☀️ #قرار_صبحگاهی☀️
🍃السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ🍃
❤️هدیه به روح مطهر #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
💠۱ مرتبه سوره حمد
💠۳مرتبه سوره توحید
✨✨صبحتون منور به نور شهدا✨✨
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#تلنگر
ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﺠﯿﺒﯿﺴﺖ..!
ﺟﻤﻠﻪ ی"ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ
ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﻣﺪﺍﺭﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ"ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ،
ﺗﺎ "ﺍٔﻟَﻢﯾَﻌﻠَﻢﺑِﺄﻥَّﺍﻟﻠّﻪَﯾَﺮﯼ"ﺁﯾﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ
ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿند؟!
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#زیارت روز یکشنبه
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#روزشمار_نیمه_شعبان
5️⃣ 1️⃣ روز تا میلاد مولای مهربان، امام زمان علیه السلام باقی مانده است...
💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات
⚡️حضرت جواد علیه السلام به جناب عبدالعظیم حسنی فرمودند:
َ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
بی شک خداوند متعال، امر او را یک شبه درست می کند، همانطور که نبوت موسـی علیه السلام را در آن هنگام - که به سمت آتش رفت تا براي خانواده اش از آن بردارد - درست نمود و در حالی برگشت که پیامبر الهی به حساب میآمد.
سپس فرمودند:
«برترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است»
📚کمال الدین، ج2، ص377، ح
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
👆روایت امیرالمومنین علیه السلام مبنی بر قرائت آیاتی برای دفع بدی ها که به توصیه مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله خوانساری برای در امان ماندن از بیماری های واگیردار مناسب است که خوانده شود.
🌅توصیه می شود این روزها هر روز صبح این آیات را قرائت فرمایید.
لطفا نشر دهید.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#حدیث
💎امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«ما عُمِّرَ مَجلسٌ بِالغیبَةِ اِلاّ خرِّبَ بِالدّینِ.»
هر مجلس و محفلی كه در آن #غیبت كردن گرم و پُررونق باشد به همان نسبت دین و ایمان افرادِ آن محفل تباه و از دست رفته است.
📚 بحارالانوار، ج ۷۵، ص
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
📌 دلایل حرام بودن #غیبت کردن
🔰 غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! غیبتِ همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است.»*۱
🔆 رسول خدا نیز فرموده است: «از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید، زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگتر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبهاش را میپذیرد ولی غیبتکننده آمرزیده نمیشود مگر اینکه غیبتشونده از او راضی شود.»۲
📖 همچنین در روایتی دیگر میفرماید: «همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایستهٔ انسان را نابود میکند همانگونه که آتش، هیزم را نابود میکند.»۳
📚 ۱. آیهٔ ۱۲ سورهٔ حجرات
۲. ارشاد القلوب، ص ۱۰۷
۳. مکاسب شیخ انصاری، ص ۴۰
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
📌 درمان #غیبت کردن
👈 برای درمان غیبت، دو راه وجود دارد: درمان اجمالی (مختصر) و درمان تفصیلی (مفصل). در اینجا تنها به راهکار اجمالی میپردازیم و برای آگاهی از روش تفصیلی، شما را به مطالعهٔ کتابهای معرفی شده دعوت میکنیم.
🔰 درمان اجمالی غیبت آن است که با دقت و بصیرت، در آیات قرآن و احادیث اهل بیت - که در موضوع غیبت است - فکر کنیم و خشم و غضب خدای بزرگ و عذاب روز جزا را به یاد بیاوریم. بعد مفاسد دنیویِ غیبت را در نظر گرفته و فکر کنیم که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنی بیانجامد و او در فکر انتقام گرفتن و اهانت و غیبت از ما برآید.
💠 پس باید دقت کنیم همانطور که اگر کسی غیبت ما را پیش دیگران بکند، ناراحت و خشمگین میشویم بنابراین لازم است که ما هم آبروی دیگران را نبریم و کردار و گفتارِ خود را کنترل کنیم و با فکر در آنچه که میگوییم، آرام آرام از غیبت، دست برداریم.
