eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
943 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
20 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
از دل رود هر آنکه از دیده دور شدگفتند پیشینیانِ ما باور نمی کنم، نه که چون دور شد زِ من؛ جاودانه شد . . ♥🌱 @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت بیست چهارم بزرگ مرد کوچک🌷🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهیدحسین_معز_غلامی🌹 "کار تمی
پارت بیست پنجم بزرگ مرد کوچک🌷🌿 🌹 "قوی علی خدمتک جوارحی" با من خیلی شوخی میکرد. وقتی تو خونه بود، باهم کاراته تمرین می کردیم. کُشتی می گرفتیم. یا باهم می رفتیم بیرون تنیس یا پینگ پونگ بازی میکردیم. وقتی که بزرگتر تر شد با دوستانش به ورزش پینت بال می رفتن. امکان نداشت جوانی به خانه ما بیاد و حسین با او فوتبال نره. به ورزش فوتبال علاقه خاصی داشت.جوان های فامیل رو جمع میکرد و با خودش به فوتبال می برد. جوان هایی که کمی تنبل بودند، جرات نمی کردن به خونه ما بیان! |پدر شهید| • حسین قبل از شهادتش می رفت ورزش بوکس. حسین یه روحیه داشت اگه مثلا ورزش رز می رفت یا هر ورزش دیگه ای برای(قوی علی خدمتک جوارحی)رضای خدا و خدمت در راه خدا بود من این رو با اطمینان میگم، اصلا اینطور فکر نمی کرد که ورزش کنم برای سلامتی بدنم، نه فقط برا خدا که آماده باشه برای کار؛این رو همه می دونن که حسین، از وقتی که خودش رو پیدا کرده بود؛یا کار اسلام انقلاب بود و نوکری امام حسین (ع) رد میکرد. |دوست شهید @shahidhosseinmoezgholami
اۍ خوش آن جوانۍ کہ ماندھ پاۍِ مڪتب سر نهادھ آخر بہ پیشِ پاۍ زینبۜ. 🖐🏻 @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت سی🌷🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی 🌹 "اخلاص حسینی" روزی که میخواستیم
پارت سی و یک🌷🌿 🌹 "خط قرمز" حسین معتقد بود باید،خانم هایی که بی حجاب هستن روامربه معروف نهی از منکر کرد.اوبی حجابی رو مبارزه علنی با اسلام می دونست،میگفت کسی که حرام رو توی اقا انجام میده،آسیب اصلی رو خودش میبینه ، اما گناه علنی،تاثیرات عمومی برای همه داره.حسین اگه خانم بی حجابی تو خیابون می دید، محترمانه به او تذکر لسانی میداد تا جایی که اون خانم حجاب را رعایت کنه. خیلی به مسئولین که میگن اسلام گفته که اگه شما تو بحث اگر به معروف جونت به خطر افتاد،میتونی انجام ندی؛انتقاد داشت و می گفت همین نوع اعتقاد که الان کار جامعه رو به اینجا رسونده! اصلا ترس توی وجودش نبود. با کی در خصوص این مسائل نداشت که بخواد اتفاقی بیفته! پاش هم می افتاد برای اسلام سیلی رو می خورد. یه بار به ماشینی که خانوم بی حجابی توش بوده، تذکر داد بود، طرف از ماشینش پیاده شده بود و به سمت حسین حمله ور شده بود. حسین خیلی با طرف آروم و با نرمی صحبت کرده بود، ولی ظاهراً طرف توهین میکنه به آقا{امام خامنه ای} حسین هم که خیلی رو رهبر حساس بود، باهاش درگیر شده بود؛ طرف با مشت زده بود تو گونه حسین! صورت حسین ورم کرده بود. خط قرمز حسین، اسلام بود |دوست شهید| @shahidhosseinmoezgholami
هنوز هم‌با لبخند های شیرین تو سپری میکنم دلتنگے هایم را ..♥! @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت سی و شش🌷🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی 🌹 "سلوک بندگی" حسین دوتا
