنان در پیِ نام و نشان.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌿 بعد از رفتن آن‌ها ملیکا پیش ادموند بازگشت و همه کارهایش را دوباره با امید بسیاری از سر گرفت. یک نیرویی در درون او، نوید بهبودی عزیزش را می‌داد. جانمازش را پایین تخت او پهن کرد و به نماز ایستاد، بیش از دوساعتی را در سجاده به عبادت پرداخت و برای سلامتی او دعا کرد، در نیمه‌های شب کنار تخت ادموند به خواب رفت. صبح هنگام وقتی پرستار برای تعویض سرم ادموند آمده و او را دیده بود که خوابش برده است، روی او را با یک پتوی گرم پوشانده بود و همین باعث شد که به خواب عمیق‌تری فرو رود. در خواب می‌دید که دست در دست همسرش درجایی ناآشنا مشغول قدم زدن است درحالی‌که پسربچه‌ای کوچک جلوتر از آن‌ها در حال دویدن است، صدای ادموند را می‌شنوید که نام او را تکرار می‌کرد؛ ملیکا، ملیکا جان، ملیکا. از خواب پرید، به‌سختی ذهن آشفته‌اش را جمع کرد و به یاد آورد که کجاست اما هنوز حواسش کاملاً سر جایش نیامده بود که در کمال ناباوری احساس کرد ادموند دستش را گرفته و در بیداری صدایش می‌زند. - آه، پس به خاطر من موندی! اما بهتره دیگه بری و هر چه زودتر اینجا رو ترک کنی. نگران من نباش، هنوز وقت مرگم نرسیده عزیزم! زندگی دوباره‌ای به من هدیه شد و از مرگ نجاتم دادند. - علی منظورت چیه؟ تو رو خدا از مرگ حرف نزن ولی بگو کی نجاتت داد؟ - نمی‌دونم، شاید از همون رؤیاها بود که قبلاً هم دیده بودم! جایی نشسته بودم، انگار بالای یک قله و همه‌ چیز زیر پام بود، از اون بالا تو رو می‌دیدم که ازم دور و دورتر میشی اما کاری از دستم بر نمیومد. هر چه فریاد می‌زدم نه تو و نه هیچ‌کس دیگه ای صدام رو نمی‌شنید تا به سمتم برگرده و کمکم کنه. در کمال ناامیدی رفتنت رو نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. همان‌جا نشستم و تسلیم شدم، ناگهان احساس کردم کسی پشت سرم ایستاده، از ترس خشکم زده بود و جرات نداشتم برگردم به پشت سرم نگاه کنم. بعد از اینکه کلی در دل به خودم قوت قلب ‌دادم، نور شدیدی چشمام رو زد و حس کردم جایی رو نمی‌بینم اما در همین موقع دستی رو روی شانه‌ام احساس کردم و صدایی که بهم گفت؛ غصه نخور تو تنها نیستی، ما به احوالت آگاهیم و کمکت می کنیم. اگر همه هم ترکت کنند، ما تو رو ترک نمی‌کنیم و تنهات نمیذاریم، به تقدیر رضا باش که سختی‌ها به‌زودی به ‌آسانی تبدیل میشه، حالا بلند شو و راه بیفت و دیدم که از جا بلند شدم و حرکت کردم. همون موقع بود که چشمام رو باز کردم و فهمیدم تو بیمارستانم و تو همسر عزیزم کنارمی. 📚تالیف 🌱با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن‌ شود.. ‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh