eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
چادر پوشیدن منطق و دلیل نمی خواد😊 کمی فکر می خواد که بین یک دوراهی کدام را باید انتخاب کنی؟ خدا😍 یا چشم های هرزه و هوسران دیگران ؟؟😏
🍃🌹🍃 گمان کنم که دلش رفت پیش "مادر خود" که این چنین وسط کوچه گریه اش آمد ... #شبتون_شهدایی 🌙 @Shahidgomnam
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 پدر جان...! سوگند كه آرامش اين لحظه كه خود را در حضورتان حس ميكنم با دنيا عوض نخواهم كرد...🕊 لحظه ای كه مانند فرزندی راه گم كرده، صدايتان ميكنم و مطمئن ميشوم در سايه ی امن شما به سر منزل مقصود خواهم رسيد...✨ دلم را به اين لحظه لحظه ها خوش ميكنم...💞 تا روزي كه نسيم خبر آمدنتان را به جهان بدهد...🕊 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ الله🌺 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 @Shahidgomnam
🌺➼‌┅═❧═┅┅───┄✧✦ یا فاطمة الزهراء عليها السلام🍃 در آتش و دود ناله اش بی اثر است با بودن میخ مادرم در خطر است 😔 آن مردک پست با چه رویی می گفت از بیعت در غدیر خم بی خبر است علی اصغر یزدی @Shahidgomnam 🌺➼‌┅═❧═┅┅───┄✧✦
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج, هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر شهید @Shahidgomnam
⭕⭕عکسی از سخت ترین لحظات جبهه جنگ تحمیلی .. 🔴برادری در کنار برادرش ولی بدون سر... 🔴اونجوری ایستادند تا خاک ندهند به دشمن ودشمن طمع نکند. @Shahidgomnam
به ما گفت : من تندتر می‌روم شما پشت سرم بیایید تعجب کرده بودیم !! سابقه نداشت بیشتر از صد کیلومتر سرعـت بگیرد !! غروب نشده رسیدیم گیلانغرب ... جلو مسجدی ایستاد ؛ ماهم پشت سرش نمــاز ڪہ خواندیم ، سریع آمدیـم بیـرون ... داشتیم تنـد تنـد پوتین‌هایمان را می‌بستیم ڪہ زود راه بیفتیم گفت : ڪجا با این عجله ؟! میخواستیم به نماز جماعت برسیم ڪہ رسیـدیم ... #سردار_عاشورایی_بدر #شهید_مهدی_باکری #نماز_اول_‌وقت @Shahidgomnam
یک نفر یک خبر از یار ندارد بدهد؟ دلِ ما خیلی از این بی‌خبری سوخته است.... کجایی ؟؟ #آقـــــــــــا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @Shahidgomnam
🍃🌹 #دلنوشتـــــه 🔹گذشتی از روز های خوش جوانی ات!! دعا کن برایم.. تا این جوانی، مرابه بازی نگیرد... #مدافـــع_حــــرم #شهیـــد_عارف_کاید_خورده🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فاطمیه #واحد #پیشنهاد_دانلود ذکر امیرالمومنین علی علیه السلام... #کربلایی_محمدحسین_حدادیان #مهدیه_امام_حسن_مجتبی(ع) 🌹 🕊 🕊️ 🌹 🕊️ 🌹 🕊️ @Shahidgomnam
❣خدایا خودت می دانی که ڪسی نیست #بجز_تو که از درون و برون من آگاه باشد، لذا فقط از تو میخواهم که مرا #هدایت کنی و به سعادت واقعی برسانی که همان #شهادت است. #شهید_مدافع_حرم #شهید_اکبر_شهریاری 🍃🌹 @Shahidgomnam
چه فرقی می کند؟ شلمچه، حلب، موصل، قدس یا روستاهای محروم خوزستان؟ بسیجی سهمش دویدن پا به پای انقلاب است. #شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 #شهید_ترور_اهواز @Shahidgomnam
سلام خدمت دوستان گرامی ❤️❤️ خوشامد گویی خدمت کسایی که تازه به ما پیوستند😍😍 بخاطر درخواست های شما دوستان عزیز امشب هم رمان در کانال قرار میدیم ساعت ۱۲منتظر رمان باشید 😊😊 به قسمت های هیجانی رمان نزدیک میشیم چند وقت دیگ😍😍 خیلی ممنونم که پیگیر ما هستنید همراهیمون میکنید و دل گرممون میکنید😘😘 باتشکر🙏🙏
🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🍃 رمان { 🌸🍃#حورا 🌸🍃} 💝💝💝💝💝💝💝💝 عرض سلام و ادب خدمت عزیزان باتوجه به علاقه شما به رمان قبلی ما😍😍😍 تصمیم گرفتیم که رمانی مذهبی و بسیار زیبا به نام "حورا" رادرکانال {❤️شهید گمنام ❤️} تقدیم به چشمان زیبایتان کنیم امیدوارم که لذت ببرید..... ایدی ادمین و مسئول پارت ها👇👇👇 @Sit_narges_2018
🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 _ببین پسرم حورا توخونه وضعیت خوبی نداره قبول داری؟😒😒 _بله😏😏 _من دارم این کارو میکنم که از شر مادرت نجات پیدا کنه و راحت شه. مگر نه من بد دختر خواهرم رو که نمی خوام.😃😃 مهرزاد در دلش گفت:اگه بدشو نمی خواستین، نمی زاشتین زنتون عذابش بده و زندگی رو براش جهنم کنه.😖😖😖 _مهرزاد اون دختر تو این سال ها به لطف مادرت سختی زیادی دیده میخوام بقیه زندگیش خوش و خرم و در رفاه باشه. میفهمی؟😠😠 _پدر من اینجوری که دارین بدبخت ترش می کنین.😟😟 اون مرتیکه پیر خرفت داره صدای کلنگ قبرش میاد.😏😏 حورا هنوز ۲۲سالشه. خواهش میکنم بدتر نکنین اوضاع رو. فقط به خاطر پول حورا رو از دست ندین.😞😞 _سعیدی فقط۴۵سالشه.😶😶 _همسن شوهر عمه است هه..جای پدر حوراست.😤😤 اقا رضا عصبی شد و برخواست.😡😡 _به تو هیچ ربطی نداره مهرزاد. دخالت نکن و برگرد خونه.😤😤 مهرزاد هم برخواست و گفت:من نمیزارم زندگی حورا رو تباه کنین.😡😡 _تو چیکاره ای مگه؟😳😳فضولی نکن فهمیدی؟😠😠سرت به کار خودت باشه اختیار حورا دست منه.😏😏 مهرزاد دندان هایش را به هم فشرد و گفت:حالا میبینیم.😅😅 با سرعت اتاق را ترک کرد و از شرکت خارج شد. آنقدر عصبانی بود که فقط دعا کرد سعیدی را نبیند. مگر نه او را زنده نمیگذاشت.🏃🏃🏃 تا خانه راهی نبود اما راهش را کج کرد که بیشتر در راه باشد. موبایلش دوبار زنگ خورد اما جواب نداد و آخر هم خاموش کرد.📱 "روزهایم را🌅🌅 خیابان های شهر می گیرند🛣🛣 شبهایم را ؛ "فکرهای تو"!🌠🌠 بیولوژی هم نخوانده باشی📖📖 می فهمی چه مرگم شده است!"😓😔 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🍃🍃🍃 🍃🍃🍃
🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃 دلش میخواست حورا به او اطمینان بدد که میماند.😢😢 که نمی رود..🚶🚶 که تنهایش نمی گذارد..😨😨 دلش می خواست بتواند اندکی با حورا حرف بزند. دلش می خواست به او بگوید که دوست داشتن چند سال پیشش الکی و از سر بچگی نبوده.😍😍 الان که فکر می کند ممکن است حورا از آن خانه برود انگار تن و بدنش را آتش می زدند. موبایلش را برداشت و با انگشت روی اسم امیر رضا زد📱📱. _به به آقا مهرزاد. شماره گم کردی؟📞📞 _سلام امیر حوصله ندارم لطفا گوش کن ببین چی میگم.