#هوالعشق❤️
#خـانم_خبرنگار_واقاے_طلبه_قسمت_بیست_وهفتم
ضریح و زیارت کردم و بیرون اومدم.
حال دلم کنار امام رضا خوبه... خیلی خوبه...
دوباره اومدم روی صحن و یه گوشه نشستم بعد خوندن چند رکعت نماز و زیارت نامه امام رضا گوشیمو چک کردم.
اووووه توی تلگرام کلی پیام داشتم 😳
فاطی گلی
داداش علی
سحر
عاطی
و......
اوه حالا اگه من سفر نبودم هیچ کدوم یادی ازم نمیکردن😡
حوصله هیچ کسو نداشتم ولی مگه میشه جواب فاطمه رو ندم... فاطمه ای که دوستم بود...
زن داداشم شد....
حالام خواهرمه....
و چه بسا از خواهر مهربون تره برام...😊
نوشته دلش برام تنگ شده و عکس از حرم میخواد☺️
از گنبد اقا عکس گرفتم و براش فرستادم.
ولی آفلاینه... آخی آبجیم خوابه😍
آقاجون.... ای امام غریب.... شنیدم میگن هرکس تورو به جان جوادت قسم بده دست شو رد نمیکنی....😢 آقاجون تورو به جان جوادت اگه قراره این عشق بلندم کنه و خدا نزدیک من به محمدجوادم برسم... اگرم قراره زمینم بزنه و از خدا دورم کنه کاری کن برای عشقش برای همیشه ازدلم بره.... 😭
تا اذان صبح فقط گریه و دعا کردم بعدم نمازمو خوندم😢
از شدت گریه هام سرم داشت منفجر میشد بلند شدم برگردم هتل... از قدمی که بر میداشتم یه زوج دست تو دست هم مشغول زیارت بودن...😢
امام رضا یعنی میشه یه روزی من و محمدجوادم.....😭
وقتی سوار تاکسی شدم خورشید داشت طلوع میکرد صحنه خیلی قشنگی بود...
هنذفریم تو گوشم بود و صدای آهنگ امام رضا ۱ حامد بغضمو بیشتر میکرد...
*نشون به این نشونه.... صدای نقاره خونه.... من و به تو میرسونه.... ببین دلم خونه....*
زیر لب با صدای آروم و پر از بغض گفتم خدایا دیگه اسراری ندارم هرچه که تو صلاح و مصلحت میبینی و اولین قطره اشک بغض شکستم جاری شد....
#قسمت_بیست_و_هفتم
نویسنده { #فائزه_وحی }
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