eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌧 آخرین نماز شب محمدحسین 🌧 مسئول تأمین لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب 💛 زودتر از همه رفت خوابید و زودتر از بقیه بیدار شد. زد بیرون چادر و گرفت برای . پتویش را جمع کرد و همان جا ایستاده به نماز. 💛 توی قنوت آرام گریه می کرد و اشک می ریخت. انگار که داشت به خدا التماس می‌کرد برای گرفتن شهادت. 💛 آفتاب که زد رفت جزیره مجنون برای کمک به بچه ها در عملیات خیبر. غروب شد خبر شهادتش پیچید توی جزیره. 📚 ستارگان حرم کریمه ، ج ۲۰ ، خاطره ۴۲ از حجت الاسلام والمسلمین ایرانی.
🌸 کوچک و بزرگ نداره 🌸 🌼 گفتم: «شما بشین، کوچکترها پذیرایی می کنن». جعبه‌ی شیرینی دستش بود و از نمازگزارهای عید فطر پذیرایی می کرد. 🌼 گفت: «این چه حرفیه؟ مگه مسجد بالا و پایین و کوچک و بزرگ داره؟ من که کوچیک همه ‌ام». سعی می کرد کارهای داخل را خودش انجام دهد. مرتب سرپا بود، چه در اعیاد و چه در عزاداریها. 📒 فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص357.
🌹 _آزاد 🌹 ❇️ در منطقه عملیاتی گلان شب‌های قبل از عملیات را در سوله بسر می بردیم که کنار کوه توسط برادران جهاد آماده شده بود. ❇️ مراسم دعا و و بخصوص در آن زمان در گروهان ما امری همیشگی بود. یک روز یکی از برادران بسیجی گفت: ‌فلانی شما با امیر دوست هستی لطفاً او را نصیحت کن تا نماز شب بخواند چون تنها کسی که نماز شب نمی خواند ایشان است. ❇️ من هم با یک حالت پدرانه و با طمأنینه شروع کردم به نصحیت کردند و امیر هم فقط گوش می داد و چیزی نمی گفت. پس از پایان صحبت هایم با خود نتیجه گیری کردم که حتماً دوست ندارد نماز شب بخواند و از این همه بی تفاوتی او نسبت به خودم کمی ناراحت شدم. ❇️ بعد از شهادتش فرمانده گروهانمان را دیدم که بر سر مزار امیر می گرید و می گوید همیشه من او را بیدار می کردم تا تنها نماز شبش را بخواند تا هیچکس در آن ساعت او را نبیند. 📚 اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23 هزار شهید استانهای خراسان.
💓 از روی کاغذ 💓 🦋 نصفه شب بیدار می شد، یک تکه کاغذ از زیر پتو بر می داشت می گذاشت جلویش، از رویش نماز می خواند. 🦋 نوشته بود چند رکعت است و چه طور باید خواند. 📚 یادگاران، جلد 20 ، ص 18.
؛ کلید دست آقا مهدی بود!🗝🔑 🍀🌸🍀🌸🍀🌸 خاطرات 👇👇👇👇 آقا مهدی کلید همه ی مشکلات رو در نماز جستجو می کردند. 🌹🌹🌹🌹🌹 از همه زودتر می آمد جلسه. تا بقیه بیایند، دو رکعت نماز می خواند. یکبار بعد از جلسه، کشیدمش کنار و پرسیدم «نماز قضا می خوندی؟» گفت«نماز خواندم که جلسه به یک جایی برسد. همین طور حرف روی حرف تل انبار نشه. بد هم نشد انگار.») 🎙همرزم شهید
؛ ساعتی برای خدا⌛️ 🌹 گفتم: با فرمانده تون کار دارم گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمی‌کنه! . رفتم پشت در اتاقش در زدم گفت: «کیه؟» گفتم: مصطفی منم... سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود... نگران شدم! ✳️گفتم چی شده مصطفی؟ خبری شده، کسی طوریش شده؟ دو زانو نشست سرش را انداخت پایین، زل زد به مهرش گفت: یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم! از خودم می‌پرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم... 📚کتاب مصطفای خدا.
؛ شب آشتی کنان🥰 ‏ نه اهل مذهب بود و نه اهل نماز! مشخص بود لیاقت شهادت را ندارد اما در عمليات والفجر8 شهید شد فکرم مشغول بود ‏ تا اینکه دفترچه يادداشتش پرده برداشت از این راز بزرگ او نوشته بود ‏ ‏(( قبل از عمليات ، يك شب از رزم شبانه برگشتيم ، آن شب خيلى خسته ‏بودم دراز كشيدم تا بخوابم . امّا بقيه ‏رزمنده ها به نماز خواندن مشغول شدند. در آن ‏لحظه نسبت به آنها احساس ‏كمبود كردم و با اين كه آنها دوستانم بودند حس كردم ‏خيلى با آنها فاصله دارم . ناگهان به گريه افتادم . در همان لحظه ‏با خداى ‏خود عهد كردم هميشه به ياد او باشم و نماز بخوانم . ‏بلافاصله وضو گرفتم و در كنار يكى از برادارنى كه خيلى ‏دوستش داشتم مشغول خواندن شدم . من آن ‏شب را هيچ وقت ‏فراموش نمى كنم ، شب آشتى با خدا يا با ‏خودم بود‎‏)) ‏ پس از شهادت آن رزمنده، خانواده اش هم تغيير عقيده دادند و نماز خوان شدند.‏ 📚 برگرفته از نماز خوبان