📚 پینوشت: برای آگاهی بیشتر این کتابها را مطالعه کنید:
✔️ مبانی اخلاق اسلامی، مجید رشیدپور، قم، انتشارات هجرت.
✔️ علم اخلاق اسلامی، علامه ملا مهدی نراقی، برگردان سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت
✔️ چهل حدیث، امام خمینی، بحث غیبت.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
📌 معنا و انواعِ #غیبت کردن
🔹 حقیقت و معنای غیبت (بر اساس آنچه از روایات برداشت میشود) این است که چیزی دربارهٔ برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویی که اگر به گوش او برسد، ناراحت شده و به آن راضی نباشد.
◽️ فرق نمیکند که آن بدی در بدن او باشد مانند اینکه بگویی: فلان کَس کوتاه یا بلندقد یا سیاه چهره است یا در نَسَب او باشد مانند اینکه بگویی: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است یا صفت شخصیتی او باشد مانند اینکه بگویی: فلانی بد اخلاق یا بخیل و متکبّر است.
🔰 پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «آیا میدانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خدای متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود: «غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزی یاد کنی که مایهٔ کراهت و ملال خاطر او باشد.» شخصی عرض کرد: «ای رسول خدا! اگر آنچه دربارهٔ او میگوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟» حضرت فرمود: «اگر آنچه در او موجود است، بگویی، او را غیبت کردهای و اگر در او نباشد، به او تهمت زدهای.»*۱
🔻 انواع غیبت:
غیبت دو گونه است؛
1⃣ غیبت حرام
2⃣ غیبت جایز
در ادامه به توضیح مختصری در مورد این دو گونه، خواهیم پرداخت.
📚 ۱. کشف الریبة، شهید ثانی، ص ۵۳
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
📌 موارد جایز بودن #غیبت کردن
1️⃣ کسی که آشکارا گناه می کند و از انجام گناه پیش چشم مردم ترسی ندارد.
2️⃣ کسی که ستمگر است اگر در غیاب او ستم او را بازگو کنیم این عمل غیبت نیست و حرام نمیباشد.
3️⃣ بیان احوال کسانی که اهل بدعت و فساد در دین هستند و...
4️⃣ شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضی.
📚 در روایتی از پیامبر آمده: «غیبت دربارهٔ سه گروه اشکال ندارد: اول پادشاه ستمگر، دوم فاسقی که آشکارا گناه می کند و سوم بدعت گذار» (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۸)
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹غیبت کردن و آثار آن
#استاد عالی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#مطالب_انگیزشی
🍀 آیت الله قاضی ره : قرآئت قرآن #شراب_مومنین است.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
ازقهر و دنیادوستی ومال دوستی ، #قارون هم به جایی نرسید.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌴🌺 #بهار آیتی
آیتی ازجمالِ نیکوی خداست
💬🖍این روزها همه در تکاپوی انجام وظیفه خود نسبت به استقبال از بهترین و زیباترین فصل های زیبای خدا، #بهار_هستی بخش و زندگی آفرین هستند.
💗از خانه تکانی گرفته تا خرید.... اما در میان همهمه زندگی های روزمره شاید کمتر به خانه تکانی دل توجه کردیم. اما خانه تکانی دل را چطور باید انجام داد؟
💗بهار، زمان رویش فطرت هاست. خاک زمان گرد و غباری بر دل فرو می نشاند و فرصت با خود بودن را از انسان می گیرد، یکسال بر تاریخ زندگی ما اضافه شد اما در سالی که گذشت باید از خود بپرسیم روح مان نیز بزرگتر شده است؟
💗به باران عشق می توان روح خسته جان را در آستانه بهار شستشویی دیگر داد و به استقبال سالی جدید با #امیدی به رویش آرزوهای روشن و خدایی رفت.
💗اخلاق و مهرورزی را باید در سال جدید پررنگ کرد وسایبان عابران خسته جه مانده در کوره راه های زندگی شد. کمتر کسی است که #غبار و زنگار نشسته بر #جان و روانش را ببیند.
💬🖍باور کردنی نیست که آدمی در گذر زمان دلش #غباربدی به خود می گیرد و برای نفس خود #خطا می کند و #توجیه_پشت_توجیه می آورد و #زنگار_سیاهی، آینه صاف وجودش را به #تیرگی می کشاند و#حقایق را چنان که هست بازتاب نمی دهد.
⁉️در این فرصت باقی مانده تا پایان سال باید از خودمان بپرسیم آیا توانستیم در طول یکسال خانه دلمان را هم خالی کنیم از هرچه نباید باشد؟
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🚲حکم #دوچرخه_سواری بانوان🚲
🔺پاسخ رهبر انقلاب
🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️
مارا در نشر معارف و احکام دین یاری کنید
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیدار خصوصی با اقا
❤️ #شهیدمحسنحججی😍
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
در قرآن کریم یكی از عوامل زمینه سازکینه را، به بیمار دلان نسبت داده وفرموده :
"أَمْ حَسِبَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ "(2)
آیا كسانى كه در دل هایشان مرضى هست، پنداشتند كه خدا هرگز كینه آنان را آشكار نخواهد كرد؟
بیماردلان آنهایی هستند که ایمانشان ضعیف است و به نفاق گرایش می یابند. که به گواه تاریخ گروهی از کسانی که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان آوردند از این دست بوده اند.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#حاجی_فرزندت_کجاست ؟!
_تو کولهمه!
+اونجا چی کار میکنه؟!
_میخواد باهام بیاد منطقه!
#محمدمهدی فرزند شهید_خیزاب شبهای قبل از #اعزام به #کوله_پشتی پدر میرفت تا با پدرش عازم سوریه شود
یاد همه پدران آسمانی گرامی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر 🌷آیت الله بهجت (ره)🌷
درباره ختم 🍃«سوره ی واقعه»🍃
دوستان لطفا فردا رو دریابید برای چله واقعه ان شاالله خیرشو ببینید
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️
☔️🍄🌈🦋☔️
🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_چهارم
با کمک کیان از اتاق خارج شدم و روی صندلی راهرو نشستم . .کیان چندکلمه ای با پرستار صحبت کرد به گمانم پرستار را متقاعد کرد که ما نیازی به کلاس های قبل ازدواج نداریم.
_بانو جواب دو سه ساعت دیگه آماده میشه .بریم اول یه صبحانه مفصل بهت بدم بخوری یکم جون بگیری بعد برمیگردیم جواب رو میگیریم
_باشه بریم
باهم از آزمایشگاه خارج شدیم و به سمت ماشین به راه افتادیم
باهم از آزمایشگاه خارج شدیم
بعد ازصبحانه ،که به درخواست کیان در یک جگرگی خورده شد ،برای خرید حلقه به سمت طلافروشی یکی از دوستان پدر کیان رفتیم.
وارد طلافروشی شدیم .
مرد مسنی با لبخند به سمتمان آمد
_به به ببین کی اینجاست؟ سلام قهرمان !خیلی خوش اومدی عموجان
کیان با لبخند به او دست داد
_سلام عمو عماد .ممنونم .حالتون چطوره؟حاج خانم خوب هستند
عمو عماد با لبخند به من نگاه کرد
_خدا رو شکر ما خوبیم. ایشون رو معرفی نمیکنی؟
کیان لبخندی مملو از خجالت زد
_نامزدم هستند
عمو عماد ضربه کوتاهی به پشت کیان زد
_مبارکه شاخ شمشاد.
سپس رو به من کرد
_سلام دخترم ،تبریک میگم بهتون
_سلام.ممنونم
_این آقا کیان ما تو دنیا تکه والا.کل دنیا رو هم که بگردی مثلش پیدا نمیشه
با عشق به کیان چشم دوختم
_شرمنده ام نکن عموجون .چندان قابل تعریف هم نیستم .میدونم بدیام رو نمیگید که نامزدم پشیمون نشه .دمتون گرم
هرسه به حرف کیان خندیدیم
_ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید عموجون.
هردو از عمو عماد بخاطر دعای خیرش تشکر کردیم
_من در خدمتتونم .
کیان با لبخند نگاه کوتاهی به من انداخت
_سلامت باشید .بی زحمت حلقه هاتون رو بیارید
_ای به چشم.عمو جون مغازه مال خودتونه راحت باشید
چند پک حلقه را مقابلمان قرار داد.