پارت سی و هفت ، بزرگ مرد کوچک🌷🌿 🌹 " تنها در خواست " اواسط سال 1393بود، ما توفیق خدمت در تیپ دانشجویی مرکز آموزش را داشتیم، دوسه نیروی جدید به ما معرفی کردن. یکی از نیرو های جدید بود. برای اولین بار ایشون رو اونجا دیدم؛ نامه معرفیش رو گرفته بود. ایشون به ما معرفی شده بود و قرار شد به عنوان فرمانده گروهان در دوره ها از شون استفاده کنیم. ما هر کاری به ایشون می گفتیم می گفت چشم حاجی! هر چی شما بگی! جلساتی داخلی برای بچه های تشکیل می دادیم که حرف هاشون رو می زدن و راجع به موارد مختلف بحث و گفتگو می کردند؛ حتی یه بار نشد من ببینم نسبت به وضعیت اعتراض بکنه، یکبار ندیدم بیاد راجع به کسی دیگه حرفی بزنه گلایه ای کنه که چرا امکانی که در اختیار دیگران هست به من ندادید و از این دست صحبت هایی نیرو های آموزشی به صورت شبانه روزی حضورمی داشتیم، به من گفت:《اگر امکانش باشه، چون فعالیت من تو بسیج زیاده، از ساعت چهار و پنج بعد از ظهر. به بعد یه وقت رو به من بدید تا ساعت هشت و نه شب من برم پایگاه بسیج به فعالیت های اونجا سرو سامانی بدم و برگردم و تا صبح سر کار بمونم.》 ایشون از من که یادم میاد همین بود. |همرزم شهید| @shahidhosseinmoezgholami
قبل انقلاب شهدای‌انقلاب شهدای‌دفاع‌مقدس شهدای‌مدافع‌حرم و... همه‌ی آنها رفتند تا جمهوری‌اسلامی بماند، تا آرامش فردای من و تو مهیا شود. همه‌ی آنها رفتند تا کشور زیر سلطه‌ی دشمن نرود... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidhosseinmoezgholami
ڪاش آنجــا ڪـه تــو رفتـی؛ غــم ِ عالــم میرفـت... ڪاش ایـن غربـت ِ جَمعـی؛ همـه با هـم میرفـت...! @shahidhosseinmoezgholami
کربلایی حسین معز غلامی4_5994735585900625981.mp3
زمان: حجم: 12.85M
🔸بنت سه ساله غزل بابايى🔸 شور حضرت رقيه (س)😭😭😭 ⛔️محتواى شعر روضه است با حال مناسب گوش بديد.⛔️ ‏ @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت پنجاه و هشت مُزدِ احترام🌸🌿 #کتاب_سرو _قمحانه #شهید_حسین_ معزغلامی🌹 حسین عصای دست پدر و مادرش ب
پارت پنجاه و نه جوان نستوه🌸🌿 🌹 وقت هایی که ایستگاه صلواتی می زدیم،باوجوداینکه کتف حسین آقا تودرگیری های فتنه ۸۸آسیب دیده بود و همیشه اذیتش می کرد و این اواخر هم که از سوریه برگشته بود سه تاترکش به بدنش اصابت کرده بود،خیلی کارمی کرد تا حدی که کتفش وجای ترکش هاش دردمیگرفتن وبه من می‌گفت یه کم کتفم روفشار بده.منم براش فشار میدادم،حالش بهتر می شد بهش به شوخی می گفتم حسین آقا شما دیگه پیرشدین نمی تونی کارکنی عرصه روبه جووناواگذارکن،میگفت من کارم رو انجام میدم و هیچ فرقی برام نداره،توپایگاه بسیج هم چون حلقه های صالحین برگزار می شد،بایدخوب نظافت میشد،باحسین آقا نظافتش می کردیم عجیب بودماهرنیم ساعت می نشستیم استراحت می کردیم،ولی حسین آقا بااون همه مشکلات بدنیش همه چهارساعت روکارمیکرد،حتی یه دفعه پارچه هایی که باهاش اتاق خونه شون روتزئین کرده بود،دراورده بود و پایگاه روباهاش تزئین کرد،خسین آقا خیلی تومردم محبوب بود و هرجایی که دعوتش می کردند برا مداحی،منم باهاش می رفتم خیلی برام جالب بود همه اقشار مردم واقعا بهش احترام می گذاشتند حتی لات های محل باهاش صمیمی بودن و دوستش داشتن خلاصه بزرگ تاکوچیک محل عاشقش بودن،منم به خاطر اینکه با حسین آقا بودم،پدرم کاریم نداشت ولی هروقت خودم می خواستم برم بیرون پدرم خیلی بهم گیر میداد. (دوست شهید @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت پنجاه و نه جوان نستوه🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 وقت هایی که ایستگاه صلواتی می زدیم
پارت شصت کتک های شیرین!🌸🌿 🌹 گاهی میشدبه بچه ها می‌گفت بچه هابیایدمنوبزنید،حدودبیست وسه،نفرمی ریختیم سرش،امااو،طوری میزدماروزمین که آسیب نبینیم وبهمون هم می‌گفت بچه ها من اگر اینطور می زنمتون زمین برااینه آمادگی جسمانی تون بره بالا،اگه دردتون گرفت بیایدمنوبزنید؛یه دفعه یکی از بچه ها گفت من دردم گرفت حسین آقا می‌خوام بزنمت،من خیلی ناراحت شدم،راستش من خواستم سرش دادبزنم ویه لگدهم بهش بزنم،اخه من خیلی حسین آقا رودوست داشتم و دارم،به حسین آقا گفت زدی تو صورتم،منم باید بزنم توصورتت!حسین آقا صورتش روبردجلوتابزنه تو گوشش امااون پسره صورت حسین آقا روبوسید،واقعابرام جالب بود بچه ها خیلی کارهای حسین آقا رو دوست داشتن و عاشق حسین آقا بودن. (دوست شهید) @shahidhosseinmoezgholami