eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
💢کدام روزه مقبول است؟ اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شب‌های احیایی را گذراندیم، متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان کردیم که بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از بیشتر مسلّط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلّط هستیم و بالاخره بر خودمان بیشتر مسلّط هستیم و می‌توانیم نفس امّاره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست.  📚 آزادی معنوی، ص۵۰ ----------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهیـــــــــــــــــد میشـــــــــــی👇😄 🇮🇷 @shahidgomnam
زنگ 😌☝️ 🌷کاش به زهــرائی باشیم... که یازهرا گفتن ها ، اگرخالصانه بود به ســیم ‌خاردارِ گیر نمی کرد... @Shahidgomnam
آی شهدا... که بودم...🍃😞 دیگر توان ماندن نیست!💔 این روزها امان نمی دهد!😭 دل تر از همیشه می تپد!❣ و به سختی بالا می آید...☘ هوای در جان مان افتاده...✨ آی شهدا... به رسم ... به بی توان... به بی امان... به بی قرار... به های به شمارش افتاده... ... دعایم کن... وقتی می گویم: دعایم کن! یعنی دیگر کاری از دست برای خودم بر نمی آید... من به محتاج ترم تا ! پس؛ برایم بخواه... فقط شهادت... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✍قرارگاه صالحین شهیدهمت🎋 @Shahidgomnam •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
#دلتنگم آقا براۍ چند #نفسِ عمیق در هواۍ#جمڪران ، دَوایَم به تأخیر اُفتاده...، [بیا و #بطلب این ، #دلِ از پا افتاده َمرا. . @Shahidgomnam
🌸🍃 ! بـدون تو همچون گشته بیـا به دست حرامی گشتـه بیـا 🌸🍃 ----------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
اللهم عجل الولیک الفرج: ‌ . . تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!!
یک‌ رزمنده از شهید آوینی پرسیدند : شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این رسیدند..؟ گفت: یکی را دیدم سه روز در هوای گرم در خط مقدم جبهه روزه گرفته بود هر چه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنی جواب نداد... وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود خب آقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشوی سه روز روزه میگیری تا سرکش را مهار کرده باشی..!
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد...
~🕊 🌿💌 وا؁ از پیچیدگـــــی انـــــسان ! را از در می‌رانـــــی ، از پــــــــــنجره بـــــاز می‌آیـــــد و چـــــه وسوســـــه‌ها ڪـــــه در انـــــسان نمی‌ڪـــــند . می‌گـــــوید : بـــــرو بـــــا بـــــیشتر خـــــود را بـــــساز ، را قـــــو؁ ڪـــــن و بازگـــــرد ! 📚ڪتابـــــ گنجینـــــه‌ی آسمانـــــی ، ص‌۲۱۲
سرِ اسلحه‌ات اول باید روبه خودت باشه، وقتی توقف کردی و دلیلش رو نمیدونی،من بهت میگم. "نفْست"میخواد تورو زمین بزنه. حواست رو جمع کن که حواس پرتت نکنه.! از حلالش گذشتن، اونوقت ما از حرامش نگذریم؟
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
✨🌸#روش‌های_خودسازی ۱ - تفکر لغت شناسان «فکر» را به اعمال #عقل و نظر و به‌کارگیری #ذهن، معنا کرده‌ا
⭕️ 🔸۱.۲ - عرصه‌های سالم تفکر بسیاری از جوانان می‌پرسند: چگونه باید فکر را کرد؟ و چطور باید اندیشه را در خط مستقیم و بالنده آن قرارداد؟ و اصولاً به چه چیزهایی باید فکر کرد؟ و اگر عرصه‌های آن مختلف و متعدد است، از چه نقطه‌ای باید شروع کرد؟ از امامان معصوم (علیهم‌السّلام) نیز گاه این پرسش می‌شده است. مثلاً «حسن بن صیقل» می‌گوید: «از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیدم: مردم روایتی نقل می‌کنند که تفکر یک ساعت از عبادت یک شب بهتر است. به آن حضرت گفتم: چگونه باید تفکر کرد؟» حضرت در جواب، برخی از زمینه‌های تفکر صحیح را بدو نشان داده و معرفی کردند. عرصه‌های تفکر بسیار است ولی در این نوشته به مهم‌ترین آن‌ها پرداخته و توضیحی اجمالی درباره هر یک از آن‌ها ذکر می‌کنیم. 🔹۱.۲.۱ - نفس نفس انسانی گوهر گران بهایی است که به شرف نسبت به حضرت حق مفتخر شده و و انسان، قائم به او است. دو کتاب قطور و خواندنی برای مطالعه انسان‌ها گشوده است؛ یکی طبیعت و دیگری نفوس خود آن‌ها و فرموده است: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی اَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ...؛ ما نشانه‌های خود را در گوشه گوشه جهان و در جان‌هایشان به آنان نمایاندیم تا ـ در اثر تدبر و تفکر در آن ـ برایشان روشن شود که او حق است.... و بر طبق حدیثی از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، بین شناخت و ، معرفت نفس پر سودتر معرفی گردیده است. معرفت نفس از ضروری‌ترین و لازم‌ترین معرفت‌هاست و لذا اقدام در جهت شناخت نفس و تفکر در آن، از سایر زمینه‌های تفکر مقدّم است. و این به علل مختلفی است و مهم‌ترین آن‌ها این است که این معرفت در حقیقت بابی است برای معارف دیگر. ، از شایع‌ترین دردها و گرفتاری‌های انسانی عصر ماست. و سرمنشأ بسیاری از مشکلات روحی و عقده‌های روانی است. بشر امروز گر چه طبیعت را مسخر خودساخته است ولی از تسخیر خود عاجز و درمانده است. بلکه روزبه‌روز از خویش بیگانه‌تر نیز گشته است. سرّ این ازخودبیگانگی در کلام علی (علیه‌السّلام) بیان‌شده است، آن حضرت می‌فرمایند: «فمن شغل نفسه به غیر نفسه تحیر فی الظلمات، و ارتبک فی الهلکات و مدّت به شیاطینه فی طغیانه و زینت له سیّیء اعماله...؛ هر کس خود را به غیر خویش مشغول کند خود را در تاریکی‌ها سرگردان و در مهلکه‌ها قرار داده و شیطان‌ها او را به تجاوز کشانده و کردار زشت او را در نظرش نیکو جلوه می‌دهند.» مولای پرهیزکاران توجه مداوم نفس به غیر خود را از خویش و اساس هر گرفتاری و گمراهی دانسته‌اند. ❌ادامه دارد..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ------------------------------------------------------------------ 🏴ڪلیڪ ڪنی شهیــــــــــد میشــــــی 👇 https://eitaa.com/Shahidgomnam