eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•❤️⛓👀•⊱ . آنقـدر"دوسـت‌داشٺـنت" زیبابودڪه‌ٺـمـام‌حرف‌ها؎‌مـن از"تُـــــو"شعـرشـد … ♥️🔗💍 . ⊰•👀•⊱¦⇢ ⊰•👀•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🔏⛓👀•⊱ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مـےگوینـدفٺـنہ‌ا؎ دررـاه‌اسـ‌ت! بگوشـشان‌بـرسانـید؛ این‌ڪہ‌مـا دسـٺ‌‌بـ‌ہ‌شمـشیرو زره‌ایسٺـادیم ، سبــ‌ب‌این‌اسـ‌ت‌ڪہ این‌طایفـ‌ہ‌رهبــرداـرد... . ⊰•🔏•⊱¦⇢ ⊰•🔏•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
"🧡🕊🕯"
⊰•📮📜•⊱ . هر چند دور باشیم از هم اما دلتنگی گواهِ بودن است!" . ⊰•📮•⊱¦⇢ ⊰•📮•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
‹📻🚶🏿‍♂›
⊰•💙⛓🔥•⊱ . قلم‌؛اسلحہ‌است‌و‌کلمـات؛ فشنگ‌هایۍ‌هستند‌کہ.. بہ‌قلب‌شُبھات‌شلیک‌مۍ‌شوند. هر‌افسر‌جنگ‌نرم‌بـاید‌خشاب‌اندیشہ ر‌ابا‌مطالعہ‌و‌تحقیق‌پر‌کنـد.. تا‌در‌جھاد‌تبیین‌مغلوب‌نشود☝️🏻!‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ⊰•💙•⊱¦⇢ ⊰•💙•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
سـلام‌علیـڪم! قـرارهـ‌بـراٺون‌ .. یـ‌ه‌رمــان‌ج‌ــذاب‌و‌دل‌چ‌ـسبـے‌بـزـآرم😍🔥 مطـمئنم‌ا‌زخونـدش‌سـیر‌نمشـید" ❤️👀🦋
آقااااا فراخوان های سراسریتون رو چرا با تصاویر تجمعات انقلابی مردم ایران منتشر میکنید؟! 😂
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
⊰•🔏⛓🗞•⊱ . فقـط‌مےگـیردامـاهیچ‌بارـانـے‌نمےآیـد دلـم‌چـون‌آسمـان‌عصـرها؎جمعـ‌ه‌ غمگیـن‌اسـ‌ٺ!🌧🌱 . ⊰•🗞•⊱¦⇢ ⊰•🗞•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 !🤤 رــمان‌جـدیـدبـ‌ه‌نـامـ↯🍓 👀❤️🔥 نویسنـدهـ‌:فائــزه‌وحے🦋 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #رــمان‌اول‌ڪانالـمون!🤤 رــمان‌جـدیـدبـ‌ه‌نـامـ↯🍓 #خانــ‌م‌خبـرنگـاروآقـاے‌طلبـ‌ه👀❤️🔥 نوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت۱ دوربین رو تحویل امانت داری حرم دادم و با یه قبض زرد رنگ به طرف بچه ها برگشتم. اعصابم خط خطی و داغون بود. فاطمه(فاطمه خانوم رفیق شفیق بنده): فائزه چرا عین گوجه فرنگی قرمز شدی؟ حرف فاطمه شد تلنگری برای به رگبار بستن فاطمه و اون خادم حرم که تو گشت بود _هان چیه توقع داری عین گوجه فرنگی نشم دختره ی عقده ای به هیچ کس کار نداشت اصل اومد گیر داد به این دوربین بدبخت من... فاطمه: بابا خواهر من ول کن حالا با گوشی عکس بگیری چی میشه ... حتما که نباید دوربین باشه... _عه نکنه فکر کردی کیفیت عکس دوربین کنون و گوشیای چینی ما یکیه فاطمه:پیف پیف حالا هی کیفیت کیفیت نکن بابا دیگه گذشت رفت بیا بریم زیارت... _الهی چادرت نخ کش بشه _الهی غذات بسوزه _الهی شوهرت کچل باشه _دختره عقده ای _چرا دوربینو گررررفتی... مندل(مهدیه بانو دوست گرام اینجانب): خدا مرگیت بده زیارت خودت با این حرفایی که زدی باطل شد که بدرک زیارت مارم باطل کردی _عه چه ربطی داره به زیارت کی گفته باطله _اصلا صبرکن الان میرم از اون حاج آقا که اونجا وایساده میپرسم فاطمه بدو بریم دست فاطمه رو گرفتم و به زور کشوندم سمت یه روحانی که با یه پسر وایساده بود توی یه قدمی شون ایستادیم از پشت _اوووم سلام حاج اقا حاجی برگشت و ما با دیدن سیمای زیبای حاجی چشامونو درویش کردیم حاجی: سلام علیکم بفرمایید _عه ببخشید حاج اقا من یه سوالی داشتم حاجی: بفرمایید میشنوم... _حقیقتش میخواستم بدونم اگه فوش بدی و نفرین کنی زیارتت باطل میشه یهو یه نفر شروع کرد به خندیدن عه کی بود... فاطمه که نی... منم نیست... حاجیم نی... پس کیه... عه این یارو قدبلندس که کنار حاجیه... پشتش به ما بود و میخندید و شونه هاش از پشت می لرزید... _ببخشید آقا واسه چی میخندی... یارو قلد بلنده: برای اینکه زیارت رو اصولا میگن قبول نیست نه باطل شده... اینو گفت و برگشت طرف ما... و برگشت برادر قدبلنده همانا و باز موندن دهن اینجانب به ابعاد غار مرحوم علی صدرم یه جا وای خدا،چه چشمایی عسلی... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•👀⛓🍓•⊱ . حـقاڪه‌توخـورشیدزمینے‌وزمانـے حقـاڪه‌تـومراد؎‌ومریـدٺ‌شـده‌ام‌مـن😍❤️🍓 . ⊰•⛓•⊱¦⇢ ⊰•⛓•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت٢ چشم قشنگه: اوهوم خانووووم... حواستون کجاست... اوه اوه از اون موقع دارم همینجوری عین بز پسر مردمو دید میزنم وای آبروم رفت خودمو جم و جور میکنم... _بله آقا من اصلا دوس دارم بگم باطل میکنه شما مفتشی... چشم قشنگه: نخیر مفتش نیستم طلبه هستم و باید مشکلات دینی افراد رو حل کنم... _عه پس امامه ت کو اصلا عبام نداری که.... چشم قشنگه: یعنی بنظر شما هرکس لباس نداشته باشه طلبه نیس... _نع نیست.... چشم قشنگه: بابا خانوم شما عجب رویی دارید ها روحانی که تا اون موقع ساکت بود با صدایی که توش خنده موج میزد گفت : عه ! جواد از تو بعیده دخترگلم بی ادبی پسر منو ببخشید... اوه اوه فامیل در اومدن _عه چیزه یعنی چیزه... اهان یعنی میخواستم بگم نه بابا این چه حرفیه خداببخشه... روحانی: ممنون دخترگلم لطف کردی التماس دعا... با فاطمه به طرف بچه ها برگشتیم ولی فکرم پیش چشمای پسره بود وای خدایا خودت ببخشم من که چشم ناپاک نبودم فاطمه:وااااایییی خاک تو سرم _عه خاک تو سر عمر چرا تو سر تو... فاطمه: بچه ها رفتن حالا تو این شلوغی چجوری پیداشون کنیم بدبخت شدیم فائزه خدا لعنتت کنه _فاطمه مگه عصر حجره بابا زنگ میزنیم پیداشون میکنیم دیگه فاطمه: عه راس میگی ها بزنگ ببین کجان .... _از دست تو... گوشیمو از جیب شلوارم بیرون آوردم وااای فاطمه شارژ برقی نداشتم خاموش شده فاطمه: وای فائزه یه کاری کن برو از یکی گوشی بگیر تورو خدا یک آن یه فکر به ذهنم رسید... حاج آقا و پسرشون... آروم و متین به سمتشون حرکت کردم ... هنوز همونجا بودن... _ببخشید حاج اقا حاجی: عه شمایید دخترم بفرمایید _حقیقتش ما از دوستامون جدا شدیم حالاهم گوشیم شارژ نداره باهاشون تماس بگیرم میشه از گوشی شما استفاده کنم حاجی: عه این چه حرفیه دخترم جواد جان گوشیتو بده تا تماسشونو بگیر جواد (همون چشم قشنگه خودمون): بله بفرمایید... وقتی گوشیشو به طرفم گرفت دستامو بردم جلو برای گرفتنش که یهو یه لرزش کاملا ضایع افتاد توی دستام به هر بدبختی بود گوشی رو از دستش گرفتم تا رسید دستم قفل شد دوباره روی صفحه قفل نوشته بود ... سید محمد جواد وای خدا اونم سیده... _عه ببخشید قفل شد... آقا سید آروم جوری که من نفهمم (البته ارواح عمش یجوری اتفاقا گفت من بفهمم ) گفت:از بس استخاره کردید موقع گرفتنش دیگه گوشی رو دوباره دستش دادم اونم رمز و زد و بهم پس داد حالم بی خود و بی جهت گرفته بود... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ـ روزتـون مبارك‌ :)!
⊰•🧡👀🕯•⊱ . رهبر من نور چشمان من است عشق او آیین و ایمان من است ذوالفقار حیدری در دست او طاعتش میثاق و پیمان من است! . ⊰•🧡•⊱¦⇢ ⊰•🧡•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