کیان با وسواس حلقه های سنگین را نشانم میداد
_اینا چطوره ؟به نظرم از بقیه سنگین ترهستند
در دل قربان صدقه دست و دل بازی اش رفتم
_من دوست ندارم خیلی توچشم باشه.من کار ظریف دوست دارم .ایرادی نداره اگه ظریف تر انتخاب کنم
_مهم اینه شما بپسندی بانو
هردو دوباره به حلقه ها نگاهی انداختیم.هردو باهم دستمان برای برداشتن یک حلقه دراز شد .با دیدن دست کیان من دستم را عقب کشیدم و کیان حلقه را برداشت و با دقت نگاهش کرد.
یک رینگ ساده طلا سفید که با دو ردیف نگین برلیان تزیین شده بود.
دستم را گرفت و حلقه را به انگشتم انداخت
_زیباییش تو دستت دوچندان میشه بانو
_ممنونم .خیلی خوشگله
_مبارکت باشه عزیزم.
_شما حلقه نمیخوای ؟
_عزیزم میدونی دیگه طلا برای آقایون حرامه.
با ناراحتی گفتم
_یعنی حلقه نمیندازی؟
_معلومه که حلقه اسارت شما رو میندازم بانو ولی ترجیحا نقره باشه
لبم به لبخندی شکفت
_پس بریم واسه شما هم حلقه بخریم
_چشم الان میریم.فعلا شما یه سرویس طلا هم انتخاب کن
_چشم
با انتخاب کیان یک سرویس طلاسفید ظریف و البته بسیار زیبا انتخاب کردم .
با عمو عماد خدا حافظی کردیم و به سمت نقره فروشی به راه افتادیم.
&ادامه دارد...
☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️
☔️🍄🌈🦋☔️
🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_پنجم
نیم ساعت بعد پشت ویترین نقره فروشی ایستاده بودیم و به حلقه ها نگاه میکردیم
_کیان جان اون حلقه چطوره
_کدوم؟
_همون که شبیه حلقه منه
_خیلی خوشگله بریم بخریم که ظهر شد
فروشنده حلقه را برایمان آورد .
کیان حلقه را به انگشتش انداخت .حلقه برایش زیادی بزرگ بود
_ببخشید آقا این بزرگه
_ اگه عجله ندارید . تا فردا عصر میدم اندازه دستتون کنند
خیلی توی ذوقم خورده بودنمیره
بهای آویزان به زمین چشم دوختم .
کیان دستم را گرفت و فشار کوچکی وارد کرد .سرم را بالا آوردم.
آهسته لب زد
_میخوای مدل دیگه انتخاب کنیم ؟
چشمم آن حلقه را گرفته بود .
آرام مثل خودش لب زدم
_نه
_پس بدیم همین رو کوچیک کن من فعلا با انتخاب شما یه انگشتر میخرم اونو میندازم تو انگشت حلقه ام .تا حلقه آماده بشه .خوبه
انگار چاره ای نداشتیم .
_خوبه
دوباره باهم مشغول نگاه کردن انگشتر ها شدیم.یک انگشتر که نگین عقیق داشت و بیضی شکل بود،چشمم را گرفت با ذوق به کیان نشانش دادم
_اون نگین قرمزه چطوره؟
_خیلی خوبه .من تا حالا انگشتر عقیق نداشتم انگار قسمت بوده همسر جانم انتخاب کنه .
همان انگشتر عقیق را خریدیم .فروشنده قول داد فردا حلقه را آماده شده تحویلمان دهد.
