eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
‹🍂🧡› ‌ •° میگفت: سعی كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدنتان باشد هر حرفی که میخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟! بی دليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبت های ما به گناه و دروغ ختـم می شود •° 🍂🧡¦⇢ محمد ذوالفقاری 🍂🧡¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹💫🖤› ‌ •° به‌نقل‌از‌همرزم‌شهید : شب‌قبل‌ازشهادت‌ بود. یہ‌ماشین‌مهمات‌تحویل‌من‌بود. من‌هم‌قسمت‌موشکی‌بودم‌و‌هم‌نیروی‌آزادادوات. اون‌شب‌هوا‌واقعا‌سردبود🌬 اومد‌پیش‌من‌گفت: " علےجان‌توۍچادر‌⛺️جا‌نیست‌من‌بخوابم. پتوهم‌نیست🤦🏻‍♂️" گفتم : تو‌همش‌از‌غافلہ‌عقبےبیا‌پیش‌‌خودم گفتم:بیا‌این‌پتو ؛اینم‌سوءیچ 🔑 برو‌جلو‌ماشین‌🚘بخواب،‌من‌عقب‌میخوابم🤗 ساعت‌3شب‌من‌بلند‌شدم‌رفتم‌بیرون🚶🏻‍♂️ دیدم‌پتوروانداختہ‌رو‌دوش‌خودش‌ داره‌نمازمیخونہ📿 (وقتی‌میگم‌ساعت‌(۳)صبح‌یعنےخداشاهده اینقدرهواسرده‌نمیتونے ازپتوبیاۍ بیرون!!) گفتم: بااینکارا‌شهید‌نمیشےپسر ..حرفےنزد😔 منم‌رفتم‌خوابیدم. صبح‌نیم‌ساعت‌زودتراز‌من‌رفت‌خط و‌همون‌روزشهید‌شد🙂 •° 💫🖤¦⇢ داداش بابڪ 💫🖤¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹✨💛› ‌ •° نام کتابـــــــ:‌‌‌ سربلند شخصیت اصلیــــ: شهید محسن حججی روایتی از زندگی، رفتار، گفتار و... شهید حججی❤‍🔥 از زبان مادر،پدر،همسر، همرزم،فرمانده و... 🦋 رفیق یه قسمت از این کتاب رو برات آوردیم پایینو ببین 😉👇🏻❤‍🔥 •° ✨💛¦⇢ کتابـــــ ✨💛¦⇢ گمنامـــــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
روایت از مجید صالحیــــ🌅 با موتور تصادف کرد و پایش🦶🏻 مو برداشت آتل بندی🩹 شده بود،دراز به دراز افتاده بود گوشه منزلــ، با رفـقا قرار گذاشتیم برویم سری بهش بزنیمــ😁 گفتند:دست خالیــ نرویم که من این امر خطیر را بر عهدهــ گرفتم😉،نامردی نکردم و یک هندوانه🍉 ۱۰ کیلویی خریدم و با روبان مشکی〰️ آن را به خانه یشان بردیم.🏠 چهار نفری سرش خراب شدیمـ، تا وارد شدم هندوانهــ را انداختم توی بغلش﴿هووووی﴾ی گفت و تکان خوردـــ،😕مثل حوضی که هندوانه را بیاندازی داخلش گفتم: بگو نه شیرینی میخوایم نه چای فقط سینیــ بیاورند این را پاره کنیم، با شوخی و مسخره بازیــ نصف هندوانه را به خوردش دادیم،بدجور رکب خورده بود.😆 اواسط شب زنگ زد: نامردا پدرم در اومد هی با این پا باید خودم را بکشم تا دستشویی.🤧😐 وعده کردیم که صبح جمعه ها در پارک والیبالــ بازی کنیم، هرکس دیر می‌رسید به عنوان جریمه همه را بستنیــ🍦مهمان میکرد. یک روز باران 🌧️میبارید،چه بارانیـی انگار آسمان سوراخ🌫️ شده بود، داخل ماشین منتظر محسن نشسته بودیم طفلیـــ با موتور آماده بود،زیر آن شر شر باران ،مثل موش آب کشیده شده بود🐭 از شدت بارانـــ نمی‌توانست خودش را برساند بالای پارک، پایین زیر پل ایستادهـــ بود؛با ماشین رفتیم رو به رویش دست هارا زدیم به چانهــ و بِر و بِر نگایش کردیم👀،پیام داد: نامردا منــ الان سرما خوردم🤧. به ساعت ⌚اشاره کردیم که بستنی🍦، راه افتاد چاره نداشت زیر شلاق باران دور زد و ماهم با ماشین🚗 پشت سرشــ بوق زنان راه افتادیمــ😂
انࢪژے مثبـتــــــــــ😍❤️
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌المھد؎••🌸 |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🌿
『🌼🌱』 ذڪࢪࢪوز⇦یاذَالجلالِ‌‌والاِڪࢪام¹⁰⁰مࢪتبھ سݪام‌بھ‌امامـ‌زمان‌فࢪاموش‌نشھシ🖐🏼
🍁بسم ࢪبـــــ الشھدا و الصـــــدیقین🍁 ✨ ࢪوز چهاࢪم چلھ ےشھـــــدا✨ ۱۰۰صلـــــــوات بࢪاےشھیـــد بابڪ نوࢪے بفࢪســـــتین﴿حاجتتونو ازشـــــون بخـــــواین﴾♥️
‹💡📜› ‌ •° ⸤ شھـادَت ⸣ داستانِ ماندگارے آنانیست . . کہ دانستند دنیا جایِ ماندن نیسٺ♥️! •° 💡📜¦⇢ بابک 💡📜¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii
‹❄☃️› ‌ •° با شمردن گناه دیگران هیچگاه❌❌ ما بی گناه نمی شویم دست از قضاوت کردن برداریم..👌 •° ❄☃️¦⇢ باشھ ❄☃️¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii