eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 مهدی بختیاری فرزند اسلامشهر شهید شد🥀 حاج مهدی بختیاری فرزند اسلامشهر در آستانه روز پاسدار در کشور سوریه به درجه رفیع شهادت نائل گردید. هنیئاًلڪ‌الشھاده باَمان‌الله‌یاشهیدالله ... 💞 @aah3noghte💞
💔 : زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. 🌺🌺🍃 داستان واقعی "" قصه مسلمان شدن یک مسیحی به قلم زیبای شهید مدافع حرم سید طه ایمانی این داستان براساس حقیقت و واقعیت بوده و بعد از مصاحبه با شخصيت اصلی داستان به رشته تحریر در آمده است و نویسنده تاثیری جز روایتگری در داستان ندارد. ✍سید طه ایمانی
💔 بنام او که هدایتگر است قسمت1⃣ حتی وقتی مشروب نمی خوردم بیدار شدن با سردرد و سرگیجه برام عادی شده بود … اما کم کم حس می کردم درس ها رو هم درست متوجه نمیشم … و … هر دفعه یه بهانه برای این علائم پیدا می کردم …ولی فکرش رو نمی کردم بدترین خبر زندگی ام منتظرم باشه 😐… بالاخره رفتم دکتر … بعد از کلی آزمایش و جلسات پزشکی… توی چشمم نگاه کرد و گفت: – متاسفیم خانم کوتزینگه … شما زمان زیادی زنده نمی مونید … با توجه به شرایط و موقعیت این تومور … در صد موفقیت عمل، خیلی پایینه و شما از عمل، زنده برنمی گردید … همین که سرتون رو ….. مغزم هنگ کرده بود … دیگه کار نمی کرد … دنیا مثل چرخ و فلک دور سرم می چرخید😥😓 … – خدایا! من فقط 21 سالمه … چطور چنین چیزی ممکنه؟… فقط چند ماه؟ … فقط چند ماه دیگه زنده ام!! … حالم خیلی خراب بود … برگشتم خونه … بدون اینکه چیزی بگم دویدم توی اتاق و در رو قفل کردم … خودم رو پرت کردم توی تخت … فقط گریه می کردم😭 … دلم نمی خواست احدی رو ببینم … هیچ کسی رو … یکشنبه رفتم کلیسا … حتی فکر مرگ و تابوت هم من رو تا سر حد مرگ پیش می برد … هفته ها به خدا التماس کردم … نذر کردم … اما نذرها و التماس های من هیچ فایده ای نداشت … نا امید و سرگشته، اونقدر بهم ریخته بودم که دیگه کنترل هیچ کدوم از رفتارهام دست خودم نبود … و پدر و مادرم آشفته و گرفته … چون علت این همه درد و ناراحتی رو نمی دونستن … خدا صدای من رو نمی شنید😞 … ... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 بنام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت1⃣ حتی وقتی مشروب نمی خوردم بیدار شدن با سردرد
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 2⃣ یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت😢 … یه روز به خودم گفتم… – تو یه احمقی آنیتا … مگه چقدر از عمرت باقی مونده که اون رو هم داری با ناله و گریه هدر میدی؟😏 … به جای اینکه دائم به مرگ فکر می کنی، این روزهای باقی مونده رو خوش باش🙃 … 💠🍃💠🍃💠 همین کار رو هم کردم … درس و دانشگاه رو کنار گذاشتم … یه لیست درست کردم از تمام کارهایی که دوست داشتم انجام شون بدم🗒 … و شروع کردم به انجام دادن شون … دائم توی پارتی و مهمونی بودم … بدون توجه به حرف دکترها، هر چیزی رو که ازش منع شده بودم؛ می خوردم … انگار می خواستم از خودم و خدا انتقام بگیرم😏 … از دنیا و همه چیز متنفر بودم😣 … دیگه به هیچی ایمان نداشتم … 💠🍃💠🍃💠 اون شب توی پارتی حالم خیلی بد شد … سرگیجه و سردردم وحشتناک شده بود … دیگه حتی نمی تونستم روی یه خط راست راه برم … سر و صدا و موسیقی، مثل یه همهمه گنگ و مبهم توی سرم می پیچید … دیگه نفهمیدم چی شد … 💠🍃💠🍃💠 چشم باز کردم دیدم توی اورژانس بیمارستانم … سرم درد می کرد و هنوز گیج بودم … دکتر اومد بالای سرم و شروع به سوال پرسیدن کرد … حوصله هیچ کس رو نداشتم … بالاخره تموم شد و پرستار پرده رو کنار زد … تخت کنار من، یه زن جوان محجبه بود … اول فکر کردم یه راهبه است اما حامله بود😳 … تعجب کردم … با خودم گفتم شاید یهودیه … اما روبند نداشت و لباس و مقنعه اش هم مشکی نبود🤔 … من هرگز، قبل از این، یه رو از نزدیک ندیده بودم … ... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 2⃣ یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت😢 … ی
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 3⃣ مسلمانان کشور من زیاد نیستند یعنی در واقع اونقدر کم هستند که میشه حتی اونها رو حساب نکرد😏 … جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگی می کنن … 💠🍃💠🍃💠 همون طور که به بالشت های پشت سرش تکیه داده بود … داشت دونه های تسبیحش رو می چرخوند📿 … که متوجه من شد … بهم نگاه کرد و یه لبخند زد … دوباره سرش چرخوند و مشغول ذکر گفتن شد📿 … نمی دونم چرا اینقدر برام جلب توجه کرده بود … 💠🍃💠🍃💠 – دعا می کنی؟ … – نذر کرده بودم … دارم نذرم رو ادا می کنم😊 … – چرا؟ … – توی آشپزخونه سُر خوردم … ضربان قلبش قطع شده بود… چشم های پر از اشکش لرزید … لبخند شیرینی صورتش رو پر کرد … – اما گفتن حالش خوبه … – لهجه نداری … – لهستانیم ولی چند سالی هست آلمان زندگی می کنم… – یهودی هستی؟ … – نه … تقریبا 3 ساله که مسلمان شدم … شوهرم یه مسلمان ترک، ساکن آلمانه … اومده بودیم دیدن خانواده ام… 💠🍃💠🍃💠 و این آغاز دوستی ما بود … قرار بود هر دومون شب، توی بیمارستان بمونیم … هیچ کدوم خواب مون نمی برد … اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام می گفت … منم از بلایی که سرم اومده بود براش گفتم😢 … از شنیدن حرف ها و درد دل های من خیلی ناراحت شد … – من برات دعا می کنم … از صمیم قلب دعا می کنم که خوب بشی … خیلی دل مرده و دلگیر بودم … – خدای من، جواب دعاهای من رو نداد … شاید کلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه … چرخیدم و به پشت دراز کشیدم … و زل زدم به سقف و گفتم… – خدای تو جوابت رو داد … اگر خدای تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم👌 … خیلی ناامید بودم … فقط می خواستم زنده بمونم … به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگی بود … بهشتی که برای نگه‌داشتنش حاضر بودم هر کاری بکنم … هر کاری … ... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 فائزه هاشمی گفته اگه یک میخ هم جای مدیران فعلی بذارند، مملکت می‌چرخه!!! - جدی؟ پدرتون هم برای یک میخ این همه تلاش کرد و تهش گفت راحت می‌تونم بمیرم؟ راسی! انتخابات بعدی از چه میخی حمایت می‌کنید؟😏 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خدایا! خیر و برکتت را بر علی بن موسی الرضا، امام نیکو، با تقوای بی‌عیب و حجتت، بر هر که بر زمین و خفته در زیر زمین است، بفرست. بر آن شهید راه حق، درودی بی‌شمار، کامل و پاک، و به هم پیوسته و پیاپی، عطا نما. 🌱 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 خیلے حواسـش به خودش و #دلـش بود.. بارها مےرفتیم توے خانه ها یا جاهایی ڪه چندان توجهی با مسائل شـر
💔 روز پاسدار به رفقایش پیام تبریڪ داده بود و گفته بود "دعا کنید اسم پاسداری را یدک نکشیم، پاسدار واقعی باشیم" به حرف، پاسدار نبود! شھادتش ثابت کرد تا پای جان از حریم ولایت و عمه سادات، پاسداری خواهد کرد... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 مهدی بختیاری فرزند اسلامشهر شهید شد🥀 حاج مهدی بختیاری فرزند اسلامشهر در آستانه روز پاسدار در کش
💔 تشییع پیکر شهید مدافع حرم مهدی بختیاری پنج شنبه ۲۸ اسفند ماه ساعت ۹ صبح از مقابل درب منزل شهید (واقع در اسلامشهر/ شهرک انبیا / انتهای کوچه بهشت ۱۶ /کوچه شهید وطنی) ناحیه بسیج سیدالشهدا علیه السلام و سپس تدوین در قطعه ۲۶ بهشت زهرا از بزرگوارانی که توفیق حضور دارند، التماس دعا داریم ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 این زیبایی ها برای شما خلق شده😍❤ لطفا فقط از زندگیتون لذت ببرید✌😃 شکرگزاری لذت زندگی شما رو هزاربرابر میکنه😊🤲 الهــــــــــی شکرت، بابت این همه قشنگی😍🍃 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
😍🍃😍🍃 خوب رفقااااا گوش بونمایید👇👇 از فردا تمارین شروع میشه😎 به همه ی صحبتهای این دوره گوش کنید👍 فر
💔 🙏 ✅روز هشتم (شكرگزاري براي غذا) شکرگزاری قبل از صرف غذا سنتی است هزار ساله... این سنت به تاریخ مصریان برمیگردد، اما زندگی پرهیاهو و مدرن امروز فرصتی برای شکرگزاری باقی نگذاشته، ولي بیاد داشته باش شکرگزاری هنگام خوردن و آشامیدن معجزه اون رو بطور تصاعدی افزایش می ده... زمان گرسنگیت رو به ياد بيار زمانی که بطور عادی نمی تونستي فکر كني و در بدنت احساس ضعف می کردي، دچار لرزش مي شي و روحیه ات افت میکنه! هنگام صرف غذا اندکی تامل کن و افرادی رو در نظر بيار که نقش مهمی درتهیه اون دارن، مثلا براي خوردن ميوه: کشاورزی که اونو مي كاره و آب می ده... کسانی که می چینن و بسته بندی و توزيع میکنن کسانی که اونو حمل می کنن، تمام این افراد بطور هماهنگ کار میکنن تا غذای سالم و کافی به تو برسه! غذا موهبتی الهیه... غذا نعمت طبیعته... چون اگر خاک، آب، باد نبودند چیزی برای خوردن نداشتی هرچه که تو در زندگیت ازش استفاده می کنی چرخه ای بطور منظم آن را برای تو محیا کرده، لوازم برقی، حمام، شیشه، پلاستیک و... ما بدون آب و غذا کجا بودیم؟ اما حالا روی سیاره ای زیبا کنار خانواده هامون با چالش ها و اتفاقات گوناگون زندگی می کنیم. وقتی تو برای آب و غذا شکرگزار باشی نه تنها اعجاز در زندگیت بلکه در کل هستی تاثیر می گذاره! کمی انسان های دچار قحطی رو در نظر بيار.... دوران قدیم مردم بر اين باور بودند که وقتی بابت آب و غذا شکرگزاری میکنند آن را پالایش می دهند و پاکیزه می کنند و امروزه فیزیک کوانتوم اینو اثبات کرده! امروز هنگام خوردن هرچیز قبلش کمی تفکر کن که چی داری میخوری؟ و با گفتن کلمه "خدایا شکرت" گرد اعجاز رو روی اون بپاش و وقتی در دهانت گذاشتی با تمام وجود از طعمش لذت ببر... بخاطر داشته باش آرزوهات در گرو شکرگزاریست... پس چنانچه یادت رفت هنگام خوردن شاکر باشی چشمت رو ببند و اون لحظه رو تجسم کن و خدا رو شکر کن، اگر چندین مرتبه فراموش کردی این تمرین رو فردا تکرار کن! ✅خوبه که عادت کنیم همیشه قبل از خوردن آب و غذا خدا رو بخاطرش شکر کنیم🙏 ... 💕 @aah3noghte💕 @fhn18632019
💔 الرحمان الرحیم... هوای همه‌ی آدمارو داره اما هوای آدم‌خوبارو، بیشتر... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خداوند ابتدا تو رو آفرید.. سپس را شبیه تو‌..؛ و که دست استغاثه تمام عالم به سوی آنها ست.. از روزی که آمدی. دیگر هیچ چشمی زیبایی ماه آسمان را باور ندارد.. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏جسم تو كامل است، ناقص نيست مي‌دهد عطر يك بغل گل ياس دستت اما حكايتي دارد... رَحِمَ اللهُ عَمِي العباس! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 یا له من یوم الجمیل چه صبح زیبایی سلام روزتون بهشت ایام به کام ... 💕 @aah3noghte💕
💔 اے ڪه حاجت ز حسین مےطلبی دقت ڪن پرچم شـاه به سوے حـرم است...
💔 روز جانبــاز... روز شـهید... روز پاسـدار روز.... روزت مبارڪ... دلمون برات تنگ شده... ڪاش بودین... به قول .. این زندگے بعد شما ارزش نداره...😔 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 3⃣ مسلمانان کشور من زیاد نیستند یعنی در و
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت4⃣ عهدی که شکست 💠🍃💠🍃💠 چند ماه گذشت … زمان مرگم رسیده بود اما هنوز زنده بودم… درد و سرگیجه هم از بین رفته بود😳 … رفتم بیمارستان تا از وضعیت سرم با خبر بشم … آزمایش های جدید واقعا خیره کننده بود … دیگه توی سرم هیچ توموری نبود … من خوب شده بودم … من سالم بودم😳🤩 … اونقدر خوشحال شده بودم که همه چیز رو فراموش کردم … علی الخصوص قولی رو که داده بودم … برگشتم دانشگاه … و زندگی روزمره ام رو شروع کردم … چندین هفته گذشت تا قولم رو به یاد آوردم … 💠 🍃 💠 🍃 💠 با به یاد آوردن قولم، افکار مختلف هم سراغم اومد … – چه دلیلی وجود داشت که دعای اون زن مسلمان مستجاب شده باشه؟🤔 … شاید دعای من در کلیسا بود و همون زمان تومور داشت ذره ذره ناپدید می شد و من فقط عجله کرده بودم🤨… شاید … شاید … چند روز درگیر این افکار بودم … و در نهایت … چه نیازی به عوض کردن دینم بود؟ … من که به هر حال به خدا ایمان داشتم😌 … 💠 🍃 💠 🍃 💠 تا اینکه اون روز از راه رسید … روی پلکان برقی، درد شدیدی توی سرم پیچید … سرم به شدت تیر کشید … از شدت درد، از خود بی خود شدم … سرم رو توی دست هام گرفتم و گوله شدم … چشم هام سیاهی می رفت … تعادلم رو از دست دادم … دیگه پاهام نگهم نمی داشت … نزدیک بود از بالای پله ها به پایین پرت بشم که یه نفر از پشت من رو گرفت و محکم کشید سمت خودش … و زیر بغلم رو گرفت… به بالای پله ها که رسیدیم افتادم روی زمین … صدای همهمه مردم توی سرم می پیچید … از شدت درد نمی تونستم نفس بکشم … همین طور که مچاله شده بودم یه لحظه به یاد قولی که داده بودم؛ افتادم … – خدایا! غلط کردم … من رو ببخش … یه فرصت دیگه بهم بده … خواهش می کنم … خواهش می کنم … خواهش می کنم 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت4⃣ عهدی که شکست 💠🍃💠🍃💠 چند
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 5⃣ پاسخ من به خدا برای اسلام آوردن، تا شمال لهستان رفتم … من هیچ چیز در مورد اسلام نمی دونستم … قرآن و مطالب زیادی رو از اونها گرفتم و خوندم … هر چیز که درباره اسلام می دیدم رو مطالعه می کردم؛ هر چند مطالب به زبان ما زیاد نبود … و بیش از اون که در تایید اسلام باشه در مذمت اسلام بود ☹️… دوگانگی عجیبی بود … تفکیک حق و باطل واقعا برام سخت شد … گاهی هم شک توی دلم می افتاد … 💠 🍃 💠 🍃 💠 – آنیتا … نکنه داری از حق جدا میشی … فقط می دونستم که من عهد کرده بودم … و خدای مسلمان ها جان من رو نجات داده بود☝️ … بین تمام تحقیقاتم یاد حرف های دوست تازه مسلمانم افتادم … خودش بود … مسجد امام علی هامبورگ … بزرگ ترین مرکز اسلامی آلمان و یکی از بزرگ ترین های اروپا … اگر جایی می تونستم جواب سوال هام رو پیدا کنم؛ اونجا بود … تعطیلات بین ترم از راه رسید و من راهی آلمان شدم … بر خلاف ذهنیت اولیه ام … بسیار خونگرم، با محبت و مهمان نواز بودند … و بهم اجازه دادند از تمام منابع اونجا استفاده کنم … هر چه بیشتر پیش می رفتم با چیزهای جدیدتری مواجه می شدم … جواب سوال هام رو پیدا می کردم یا از اونها می پرسیدم … دید من به اسلام، مسلمانان و ایران به شدت عوض شده بود … 💠🍃💠🍃💠 کم کم حس خوشایندی در من شکل گرفت🌸 … با مفهومی به نام خدا آشنا شدم👌 … من واقعا نسبت به تمام اون اتفاقات و اون تومور خوشحال بودم … اونها با ظاهر دردناک و ناخوشایند شون، واسطه خیر و رحمت برای من بودند … واسطه اسلام آوردن من … و این پاسخ من، به لطف و رحمت خدا بود … زمانی که من، آلمان رو ترک می کردم … با افتخار و شادی مسلمان شده بودم🧕 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 5⃣ پاسخ من به خدا برای اسلام آوردن، تا
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت6⃣ راهبه شدی؟ 💠🍃💠🍃💠 من به لهستان برگشتم … به کشوری که 96 درصد مردمش کاتولیک و متعصب هستند … و تنها اقلیت یهودی … در اون به آرامش زندگی می کنن😏 … اون هم به خاطر ریشه دار بودن حضور یهودیان در لهستانه … کشوری که یک زمان، دومین پایگاه بزرگ یهودی های جهان محسوب می شد … هیجان و استرس شدیدی داشتم … و بدترین لحظه، لحظه ورود به خونه بود😣 … 💠🍃💠🍃💠 در رو باز کردم و وارد شدم … نزدیک زمان شام بود … مادرم داشت میز رو می چید … وارد حال که شدم با دیدن من، سینی از دستش افتاد … پدرم با عجله دوید تا ببینه صدا از کجا بود … چشمش که به من افتاد، خشک شد … باورشون نمی شد … من با حجاب و مانتو وسط حال ایستاده بودم🧕 … با لبخند و در حالی که از شدت دلهره، قلبم وسط دهنم می زد💓 … بهشون سلام کردم … هنوز توی شوک بودن … یه قدم رفتم سمت پدرم، بغلش کنم که داد زد … به من نزدیک نشو‼️… به سختی نفسش در می اومد … شدید دل دل می زد … – تو … دینت رو عوض کردی؟ … یا راهبه شدی؟ … لبخندی صورتم رو پر کرد … سعی کردم مثل مسلمان ها برخورد کنم شاید واکنش و پذیرش براشون راحت تر بشه … – کدوم راهبه ای رنگی لباس می پوشه؟ … با حجاب اینطوری … شبیه مسلمان ها … و دوباره لبخند زدم … رنگ صورتش عوض شد … دل دل زدن ها به خشم تبدیل شد … – یعنی تو، بدون اجازه، دینت رو عوض کردی؟ … تو باید برای عوض کردن دینت از کلیسا اجازه می گرفتی … و با تمام زورش، سیلی محکمی به صورت من زد … یقه ام رو گرفت و من رو از خونه پرت کرد بیرون☹️ … 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد... ... 💞 @aah3noghte💞 ✍ تو برای دینت، چند تا سیلی خوردی⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 تولدت مبارک ای تولد دوباره زندگی تولدت مبارک ای تولد دوباره مرتضی تولدت مبارک ای تولد دوباره هر دعام اعیادتون مبارک✨🌸 ... 💞 @aah3noghte💞