#سند_شهادتم_امضا_شده....
🌺به محسن گفتم: تصمیمت واسه رفتن جدیه؟؟؟ با اطمینان گفت: آره.
با اون #لبخندهای همیشگی نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من شهید میشم
🌺منم گفتم: هممون آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست. دوباره گفت: خودم #خواب دیدم و میدونم سند شهادتم امضاء شده...
🌺عشق شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از شهادتش #آگاه بود...
#شھید_محسن_قوطاسلو 🌷
#اولین_شهید_مدافع_حرم_ارتش
🆔 @Shahid_Alamdar
#خاطرات_شـهدا
🌷یک روز #صبح دیدم شهید حسن باقری به اتفاق یک فرد دیگری که او را نمی شناختم به محل سپاه سوسنگرد آمدند و حسن از من خواست که گزارشی📋 از اقدامات صورت گرفته را ارائه دهم. تمامی کارها را توضیح دادم بغیر از شناسایی هایی که انجام داده بودیم. حسن باقری هم شوخ و هم بسیار با #صراحت و تندی برخورد میکرد. وقتی من آنگونه گزارش دادم با حالت شوخی و جدی کلی حرف بار ما کرد و گفت: تو اینو نمی شناسی⁉️ این مسعود پیش بهاره، همشهریته، آره بهبهونیه، اینو فرستادم دوره عالی اطلاعات عملیات، حالا برگشته به ما کمک میکنه، حالا ما را سر کار نزار تمام شناسایی ها و #معبرها را توضیح بده. ما شروع کردیم همه چی را توضیح دادن بگونه ای که در آخر شهید حسن گفت: بخاطر همشهریت همه را خوب توضیح دادی.☺️
🌷بعد از ارائه #گزارش به منطقه رفتیم تا از نزدیک آمادگی های ما را ببینند. وقتی به محل سپاه برگشتیم حسن به من گفت: تمام نقشه ها 🗞و کالک ها را بردار با ما باید به اهواز بیایی. من با تعجب گفتم: اهواز؟! اهواز کاری نداریم، در ضمن چون آقا عزیز نیست من باید اینجا باشم. حسن با حالت خیلی جدی به مسعود نگاهی کرد😑 و گفت: طوری صحبت می کنه که اگر اینجا نباشه عراقی ها می آیند بهبهان را تصرف می کنند. در این مدت کلاً شهید مسعود #ساکت بود و فقط سکوت را اختیار کرده بود و من 👌برای اولین بار او را دیده بودم.
🌷به هر صورت ما وسایل را برداشتیم و به اتفاق #شهیدان حسن باقری و مسعود پیش بهار به اهواز پادگان گلف آمدیم و به زیرزمین گلف ⛳️رفتیم. در آنجا حسن گفت: چند روز دیگر آقا محسن و صیاد شیرازی که جدیداً #فرمانده نیروی زمینی ارتش شده به اینجا می آیند و ما باید طرح عملیات شما را ارائه دهیم، لذا تو همه کارها را بطور ریز و دقیق توضیح بده و مسعود همه را تبدیل به طرح عملیات میکنه📑 و باید آماده بشه تا ارائه بدیم و تا تمام نشده حق خارج شدن از این زیرزمین را ندارید. بعد از صحبت های حسن با ما دو نفر، خصوصی با حسن صحبت کردم و با توجه به اینکه مسعود را نمی شناختم #نگران بودم که نتوانیم کار را درست تحویل دهیم و تأکید داشتم که در حضور خود حسن کار انجام شود. شهید حسن به من گفت‼️مگه ما از روز اول برای این چیزها درست شده بودیم، برو به مسعود اعتماد کن و مطمئن هستم از او این کار برمیاد. خلاصه آمدم و با مسعود شروع بکار کردیم.😇 لحظه به لحظه که پیش می رفتیم و اعتماد به نفس و #خلاقیت مسعود را می دیدم
🌷 واقعاً شگفت زده می شدم😳 به گونه ای که ساعت ها بدون آب و غذا و #خواب کار را انجام دادیم و حتی ایشان سوالاتی را طرح کردند که باعث شد شناسایی ها را دوباره چک کنیم💯. بالاخره بعد از چند روز، مسعود پیش نویس طرح عملیات را بعنوان طریق القدس تهیه کرد و با تنظیم آن توسط #فرماندهان عالی رتبه منطقه جنوب به آقا محسن و شهید صیاد ارائه شد و تصویب هم شد و بعد از مدتی عملیات طریق القدس با موفقیت انجام شد و دقیقاً شهید پیش بهار در تهیه طرح های عملیات های〽️ طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس نقش بسیار برجسته ای داشتند.
🌷در عملیات بیت المقدس من #فرمانده تیپ عاشورا بودم و بدلیل پاتک های زیادی که به یگان ما و تیپ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) قبل از آزادسازی خرمشهر🏘 می شد شهید مسعود از طرف قرارگاه نصر پیش ما آمد و قرار شد از طرف من و شهید احمد متوسلیان به قرارگاه برود و اوضاع منطقه ما را گزارش دهد تا مسئولین فکری بکنند. من به فرمانده #قرارگاه نصر شهید حسن باقری با بی سیم تماس گرفتم ☎️و گفتم: مسعود آمد تا اوضاع ما را بشما گزارش دهد تا فکری برای ما بکنید. خیلی وضعیت سختی بود. چندین بار حسن تماس گرفت و میگفت: پس مسعود کجاست؟ چرا #نرسیده؟ من نگران شدم و یکی از دوستان را فرستادم تا ببیند چرا مسعود نرسیده تا اینکه پس از نیم ساعت با بی سیم📞 خبر دادند شهید مسعود پیش بهار در مسیر رفتن به قرارگاه به #شهادت رسیده است.
✍ به روایت سردار حاج امین شریعتی
📎مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر
#سردارشهید_مسعود_پیشبهار🌷
↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬✨❃
#خـــواب
چند روز پيش يكي از دوستان خواب شهيد مرتضي رو ميبينه
ميگفت شهيد مرادي رو ديدم از حال مرتضي پرسيدم گفت مرتضي رو ما هم هفته ايي يك بار ميبينيم پرسيدم چرا ؟
گفت چنان مقامي بهش دادن از ما بالاتره سرش خيلي شلوغه
اي مرتضي جان دلم برات تنگ شده داداشم
داداش مرتضی هم دلها تنگته
#شهید_مرتضی_کریمی 🌷
راوے : دوست شهید
┄┄┅🍃✿❀🌸❀🍃✿┅┄┄
✾❀ @Shahid_Alamdar ❀✾
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌺خورشید☀️ من ٺویے وبے حضورٺو
#صبحم بخیر نمےشود
🌺اے #آفٺاب من
گر چهره رابرون نڪنے
از #نقاب خود
🌺صبحے⛅️ دمیده نگردد
بہ #خواب من
🔸تعجیل در ظهور #صلوات🔸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
هر وقت که مادر برای سر و سامان دادن پسرش نقشهای می کشید، مقاومت میکرد. وقتی دید مادر دست بردار نیست تصمیم گرفت طبق توصیه #امام_راحل(ره) با همسر شهید ازدواج کند، خانمی از تبار #سادات انتخاب کرد و میگفت می خواهم از این طریق، داماد حضرت زهرا(س) بشوم و اون دنیا به ایشان محرم باشم، شاید به صورتم نگاه کند.
علاقه زیاد این شهید به حضرت زهرا(س) و #امام_زمان(عج) زبانزد همه بود. برای عروسیاش علاوه بر میهمانان ،سه کارت دعوت نیز برای #امام_رضا(ع)، برای #حضرت_ولیعصر(عج) و #حضرت_زهرا سلام الله علیها مینویسد و به ضریح #حضرت_معصومه(س) میاندازد ، شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در #خواب میبیند که به عروسیاش آمدند، شهید ردانی پور به ایشان میگوید:
"خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط میخواستم احترام کنم."
حضرت زهرا(س) پاسخ می دهند:
"مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟".
#شهیـــد_مصطفــی_ردانـی_پـور