💔
این حاءوسینونون به خُـدا اسم اعظم است
حاجـت همیشه گـشته روا با حَـسن حَـسن
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#دوشنبه_های_امام_حسنی💚
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#روزمان_رابایک_بسم_الله_شروع_کنیم.
اعرف المودة لك في قلب أخيك بما له في قلبك.
ميزانِ دوستى [خود] را در دل برادرت ، از دوستى اى كه در دلت نسبت به او دارى ، بشناس .
دل به دل راه داره...
الإمام الباقر عليه السلام
#کلام_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 تابید پُشتِ پَنجرهِ ناگاه نامِ تو••• #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
برخیز و
بخند و
زندگی کن با عشق
صبح دگری دوباره از راه رسید.....
شهید شو 🌷
💔 #چله_عاشقی قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه روز بیستم به نیت #شهید_روح_الله_قربانی یَا مَنْ تُ
💔
#چله_عاشقی
قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
روز بیست و یکم
به نیت #حاج_حسین_همدانی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ،
وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ،
وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج...
توصیه امام خامنه ای(حفظهالله)به دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع بلا
تصویر دعا سنجاق شده است❌
#التماس_دعا
#پروفایل #استوری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#سالروزولادت
💔
#دم_اذانی
«آیتاللهبهجترحمهاللهعلیـه🖇🌱»
اگـر این دو کـار را انجام دهید خیلی در معنویتــ پیشرفت می کنید
#نمـازاولوقت | #دروغنگفتن
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#دم_اذانی
الحُب رزق من الله لقلبك
عشق نعمتِ خداست برای قلبت!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
شب یلدا 🍉
اگه خواستین مهمونی برید و مهمونی بدید
یکبار به این عکس نگاه کنید☝️
لحظه دیدار پرستار بخش بیماران کرونایی بیمارستان رازی شهر اهواز با فرزندش پس از مدتها دوری 😔
برای سلامتی خانواده هامون رعایت کنیم🙏🏻
#کرونا
#من_ماسک_میزنم
#مدافعان_سلامت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_نود_و_دوم #ابراهیم_حسن_بیگے عمرو عاص سرفه ای کرد و گفت: مردک! او را دو
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_نود_و_سوم
#ابراهیم_حسن_بیگے
عمرو عاص که از شدت سرفه، بدنش خم شده بود، سرش را بلند کرد و نفس عمیقی کشید پیرمرد گفت:
قربان خودتان را ناراحت نکنید.
خواست خدا بود که این بیماری بر شما عارض شد و به مسجد ترفتید.
باید خدا را شکر کنیم و صدقه بدهیم.
عمروعاص به عمرو اشاره کرد و گفت:
این مردک را از اینجا ببرید.
۲۶ ساعت فرصت بدهید تا حرف بزند که کیست و از سوی چه کسی مأموریت داشته.
اگر حرف نزد با شمشیر خودش، از وسط دو شقه اش کنید و جنازه اش را جلوی سگ ها بیندازید.
نگهبان ها عمرو را با خود بردند.
عمروعاص روی تخت نشست و رو به پیرمرد گفت:
قصد داشتم صبح به مسجد بروم.
خداوند به اندکی تب و سرفه مأموریت داد تا مانع رفتنم شوند.
الحق که خداوند حافظ و دوستدار ماست.
سپس پوزخندی زد و سرش را تکان داد.
برک بن عبدالله مردی بود کوتاه قد لاغر و سیاه چرده با موهای مجعد.
دستار سفیدی روی سرش بسته بود و با هر قدمی که در بازار پیام بر می داشت، شلیته ی بلند و گشادش موج برمی داشت.
بازار در آن ساعت از ماه رمضان خلوت بود.
در انتهای بازار راسته ی آهنگرها قرار هست که صدای چکش و آهن و سندان، زیر سقف گنبدی اش می پیچید و صدای گوش خراشی برمی خاست.
اینک مقابل یکی از مغازه ها ایستاد.
پیرمرد آهنگری که پیشبند چرمی در واش تا زیر زانویش می رسید، داخل مغازه روی کنده ی درختی نشسته بود.
برک جلو رفت، در چارچوب در ایستاد، شمشیر پارچه پیچ شده اش را بلند کرد و به پیر مرد نشان داد و گفت:
آمده ام شمشیرم را تیز کنم.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️