🙂🙂 _چیشده باز کارت جای ما گیر افتاده؟😏😏 _امیرررر؟😠😠 _باشه خیلخب بگو.🤗🤗 _کسیو داری یه نفرو نفله کنه؟😉😉 _مهرزاد خجالت بکش.😟😟 _فقط یه هفته بره بیمارستان.😒😒 _مهرزااااد معلوم هست چی میگی؟😩😩 _امیر مهمه طرف گنده برداشته میخوام پاهاشو قلم کنم.😖😖 _خودت این کارو بکن. مگه ما لات و آدم کشیم؟😣😣 _نمیدونم داداش یه کاری بکن. 😞😞واحبه بخدا داره زندگیم نابود میشه😭😭. من _فقط میتونم برات کار گیر بیارم.😥😥 _کار؟ کار چیه این وسط؟😓😓 _مهرزاد کار واجبه برات. چقدر میخوای بی کار بگردی هان؟😧😧 _خیلخب نصیحتات باشه واسه بعد. خدافظ🤐🤐 بدون منتظر بودن جواب امیر رضا، ارتباط را قطع کرد.😵😵 دیگر هیچ فکری به ذهنش خطور نمی کرد.😰😰 راهی خانه شد و امیدوار بود اتفاق تازه ای نیفتد. از بین دوستانش فقط امیر رضا کار راه انداز بود و بقیه دوستانش به درد نخور بودند. به خانه که رسید مونا را دید که با او همقدم شد و وارد خانه شد. _سلام داداش‌.😉😉 _علیک سلام. کجا بودی؟😠😠 _وا دانشگاه دیگه.🙄🙄 _دانشگاه با این وضع و قیافه؟🤔🤔 به مانتو تنگ و کوتاه و مقنعه آزادی اشاره کرد که روی سر خواهرش بود. آرایش غلیظش هم حسابی در چشم بود و هر پسری را جذب می کرد.😤😤 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🍃🍃🍃 🍃🍃🍃
بفرمایید اینم از رمان امشب ما 😍😍 منتظر نظرات زیباتون هستم👇👇 @Sit_narges_2018 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دعاگوی همه ی عزیزان هستیم
سخت دلتنگ و غریبم...😔 جرعه ای امن یجیبم...📿 شهیدانِ خدایی ...😰 طاقت ماندن ندارم...💔😔 چه تنها مانده ام بر خاک...😞 شما رفتید تا چالاک... مرا رها کردید و رفتید...😣 به مبتلا کردید و رفتید... شما رفتید و من اینجا ...😔 زفیض مردن بی نصیبم.... !!! ای شهادت ناز شصتت!!!❤️ تأسی کن مرا دستت... 🌷 @Shahidgomnam
: عده از میشوند آن هم گمنام:❤️ . دخترانی که چادرشان بوی (س)میدهد.💔 . دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند.🌷 . دخترانی که بار سنگین را به دوش میکشند.❤️ ولی به چشم نمی آید:چون ندارد🌷 . چون از روی این کار را انجام میدهند👌 . چون فقط با تغییر دکور خانه،دیگران متوجه میشوند خانه تغییر کرده و کار های دیگرشان به چشم نمی آید😑 . دخترانی که بوی غذایشان در خانه میپیچد😋 . به فرزند کوچکشان یاد میدهند😍 برایش کتاب میخوانند🤗 به ظاهر خود و کودکشان میرسند🌷 . در پای منتظر هستند منتظر آمدن صدای ...❤️ . این کار ها بماند کنارش مشغول هستند📚 . دخترانی که به دور از چشم و هم چشمی زندگی میکنند و بر سخت نمیگیرند.👌 . خواسته هایی که در توان همسرشان نیست را به زبان نمی آورند. . اینها همان شهیده های گمنامند:❤️ . میکنند فقط در میدان نیستند✋️ . کار میکنند فقط آچار به دست نیستند✋️ . برای همین میگوییم گمنامند👌 . آنها علاوه بر چادر خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.❤️💔 . روی مزارشان نمینویسند(شهیده)‌ چون مثل مادرشان گمنامند💔 این دختران مورد واقع نشدند✋️ اینها معنی بودن را درک کردند❤️ . اینها کمی عاشقند🌷 🌷سلامتیشون 🌸 @Shahidgomnam