تازه به سمت آزمایشگاه به راه افتاده بودیم که صدای گوشی موبایلم بلند شد تماس از منزلمان بود
_جانم
_سلام دخترم
_سلام مامان جون
_کارهاتون تموم نشد عزیزم؟مادر کیان تماس گرفت .گفت واسه ساعت سه قراره بریم امامزاده صالح واسه خوندن خطبه عقد
با هیجان و صدای بلند گفتم
_ساعت ۳
کیان سرش را به معنای چه شده تکان داد .با دست اشاره کردم یک دقیقه صبر کند
_چرا داد میزنی عزیزم؟
_اخه یکم تعجب کردم.ما حلقه خریدیم الان میریم جواب آزمایشمون رو بگیریم بعد میام خونه
_باشه مواظب خودت باش عزیزم
_چشم.فعلا
تماس را قطع کردم .رو به کیان کردم
_خاله زنگ زده مامانم واسه ساعت ۳ قراره بریم املمزاده واسه خوندن خطبه عقد
_ای بابا چرا انقدر دیر
با چشمانی گردشده نگاهش کردم
_کیااان.
_جان کیان. عزیرم من دوست داشتم موقع اذان ظهر خطبه عقدمون خونده بشه.خانومم اگه من ب برنامه رو جلوتر بندازم ناراحت نمیشی؟قول میدم بعد عقد دلیل کارمو بگم
به چشمانش که انگار التماسم میکردند تا با او موافقت کنم نگاهی انداختم
_باشه قبول ولی قولت یادت نره
_چشم یادم نمیره
&ادامه دارد...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
چ🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️
☔️🍄🌈🦋☔️
🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_ششم
کیان با خوشحالی با مادرش تماس گرفت و قرار را جلو تر انداخت از خاله خواست تا خانواده مراهم در جریان بگذارند.
انگار همه چیز روی دور تند افتاده بود .
بعد از تماس با خاله،به زهرا زنگ زد و سفارش کرد به گلفروشی برود و یک دسته گل نرگس بخرد.
تا کیان تماسش را قطع کرد مادرم تماس گرفت و مرا مورد مواخذه قرار داد که چرا انقدر عجله داریم و من در برابر سرزنش هایش فقط سکوت کردم .
من هنوز در حال شنیدن غرغرهای مادر بودم که کیان با خنده از ماشین پیاده شد و برای گرفتن جواب به داخل آزمایشگاه رفت.
در آخر به مادرم قول دادم خودم را تا یک ساعت دیگر به خانه برسانم تا حداقل بتوانم کمی به خودم برسم و به قول مادرم با آن چهره درب و داغان سر سفره عقد ننشینم.
چند دقیقه از قطع شدن تماس مادر نگذشته بود که کیان در حالی که جواب آزماش را به دست گرفته بود داخل ماشین نشست.
چهره اش ناراحت بود و این مرا خیلی می ترساند با ناراحتی نگاهی به من کرد و سرش را روی فرمان گذاشت .
_اتفاقی افتاده جوابش منفی بود؟وقتی شانه های لرزانش را دیدم ته دلم خالی شد
_چرا گریه میکنی ؟حرف بزن دیگه مردم!
دستم را به سمتش دراز کردم ،که سرش را بالا آورد و زد زیر خنده.
از عصبانیت دلم میخواست جیغ بزنم.بغض به گلویم راه پیدا کرد.
او که نمیدانست برای منی که دیوانه وار عاشقم شنیدن خبر بد ،حتی به شوخی! چقدر دردناک است .با ناراحتی رویم را برگرداندم و قطره اشکی که روی گونه ام چکید را پاک کردم تا نبیند.
ولی انگار از نگاه تیز بین او دور نمانده بود.
_روژانم میشه لطفا منو نگاه کنی؟خانومم ببین منو ؟
با سرسختی به پیاده رو زل زده بودم و به او نگاه نمیکردم.
_جون دل، ببخشید .بخدا فقط میخواستم شوخی کنم!
با صدایی که از بغض دورگه شده بود گفتم
_دیگه با من از این شوخیا نکن
_ببخشید خانومم .غلط کردم من..
_به خودت توهین نکن باشه بخشیدمت.
_من فدای دل مهربونت بشم که طاقت دیدن ناراحتی منو نداره.ازبس آقام من!
_خودشیفته کی بودی تو؟!
تا رسیدن به خانه کیان با شوخی و خنده از من عذر خواهی کرد و ناراحتی را از دلم زدود.
کیان مرا به خانه رساند و خودش رفت تا آماده شود .
&ادامه دارد...
☔️🍄🌈🦋☔️
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