سلام علیکم خدمت همه بزرگواران
برای امورات کانال نیازمند ادمین هستیم و فقط خانم قبول می کنیم چون همه ی ادمین ها و مدیر خانم هستن لطفا اگر کسی تمایل به همکاری داشت پی وی خادم کانال پیام دهد با تشکر🌹
@shahidgomnam313
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود ...
لبیک یا شاه بانوی دمشق...
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 #تصویری
🌸 آیتالله مجتهدی (ره)
👈 #خوش_اخلاقی در #خانه 👉
#پیشنهاد_دانلود 👌
🌹کانال درس اخلاق🌹
✨✨✨✨✨
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🌷 بانـو ...
چادرے که شدے مرامت هم چادرے باشد👌
#چادر که گذاشتے وظایفت هم بیشتر مےشود 😉
گرچه می گوییم #عشق و خبرے از وظیفه هم نیست
#چشم هایت بانو...حواست باشد👌
#صدایت بانو... حواست باشد😉
#قدم هایت ...
مبادا رفتارت چادرے نباشد❗️
آخر همیشه مےگویم ...
چادر که سر کردی یک چادر ظاهرے بر سرت هست و یک چادر باطنے بر دلـ❤️ـت
حواست باشد بانـــو ...
چادرے که در دستـان توست #امانت
زهــــ🌸ــــرا (س) است
مبادا چادر را از ما بگیرند و بگویند :
لیاقتش را نداشتے
بانو حواست باشد🖐
💐چادر #حرمت دارد💐
#ما_با_چادرمون_خوشتیپ_تریم😉
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#خادم_نوشت✍🏻
سلام علیکم اعضای گرامی😍💞
خوبین الحمدلله✨
یه سورپرایز دارم براتون 🙂
........
از امشب شبی یک قسمت از کتاب سلام بر ابراهیم🤗 گذاشته میشه توی کانال ان شا الله🍃
پس منتظر باشین🌞
التماس دعا 🤲🏻
#خادمتون
••🦋••
✍🏻#قسمت_اول
•● چرا #ابراهیم_هادی ؟ ●•
تابستان سال ۱۳۸۶ بود. در مسجد امین الدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجیبی بود! تمام نمازگزاران ، از علما و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ایستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتی به اطراف خود نگاه کردم، با کمال تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته؛ درست مثل اینکه مسجد، جزیره ای در میان دریاست!
امام جماعت پیرمردی نورانی با عمامهای سفید بود. از جا برخاست و رو به جمعیت شروع به صحبت کرد. از پیرمردی که در کنارم بود پرسیدم: امام جماعت رو میشناسی؟
جواب داد: حاج شیخ محمدحسین زاهد هستن. استاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدی.
من که از عظمت روحی و بزرگواری شیخ حسین زاهد شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش میکردم.
سکوت عجیبی بود. همه به ایشان نگاه میکردند. ایشان ضمن بیان مطالبی در مورد عرفان و اخلاق فرمودند:
دوستان، رفقا، مردم مارا بزرگان عرفان و اخلاق میدانند و... اما رفقای عزیز! بزرگان اخلاق و عرفان عملی اینها هستند.
آن گاه تصویر بزرگی را در دست گرفت. از جای خود نیم خیز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصویر، چهره مردی با محاسن بلند را نشان میداد که بلوز قهوهای بر تنش بود.
خوب به عکس خیره شدم. گاملا اورا شناختم. من چهره او را بارها دیده بودم. شک نداشتم که خودش است. ابراهیم بود، ابراهیم هادی!!
سخنان آن عالم بزرگوار برای من بسیار عجیب بود. شیخ حسین زاهد، استاد عرفان و اخلاق که علمای بسیاری در محضرش شاگردی کردهاند، چنین سخنی میگوید؟! او ابراهیم را استاد اخلاق عملی معرفی کرد؟!
در همین حال با خودم گفتم: شیخ حسین زاهد که... اون که سال ها پیش از دنیا رفته!!
هیجان زده از خواب پریدم. ساعت سه بامداد روز بیستم مرداد ۱۳۸۶ مطابق با بیست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اکرم (ص) بود.
این خواب رویای صادقانهای بود که لرزه بر اندامم انداخت. کاغذی برداشتم و به سرعت آنچه را دیده و شنیده بودم نوشتم.
دیگر خواب به چشمانم نمیآمد. در ذهن، خاطراتی را که از ابراهیم هادی شنیده بودم، مرور کردم.
#ادامه_دارد .....
📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_۱
|•کپی به شرط دعای خیر😉
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمت_اول •● چرا #ابراهیم_هادی ؟ ●• تابستان سال ۱۳۸۶ بود. در مسجد امین الدوله تهران مشغول
••🦋••
✍🏻 #قسمتدوم
°•چرا #ابراهیمهادی؟
فراموش نمیڪنم. آخرین شب ماه رمضان سال ۱۳۷۳ در مسجد الشھداء بودم. به همراه بچههای قدیمے #جنگ به منزل شھید ابراهیم هادی رفتیم.🌙
مراسم براے فوت مادر این شھید بود. منزلشان پشت مسجد، داخل ڪوچه #شھید موافق قرار داشت.🌺
حاج حسین الله ڪرم در مورد شھید هادی شروع به صحبت ڪرد.خاطرات ایشان عجیب بود. من تا آن زمان از هیچڪس شبیه آن را نشنیده بودم!💡
آن شب لطف #خدا شامل حال من شد. من ڪه جنگ را ندیده بودم، من ڪه در زمان #شھادت ایشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا یڪے از بندگان خالصش را بشناسم.📿
این صحبت ها سالها ذهن مرا به خود مشغول ڪرد. باورم نمیشد، یڪ #رزمنده این قدر حماسه آفریده باشد و تا این اندازه #گمنام باشد! عجیب تر آنڪه خودش از خدا خواسته بود ڪه گمنام بماند و با گذشت سالها، هنوز پیڪرش پیدا نشده و مطلبے هم از او نقل نگردیده!
و من در همه ڪلاس هاے درس و براے تمام بچه ها از او میگفتم.🎈
هنوز تا #اذان صبح فرصت باقے است. خواب از چشمانم پریده. خیلے دوست دارم بدانم چرا شیخ زاهد، ابراهیم را الگوی اخلاق عملے معرفے ڪرد؟
فرداے آن روز بر سر #مزار شیخ حسین زاهد در قبرستان ابن بابویه رفتم.🍃
با دیدن چھره او ڪاملا بر صدق رویایی که دیده بودم اطمینان پیدا ڪردم.دیگر شڪ نداشتم ڪه #عارفان را در ڪوهها و در پستوخانههاے خانقاه نباید جست، بلڪه آنان در ڪنار ما و از ما هستند.🌷
همان روز به سراغ یڪے از رفقاے شھید هادے رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزدیڪ شھید را از او گرفتم. تصمیم خودم را گرفتم. باید بھتر و ڪاملتر از قبل ابراهیم را بشناسم. از خدا هم توفیق خواستم.شاید این رسالتے است ڪه حضرت حق براے شناخته شدن #بندگان مخلصش بر عھده ما نھاده است.☘
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_1
|•کپی به شرط دعای خیر😌
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻 #قسمتدوم °•چرا #ابراهیمهادی؟ فراموش نمیڪنم. آخرین شب ماه رمضان سال ۱۳۷۳ در مسجد الشھداء
••🦋••
✍🏻#قسمتسوم
°• #زندگینامھ
ابراهیم اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ مصادف با شبھاے قدر ماه مبارڪ #رمضان، در محله #شھید آیت الله سعیدے، حوالے میدان خراسان دیده به هستے گشود.🍃
او چھارمین فرزند خانواده بود، با این حال پدرش، مشهدے محمد حسین، به او علاقه خاصے داشت. او نیز جایگاه #پدر خویش را به درستے شناخته بود. پدرے ڪه با شغل بقالے توانسته بود فرزندانش را به بھترین نحو تربیت ڪند.
ابراهیم نوجوان بود ڪه طعم تلخ یتیمے را چشید. از آن روز بود ڪه همچون #مردان بزرگ، #زندگے را پیش برد.🔥
دوران دبستان را به مدرسه طالقانے رفت و دوره دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و ڪریم خان زند گذراند. سال ۱۳۵۵ توانست دیپلم ادبے را دریافت ڪند. از همان سال هاے پایانے دبیرستان، مطالعات غیر درسے را نیز آغاز ڪرد.☔️
حضور در #هیئت جوانان وحدت اسلامے و همراهے و شاگردے استادے چون علامه محمد تقی جعفرے ، در رشد شخصیت ابراهیم بسیار موثر بود.ابراهیم در دوران پیروزے #انقلاب، شجاعت هاے بسیارے از خود نشان داد.
او همزمان با تحصیل، در بازار تھران ڪار میڪرد. او پس از انقلاب، در سازمان تربیت بدنے فعالیت میڪرد و سپس به آموزش و پرورش منتقل شد.🙃
ابراهیم در آن دوران همچون معلمے #فداڪار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد.👨🏫
او اهل ورزش بود. با ورزش پھلوانان یعنے ورزش باستانے شروع کرد. در والیبال و ڪشتے بے نظیر بود. هرگز در هیچ میدانے پا پس نڪشید و مردانه مے ایستاد.💪
مردانگے او را میتوان در ارتفاعات سر به فلڪ ڪشیده بازے دراز و گیلان غرب تا دشتهاے سوزان جنوب مشاهده ڪرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در یاد یاران قدیمے #جنگ باقے مانده است.🥇
در #والفجر_مقدماتے ، پنج روز به همراه بچههاے گردانهای #ڪمیل و #حنظله در ڪانالهای فڪه مقاومت ڪردند و تسلیم نشدند.
سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ بعد از فرستادن بچههاے باقے مانده به عقب، تنهاے تنها با #خدا همراه شد و دیگر ڪسے او را ندید.🚶♂
او همیشه از خدا میخواست #گمنام بماند؛ چرا ڪه گمنامے صفت یاران محبوب خداست. خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد.
ابراهیم سالهاست ڪه گمنام و غریب در فڪه مانده تا خورشیدے باشد براے #راهیان_نور .☀️
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_1
•|کپی به شرط دعای خیر😉
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمتسوم °• #زندگینامھ ابراهیم اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ مصادف با شبھاے قدر ماه
••🦋••
✍🏻#قسمتچهارم
°•#محبتپدر
[راوے: رضا هادے]
در خانھ اے ڪوچڪ و اجاره اے در حوالے میدان خراسان تهران زندگے مے ڪردیم.
اولین روزهاے اردیبھشت سال ۱۳۳۶ بود. #پدر چند روزے بود ڪه از خوشحالے در پوست خود نمے گنجید. #خدا در اولین روز این ماھ ، پسرے به او عطا ڪرد. او دائما از خدا تشڪر مے ڪرد.🖇
هرچند در خانھ سھ پسر و یڪ #دختر بودیم ، ولے پدر براے این #پسر نو رسیده خیلے ذوق مےڪرد. البته حق داشت ، پسر خیلے با نمڪے بود. اسم بچه راهم انتخاب ڪرد:《ابراهیــــم》
پدرمان نام پیامبرے را بر او نھاد ڪه مظھر صبر و قھرمان #توڪل و توحید بود و این اسم واقعا برازنده او بود.🕯
بستگان و دوستان هروقت او را مےدیدند ، با تعجب مےگفتند: حسین آقا ، تو سھ تا فرزند دیگه هم دارے ، چرا براے این پسر اینقدر خوشحالے مےڪنے؟!
پدر با آرامش خاصے جواب مےداد: این پسر حالت عجیبے داره! من مطمئن هستم ڪه ابراهیم من ، بندھ خوب خدا میشه ، این پسر نام من رو هم زندھ مےڪنه!🔎
راست مےگفت. محبت پدرمان به ابراهیم ، محبت عجیبے بود.
هرچند بعد از او ، خدا یڪ پسر و یڪ دختر دیگر به خانوادھ ما عطا ڪرد ، اما از محبت پدرم به ابراهیم ، ڪم نشد.❤
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسھ طالقانے در خیابان زیبا مےرفت. #اخلاق خاصے داشت. توے همان دوران دبستان نمازش #ترڪ نمےشد.
یڪ بار هم در همان سال هاے دبستان به دوستش گفتھ بود: باباے من آدم خیلے خوبیھ. تا حالا چند بار #امام_زمان (عج) رو توے خواب دیدھ. وقتے هم ڪه خیلے آرزوے #زیارت #ڪربلا داشته ، #حضرت_عباس (ع) رو توے خواب دیدھ ڪه به دیدنش آمده و با او حرف زده.🦋
زمانے هم ڪه سال آخر دبستان بود ، به دوستانش گفتھ بود: پدرم میگھ آقاے خمینے ڪه شاه ، چند سالھ تبعیدش ڪرده آدم خیلے خوبیھ. حتے بابام میگھ: همه باید به دستورات اون #آقا عمل ڪنن. چون مثل دستورات امام زمان (عج) مےمونھ.🕸
دوستانش هم گفتھ بودند: ابراهیم دیگھ این حرف هارو نزن. آقاے ناظـــم بفھمه ، اخراجت مےڪنه.
شـــاید براے دوستان ابراهیم شنیدن این حرف ها عجیب بود. ولے او بھ حرف هاے پدر خیلی #اعتقاد داشت.💭
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_1
•|کپی به شرط دعای خیر😌