eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
‹❄☃️› ‌ •° 🍃ابـراهیـم ‌مےگفت : اگـھ جایۍ بمانـے کـھ دستِ احـدۍ بھـت نرسـھ کسـے تـورو نشناسـھ . . خودت باشۍ و آقـٰا ، مولـا هـم بیـٰاد سـرتو رویِ دامـن بگیرھ ؛ ایـن خوشـگل تریـن شھـٰادتــھ💔(: •° ❄☃️¦⇢ # شهید ابࢪاهیم هادے ❄☃️¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🧸🎐› ‌ •° 『یِہو می‌بینۍ... وسـطِ‌هَمیـن‌وِلِـش‌‌ڪٌن‌هـا‌؛ الان‌حـالِش‌ࢪو‌نـداࢪَم‌هـا؛ وَ بِـزاࢪ‌بَـعداًهـا... اَجَـلِت سَࢪمیـرسہ... دست بِجٌنبون‌مـؤمن..! خـدا‌مٌنتَظِࢪِٺہ‌هـٰـا♥️🖇』 •° 🧸🎐¦⇢ 🧸🎐¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🌾🌼› ‌ •° شهیدی داشتیم ڪه‌ می‌ڱفتند🍃 باانگشتان‌دست هاتون ذڪر بگید؛📿 ڪه پَس فردا، توقیامت تَڪ‌تڪ انگشتاتون شھادت میدن... •° 🌾🌼¦⇢ امیࢪ سلیمانے 🌾🌼¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💡📜› ‌ •° شھدا‌اصرار‌داشتن‌هر‌چھ‌زودتر‌در‌بھترین‌ حالت‌ خدارو‌ملاقات‌ڪنن 🙂 براۍ‌دنیا‌ذره‌اۍارزش‌قائل‌نبودن‌!🖐🏽 ما‌تــٰاز‌ه میخایم‌‌ سعۍ‌ڪنیم‌گنــاه‌نڪنیم🚶‍♂ . .! چقدر‌عقبیم . .(:🤦🏾‍♂ •. 💡📜¦⇢ 💡📜¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💫🖤› ‌ •° می‌گفت‌وجو‌دبعضی‌آدما نعمته...! اینُ‌تاوقتی‌حاج‌قاسم‌بین‌مون بو‌د،درک‌نکردم:")🥺 •° 💫🖤¦⇢ قاســـــم 💫🖤¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹💙🌪› ‌ •. توی تدارکات لشکر یکی دو شب می‌دیدم ظرف‌های شام را یکی شسته. نمی‌دانستیم کار کیه!🧐 یک شب مچش را گرفتیم، آقا مهدی بود.😳 گفت: من روزها نمی‌رسم کمکتون کنم، ولی ظرف‌های شب با من..:)🙂 •° 💙🌪¦⇢ مهدی زین الدین 💙🌪¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹✨💛› ‌ •. ‏وسطِ‌عملیات‌زیرِ‌آتش‌فرقۍ‌براش‌‌نداشت اذان‌‌ڪھ‌میشد می‌گفت: من میرم موقعیتِ الله...♥️:) •° ✨💛¦⇢ حسین خرازی ✨💛¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🎀🔮› ‌ •° شهید علاء، عڪاسی، طراحی، بازیگری و کارگردانی را دوست داشت... شاید اگر این راه را انتخاب نمی‌ڪرد زیبایی فوق‌العاده‌اش او را تبدیل بہ یڪ ستاره می‌ڪرد، مشهور می‌شد و مورد توجہ همگان..((: اما تراب الحسین{نام جهادی شهید} راه آخرت، طریق جهاد و مقاومت را انتخاب ڪرد و از گمراهی‌ها و زیبایی‌های دنیا دور شد. او با اینڪہ سن و سال ڪمی داشت در جنگ قهرمان بود و مثل سایر برادران مجاهدش جان‌فشان، جان نثار، مؤمن و در ڪارها پیش قدم بود🙂🌸🍃 •° 🎀🔮¦⇢ علاء حسن نجمه 🎀🔮¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹✨🌔› ‌ •° سـیاهـے اشـ..🖤 بلـندے اشـ..☺️ گـرمـایشـ..🔥 آرامـش محض استـ..🎀 مشڪے بــودنـشـ..🌺 آبـے تـرین آسمـان من استـ..🌤 هـمین ڪه دارمشـ..😍 لـذت دارد و نـعمت بزرگیستـ..🌝 زیـنتـم را میگویـم:"چادر"..❤️ 💚•• ـوَ خُــدا ـخواست ڪه تو ریحانه‌ے خلقت باشے •° ✨🌔¦⇢ ✨🌖¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🎼🎍› ‌ •° وقت‌شعاࢪ صداش‌ ازهمہ‌بلندتࢪه وا؎اگࢪ خامنہ‌ا؎حڪم‌ جھادم‌ دهد…! اونوقت‌سࢪوڪلش‌از پیو؎دختࢪا؎ مࢪدم‌پیدا‌میشہ‌جھتِ‌صحبتِ‌خواهࢪ بࢪادࢪ؎... بابا‌نڪشیمون‌‌ منتظࢪحڪم‌ِ جھادِࢪهبࢪ وقت‌ڪࢪد؎ یہ‌سَࢪیم‌بہ‌میدونِ‌جھادِنفست‌بزن:\🖐🏽... •° 🎼🎍¦⇢ 🎼🎍¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹🍂🧡› ‌ •° دوست شهید: بابک جوانی مومن و اهل مطالعه بود. این را زمانی متوجه شدم که با او رابطه ی دوستانه ایی آعاز شد. ابتدای این رابطه از زمان خدمت وظیفه عمومی بود. یعنی درست زمانی که ما سرباز یک یگان خدمتی بودیم. در برخورد اول بابک را با آنچه که در ظاهرش بود سنجیدم، شهید جوان ما از ظاهری آراسته و رویی خندان و قلب هر مخاطبی را مجذوب می کرد برخوردار بود تا آنجایی که فرماندهان همیشه از او به نیکی یاد می کنند ضمن این که یگان خدمتی ما مشترک، اما منتطقه مکانی ما متفاوت بود و بابک هفته ای یک شب در محل خدمتش به صورت ۲۴ ساعت باید آماده باش می بود. یک روز ما از سمت واحد خود به ماموریت اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد همزمان شده بود مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم. به پادگان رسیدیم و پس از پارک کردن ماشین به سمت ساختمان رفتیم و چندین بار دَر زدیم، طبق معمول باید یک سرباز دَر را باز می کرد اما انگار کسی نبود. بعد از ده دقیقه دیدیم صدای پا می آید و یک نفر دَر را باز کرد. بابک آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی آخه یخ کردیم پشت دَر، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم با سجاده ای روبه رو شدیم که به سمت قبله و روی آن کلام الله مجید و زیارت عاشورا بود، تعجب کردم گفتم:"بابک نماز می خوندی؟. با خنده گفت:" همینجوری میگن. •° 🍂🧡¦⇢ داداش بابڪ 🍂🧡¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii