eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
168 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
458 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
2.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸امشب شب میلاد علمدار حسین است 💠میلاد علمدار وفادار حسین است 🌸گر بود علی محرم اسرار محمد 💠عباس علی محرم اسرار حسین است 🎊میلاد حضرت (ع) و روز مبارک باد🎊 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🔰 🌷، حقیقتا یکی از مهم‌ترین و مقدس‌ترین عناصر انقلاب اسلامی ایران است. جوانان و نوجوانان این سرزمین جان بر کف در طی 8 سال به صحنه نبرد علیه ظلم جهانی رفتند و حاضر نشدند حتی یک وجب از خاک این مملکت به دست بیگانه بیفتد. یکی از شهدای 8 سال دفاع مقدس ، است. شهیدی که در طول زندگی خود اسوه و بود. در ادامه خاطره ای درباره شهید ابراهیم هادی مشاهده می‌کنید که بسیار خواندنی و تامل برانگیز است : ✨« ایام مجروحیت ابراهیم بود. جعفر جنگروی از دوســتان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور مي‌رفت و دوستانش را صدا ميكرد. يكي يكي آنها را مي آورد و مي‌گفت : ابرام جون، ايشون خيلي دوست داشتند شما را ببينند و... ابراهيم كه خيلي غذا خورده بود و به خاطر مجروحيت، پايش درد ميكرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسي كند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بي‌صدا مي‌خنديد. وقتي ابراهيم مي‌نشست، جعفر مي‌رفت و نفر بعدي را مي آورد! چندين بار اين كار را تكرار كرد. ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت: جعفر جون، نوبت ما هم ميرسه! آخرشب مي‌خواستيم برگرديم. ابراهيم سوار موتور من شد و گفت: سريع حركت كن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زياد شد. رسيديم به و ! من ايستادم. ابراهيم باصدای بلند گفت: برادر بيا اينجا! يكي از جوان‌هاي جلو آمد. : دوســت عزيز، بنده هستم و اين آقاي راننده هم از بچه هاي هستند. يك موتور دنبال ما داره مياد كه... بعد كمي مكث كرد و گفت: من چيزي نگم بهتره، فقط خيلي مواظب باشيد. فكر كنم ! بعــد گفت: با اجازه و حركت كرديم. كمي جلوتر رفتم تــوي پياده رو و ايستادم. دوتايي داشتيم ميخنديديم. موتور جعفر رسيد. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدند! ديگر هر چه ميگفت كسي اهميت نميداد و... تقريبا نيم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شــناخت. كلي معذرت خواهي كــرد و به بچه هاي گروهش گفت: ايشــون، حاج جعفر جنگروي از فرماندهان لشگر هستند. بچه هاي گروه، با خجالت از ايشان معذرت خواهي كردند. جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود، بدون اينكه حرفي بزند اسلحه اش را تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد. كمي جلوتر كه آمد ابراهيم را ديد. در پياده رو ايستاده و شديد مي‌خنديد! تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده. ابراهيم جلو آمد، جعفر را بغل كرد و بوسيد. اخم هاي جعفر باز شد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شكر با خنده همه چيز تمام شد. »🌷 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📕 🕊خبر شهادت بهترین رفیق💔 📆روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۵بود، که تکفیریها تلاش داشتند را پس بگیرند. 💥حدود ۲ ساعتی از آتش و... گذشته بود که یه خمپاره ای تو بین ماها افتاد. 💔همان خمپاره منجر به شهادت حسین بواس و مجروحیت بنده شد، که پیکر شهید بواس در همان لحظه به عقب کشیده شد. 🚑بنده چند روزی در بیمارستان حلب بودم و بعدآن دمشق و سپس به بیمارستان تهران انتقال داده شدم. بالاخره بعد چند روز بنده را به بخش (بیمارستان)آورده بودند. 📞آقارضا و دوستان دیگر همیشه برایم زنگ میزدند برای احوال پرسی و روحیه دادن... 🤔چند روزی شده بود که خبری از زنگ زدن نمی‌آمد،بنده هم به فامیلمان میگفتم آیا خبری شده؟ جوابی نمیدادند و بنده هم نگران بودم. 📺یک شب تلویزیون روشن بود و اخبار ۲۰:۳۰ شبکه دو را پخش میکرد.اخبار هم جنگ در سوریه و خان‌طومان را داشت نشان میداد‌. 😓ناگهان خبرنگار اعلام کرد، طی عملیات ناجوانمردانه‌ای ۱۳ نفر مازندرانی شهید شدند و نام اسامی شهدا را داشت میخواند. 😭نام آقارضا که بهترین دوست و رفیقم بود در آن اسامی بود.بدترین خبر زندگیم شهادت آقارضا بود که داخل بیمارستان تهران شنیده بودم‌‌💔 🎙راوی: همرزم شهید( مدافع حرم آقا فرشید عزیزی) 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔻 مدافع حرم بابلی به شهادت رسید 🔹 «مهدی‌اکبرپورروشن» سال‌ها در سوریه به عنوان مستشار نظامی حضور داشت و در حملات صهیونیست‌ها در خاک سوریه به درجه جانبازی نائل آمده بود به شهادت رسید. 🔹شهید اکبرپور روشن، پس از شهیدان سیدرضا طاهر و حسن رجایی‌فر سومین شهید مدافع حرم شهرستان بابل می‌باشد. 🔹شهید اکبرپور روشن، بنا به وصیت خود در گلزار بهشت زهرای تهران به خاک سپرده خواهد شد. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 که برات شهادتش را از دست حضرت زینب(س) گرفت ◽️شب میلاد حضرت زینب(س) تماس گرفت و گفت: می‌روم حرم و زنگ می‌زنم هر حاجتی داری از خدا بخواه، وقتی به حرم می‌رسد درب‌های حرم را بسته بودند با کلی خواهش و تمنا از متولی می‌خواهد که در را باز کند تا او و دوستانش زیارت کنند. ◽️مصطفی می‌گفت: من و دو دوستم و مرد سوری و ضریح حضرت زینب(س) تنها و بی‌واسطه بودیم و من هم از فرصت استفاده و با بی‌بی راز و نیاز کردم ولی نگفت که از ایشان چه خواسته است. ◽️بعد از زیارت می‌خوابد و در خواب می‌بیند که در همان حالت در حرم است و از درون ضریح دستی بیرون می‌آید و سه کاغذ یا نامه به او می‌دهد. اما وقتی مصطفی قصد خروج از حرم را دارد دو نامه را از او می‌گیرد و تنها نامه خودش را به او پس می‌دهد. ◽️در مدتی که در بستر جانبازی بود مدام می‌گفت: «اگر قرار نبود من شهید شوم چرا زینب(س) از درون ضریح آن کاغذ را به من داد» گویا باید می‌آمد و خانواده‌اش را می‌دید و بعد عروج می‌کرد. 🎙راوی: همسر شهید 🤍 شهید مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 🌹 جامانده دفاع مقدس ✨همسر شهید روایت می‌کند: سیدجاسم انگار مبارزه و نبرد با گوشت و خونش عجین شده بود و من در همان بچگی می‌دانستم که ازدواج با یک رزمنده چقدر سخت است و خودم را برای همه چیز از جانبازی تا اسارت و نهایتاً شهادتش در زمان جنگ تحمیلی آماده کرده بودم. همیشه آخر همه دعاهایش از خداوند رزق شهادت بود. ✨او همیشه گوش به زنگ حرف حضرت آقا بود؛ می‌گفت ما باید ببینیم در مسائل ریز و درشت آقا چه می‌گویند. سید فردی بسیار با تقوا، منظم و فعال، خنده‌رو، متواضع، اجتماعی و حسّاس روی اعتقاداتش بود. همیشه گره از مشکلات دوستانش باز می کرد؛ در عوض از آنها می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند. ✨سردار نوری جانباز شیمیایی بود و بیشتر فصل سرما را در بیمارستان سپری می‌کرد و به گونه‌ای می‌شد که حتی نمی‌توانست حرف بزند و مجبور بود همه حرف‌هایش را بر روی برگه بنویسد تا اینکه به پیاده‌روی اربعین رفت و کمی حالش بهتر شد. به نظرم امام حسین علیه‌السلام شفایش داده بود. 🕊 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جـبـهـه فــرهنــگی فـــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✨روز بهت تبریک گفتیم ✨روز رو بهت تبریک گفتیم ✨روز رو بهت تبریک گفتیم ..‌. ✨روز رو بهت تبریک گفتیم.. 🔰 توی دنیا چه مدالی باقی مونده بود که به دستش نیاوردی؟😔 ❤️ای فخر شهدا 💜ای فخر جانباز ها 💚ای فخر پاسدار ها 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush